در ستایش پیشرفت بانوان ایران


مردو آناهید


• روز زن تنها برای بزرگداشت یا شادباش بانوان نیست بلکه در این روز کاستی‌ها و پسمانده‌‌های اجتماعی، که از پیشرفت جامعه جلوگیری می‌کنند، بررسی و بازگو می‌شوند. همه ساله در این روز آشگار می‌شود که هیچ اجتماعی بدون همیاری‌ی زنان پیشرفت نمی‌کند به ویژه پیشرفت فرهنگی در جامعه بدون هماندیشی‌ی بانوان ناممکن است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۹ اسفند ۱٣٨۵ -  ۱۰ مارس ۲۰۰۷


روز زن تنها برای بزرگداشت یا شادباش بانوان نیست بلکه در این روز کاستی‌ها و پسمانده‌‌های اجتماعی، که از پیشرفت جامعه جلوگیری می‌کنند، بررسی و بازگو می‌شوند. همه ساله در این روز آشگار می‌شود که هیچ اجتماعی بدون همیاری‌ی زنان پیشرفت نمی‌کند به ویژه پیشرفت فرهنگی در جامعه بدون هماندیشی‌ی بانوان ناممکن است.
سامان هر کشوری براساس بینش مردم آن جامعه ساختار پیدا کرده است و فرهنگ اجتماع نسبت به تصور مردم از پیدایش پدیده‌های هستی رُشد می‌کند. یعنی جامعه‌ای در جنبش و پیشرفت است که فرهنگ آنان روینده و نوشونده باشد و فرهنگی روینده و نوشونده است که اندیشه‌های مردم بر زمینه‌ی خرد آنها برویند تا آن مردم بتوانند آزادانه سازمان‌های اجتماعی خود را سامان دهند.
مردمی که خرد آنها در تاریکخانه‌ی ایمانشان گرفتار است اندیشه‌ی آن مردم نمی‌تواند فراتر از تنگ‌گذار ایمان آنها پرواز کند. این است که برای مسلمانان میدان جنبش اندیشه‌های اجتماعی بسیار تنگ است و فرهنگ آنها در زیر آلودگی‌های هزارساله پوشیده شده است. مردمی که پیروی از عقیده‌ای می‌کند آن مردم ارزش فرآورده‌های اندیشه را نمی‌داند. مردان با ایمان که خود را ناتوان و نادان می‌پندارند آنها نمی‌توانند به ارزش جویندگی و هماندیشی زنان پی‌ببرند. بیگانگی به توانمندی زنان و نادیده گرفتن نیاز اجتماع به نیروی سازندگی آنان نشان نادانی مردان و پسماندگی‌ی فرهنگ آن جامعه است.   
سخن از بخشندگی و بزرگواری‌ی ستمکارانی نیست، که خود را شبان و مردم را گوسپند می‌نامند، که آن زورمندان بخواهند نسبت به نیازهای خود در بخشی از سازمانهای کشور به زنان اجازه‌ی کار کردن بدهند بلکه سخن از آزادی و آزاداندیشی برای انسان است، سخن از این است که انسان آزاد زاییده شده است و خودش می‌تواند آزادانه نیکی و زشتی را شناسایی کند و نیازی به پیش‌نوشته‌های نادان‌پروران ندارد.
مردمی که در تصور آنها انسان از سوی خالقی ناتوان و نادان خلق شده است آن مردم به رسول الله و پس از آن به خلیفه‌ا‌ی نیاز دارند که احکام الله را به آنها حکم کند. این مردم چه زن و چه مرد در برابر حکومت ولایت فقیه سرفرود می‌آورند و جنین کسانی گوسپندوار با چوب شبانی رانده می‌شوند.
نمایش‌های انتخاباتی در جامعه‌ی مسلمانان برای تقلید و همبازی شدن با کشورهای جهان است. به عقیده‌ی مسلمانان انسان گمراه و گناهکار خلق شده است. براساس این عقیده انسان سزاوار است که از اوامر خالق خود اطاعت کند. از آنجا که در اسلام انسان مخلوقی تاریک یعنی نادان است او باید اوامر خالق و وظایف خود را از والیان الله بپرسد. پس وکیل انتخاب کردن در کشور ما همان بیعتی است که با خلیفه یا انصار او انجام داده می‌شود تا آنها بتوانند احکام اسلامی را بر مردمان فرود آورند. در این نمایش کسی می‌تواند انتخاب بشود، با او بیعت بشود، که او به ولایت فقیه ایمان داشته باشد و کسی به ولایت فقیه ایمان دارد که خرد انسان را انکار و به نادانی خود اعتراف کند. مسلمانان با چنین فقیه‌ی بیعت می‌کنند که او که با زور احکام اسلامی آنها را به جنت براند.
( در بیعت مردم تعهد می‌کنند که از خواسته‌های وکیل پشتیبانی کنند ولی نماینده‌ای که از سوی مردم برگزیده شود، او نمایان کننده‌ی مردم است، او پیمان می‌بندد که از خواسته‌های مردم پشتیبانی کند)
در جایی که تنها الله حکمرانی می‌کند رای کسانی که به فرمان ولایت فقیه برای بیعت فراخوانده می‌شوند ارزش شمردن ندارد. ولی اینکه بانوان ایران نپذیرفته‌اند که آنها را در اجتماع کنار بگذارند بسیار پرارزش است. گرچه حکومت اسلامی به بیعت زنان نیازی ندارد ولی پافشاری‌ی بانوان برای پس راندن احکام مردسالاری نشان می‌دهد که احکام شریعت اسلام تا آن اندازه کهنه شده‌اند که حتا زنان مسلمان هم نمی‌توانند آنها را بپذیرند. کسانی که هزار و چهارسد سال با سخنان رسول الله زنان را به کنارگیری از جامعه مجبور کرده‌اند باید سخنان الله و رسول او را به دروغ تعبیر و تفسیر کنند تا فرسودگی شریعت را بر همگان بپوشانند.
مردمی که خود را مخلوقی ناتوان و نادان در برابر خالقی توانا و دانا می‌پندارند برای آنها چه تفاوتی دارد که در این تاریکخانه کسی را انتخاب کننده یا خود انتخاب بشوند و چه تفاوت دارد که اوامر الله از سوی زنی با ایمان یا از سوی مردی با ایمان به اجرا درآیند؟. مردمی که در پسماندگی‌ی فرهنگی اجازه‌ی انتخاب پوشاک حتا همسر خود را ندارند چه تفاوت دارد که به زنی از این زنان "جایزه‌ی نوبل" بدهند تا او خوشباوران را فریب دهد و نگرش اجتماع را از راستی برگرداند یا به دست زنی از این زنها "چماق پاسداری" بدهند تا بