خطاب به الهه بقراط


امضا محفوظ



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ اسفند ۱٣٨۵ -  ۹ مارس ۲۰۰۷


انتشار علنی سخنرانی خانم بقراط در اولین کنگره سازمان فدائیان اکثریت انگیزه ای شد تا با توجه به شناختی که از ایشان دارم مطالبی را دراین یادداشت عنوان نمایم.
...خانم الهه بقراط با آنکه طی سالهای اخیر بارها اعلام کرده اند از فدائیان اکثریت بریده و راه دیگری را پیشه کرده اند، ولی مجددا طی روزها و ماهای گذشته با دلیل و بی دلیل وابستگی سیاسی گذشته خود را مطرح و به زعم خود سعی درت خطئه و تخریب جریان مذکور بصورت فوق العاده کینه توزانه و تب آلود را دارند. (هدف انتشار علنی سخنرانی در اولین کنگره فدائیان اکثریت توسط ایشان نیز در همین راستا می باشد).
تبری جستن از جریانی از یکطرف و سپس به بلندای سکوی آن جریان رفته و با به رخ کشیدن پیشینه خود، نگران و دغدغه موضع گیریها و جناح بندیهای درون سازمان را داشتن از طرف دیگر، حیرت انگیز است.
ضمنا جریان پیرامون ایشان که خانم بقراط در شیپور آنها می نوازد بسیار تمایل داشته و دارند تا سابقه فدایی بودن وی عنوان شده و با سوءاستفاده از پشتوانه و نفوذ و اعتبار مردمی فدائیان جهت پیشبرد اهداف کنونی خود بهره برداری به عمل آورند.
...خانم بقراط در خطاب شان فدائیان اکثریت را مورد نکوهش قرارداده اند که چرا با اکراه و در آخرین روز کنگره به ایشان اجازه سخنرانی داده شد، در صورتی که بنده معتقدم فدائیان اکثریت برخلاف گذشته که خیلی از نظرات را بر نمی تافتند، این بار به آن طرف بام افتاده و بدون هرگونه تحقیق و کنکاشی درباره ایشان و ادعاهایی که گویا به نمایندگی از طرف عده ای در داخل کشور سخن می گویند، به خطا، به وی اجازه سخنرانی داده شد، کسی که در آن سالهای خاص و البته به ادعای خودش که گویا تا مرز خاوران رفته است (منظور تا مرز اعدام است!!)، به صورت قانونی با سلام و صلوات از کشور خارج شده اند!؟
کسی که که رهبری سازمان را متهم به سانسور می کند، خود در پایگاه اینترنتی اش به هیچوجه به موازین دموکراسی پایبند نبوده و تا این لحطه نظر و دیدگاهی مخالف افکار خود را اجازه انتشار نداده است. به وب سایت وی نگاهی انداخته و ببینید چگونه مجموعه مقالات و مطالبی که از این و آن انتخاب و درج میکند، به صورت کاملا گزینشی و یکطرفه و فقط در راستای اهداف خاص می باشد.
خانم بقراط خطاب به کنگره می گویند که چرا زمانی ایشان در ایران بوده اند، سازمان در اطلاعیه مشترک با حزب توده ایران شعار سرنگونی را مطرح کرده اند، که این امر به زعم وی سبب ساز حمله جمهوری اسلامی به تشکیلات بوده است... ولی حالا ایشان در ینگه دنیا لم داده و بسیار هم با عجله و پرشور جهت سرنگونی جمهوری اسلامی به سر و سینه خود می کوبند!!
خانم بقراط با تفرعن به همه جریانات وشخصیتهای سیاسی، اجتمایی و فرهنگی نظیر اکبر گنجی، امیر انتظام، فرخ نگهدار و...روزنامه نگاران و نویسندگانی که به اجبار مجبور به ترک وطن شده اند حمله کرده و از اینکه مانند وی نمی اندیشند، مورد شماتت قرار میدهند. و سپس به نیروهای چپ رهنمود ارائه می نمایند که‌:{ای چپ های ایران از نام و آبروی خود دفاع کنید... نگذارید نام و تاریخ شما تحریف گردد....چپ ها ساکت نمانید و...} و ناگهان تئوری بافی می کنند که {جمهوری خواهان بجای تخطئه و پیچیدن به پای رضا پهلوی...} همه باید حول شخصیت بی نظیری مانند شاهزاده رضا پهلوی اتحاد نمایند!!! جملات داخل علامت {} از خانم الهه بقراط است.
با هم مرور می کنیم به گوشه هایی از دیدگاه خانم بقراط در باره رضا پهلوی برگرفته از روزنامه کیهان لندن:
{رضا پهلوی مناسب ترین شخصی است که می تواند در این شرایط خطرناک و فاجعه بار نقش تاریخی و تعیین کننده در اتحاد همه نیروهای دمکرات ایران بازی کند... شخصیتی که از مواضع وی برداشت می شود بر بسیاری از مدعیان جمهوری خواهی ترجیح دارد. صریح بگویم: نه تنها بین جمهوری خواهان بلکه در میان مشروطه خواهان نیز یک شخصیت ملی و جوان یافت نمی شود، که پیشینه اش به ساواک و یا حکومت اسلامی و واواک و سپاه و بسیج نرسد... در میان زندگان کسی را با ظرفیت و موقعیت رضا پهلوی نمی یابم، جمهوری خواهان نمی توانند یک نفر را ارائه کنند که بتوان وی را در کفه دیگر ترازو در برابر رضا پهلوی قرار داد... کسی چه میداند شاید هم رضا پهلوی بنیانگزار یک جمهوری واقعی در ایران شود. رضا پهلوی بارها گفته که پادشاهی برای او در مبارزاتش تنها ده درصد نقش دارد.... جمهوری خواهان باید درک کنند اگر شاهزاده با احترام به آرای مردم از هدف و آرزوی خود کوتاه می آید، آنها نیز باید آماده باشند از هدف و آرزوی صددرصدی خود کوتاه بیایند تا بتوانند در یک نقطه به همدیگر برسند!!... رهبری در ائتلاف بزرگ با توجه به شرایط کنونی در دست هیچکس جز رضا پهلوی نخواهد بود!!!...}
خانم بقراط در بخشی دیگر از سخنرانی خود فدائیان اکثریت را مورد نقد قرار داده اند، که به شهدای خود ارج نمی گذارند و از عکسهای شهدای فدایی بصورت نمایشی سوء استفاده میکنند... در اینجا روی سخنم با خانم بقراط است: آیا شما برای شهدای فدایی ارج و احترام قائلید؟ و یا اینکه آنها را هم بخاطر مبارزه با رژیم خودکامه شاه مورد شماتت و نکوهش قرار می دهید؟ خانم بقراط آیا حداقل از بستگان و دوستداران فدائیان شهید شهر خود، عباس مفتاحی، اسدالله مفتاحی، احمد فرهودی، شرم نمی کنید که سعی در تبرئه رژیم گذشته و کسانی که دستشان تا مرفق به خون شهدای فوق آغشته است می نمایید، آیا شاهزاده شما حاضر است انواع شکنجه، ناخن کشیدن، و اعدام امثال مفتاحی ها و فرهودی ها رام حکوم کند؟ (حداقل درحرف)...
ما را چه می شود سرکار خانم بقراط ،چرا جریاناتی که به دلایل مختلف مرتکب اشتباهات سیاسی شده اند، و طی سالهای اخیر بارها سیاست و استراتژی های نادرست و غلط خود را مورد انتقاد قرار داده اند، باید همچنان مورد خشم و غضب باشند، ولی شاهزاده شما که حتی حاضر نیست ولو به صورت نمایشی و تشریفاتی رژیم خودکامه پدرش را به نقد بکشاند مورد لطف و مرحمت بوده، و امثال شماها در مقام مشاور و مبلغ ایشان تلاش نمایند!!!
قصد من توجیه و سرپوش گذاشتن به اشتباهات سیاسی فدائیان اکثریت و دیگر جریانات نبوده و نیست، ولی معتقدم فرافکنی و توپ را به زمین دیگران انداختن کاری بسیار آسان و غیرمسئولانه است. باید با شجاعت و صداقت همگی از ریز تا درشت هر یک به سهم خویش خود را در اشتباهات سهیم بدانند و به نقد عملکرد خود بپردازند.
کدام جریان را می شناسید که مرتکب خطا نشده باشد، از اولتراچپ گرفته تا اولتراراست، راست میانه و معتدل و... کدام جریان را می توانید نشان بدهید که راه به سرمنزل مقصود برده است؟؟ شکست و ناکامی جریانات مختلف سیاسی با گرایشات متفاوت نه در سیاست راست روانه و یا چپ روانه، بلکه گره اصلی ضعف وخطا در سیاست هایی بود که درآن توجه و تاکید به امر آزادی و دموکراسی و تلاش برای برپایی تشکلهای صنفی و دمکراتیک، و نظام پارلمانی بسیار کم و کم رنگ و بی اهمیت بود...
در خاتمه اشاره میکنم به بخشی از سخنرانی تان که به اعترا فات رهبران حزب خرده گرفته و با برخورد شعارگونه و غیرمنصفانه از آن واقعه به عنوان افتضاحات و اعترافات رهبران حزب توده یاد کرده اید.
من برای هیچ کس زندان و شکنجه و کابل جمهوری اسلامی را آرزو نمیکنم، ولی با توجه به پرمدعایی شما مجبورم بگویم ایکاش شما نیز دستگیر و حداقل چند ضربه کابل را لمس میکردید، تا اینگونه یک طرفه به قاضی نمی رفتید.
به قول زنده یاد فروغ فرخزاد خیلی ها تا سنگ به سرشان نخورد معنی سنگ را نمی فهمند.
ای کاش بودید و از زبان مریم فیروز، محمد علی عمویی، زنده یاد به آذین و دیگران می شنیدید که دژخیمان چه بر سر آنها و دیگر رهبران حزب آوردند تا آنها را وادار به آن اعترافات و مصاحبه های کذایی بکنند. و ای کاش در اینجا بودید و از نزدیک می دیدید که با آن همه محدودیتهایی که رژیم برای افراد فوق ایجاد نموده و با تمام تلاشی که جهت تخریب چهره و شخصییت سیاسی آنها کرده است باز هم اقشار مختلف جامعه اعم از کارگران، دانشجویان، روشنفکران و مردم کوچه بازار در مراسم و مناسبت های مختلف به احترامشان بر می خیزند و از آنها تجلیل به عمل می آورند.         

                                                                         امضا ء محفوظ (از داخل کشور)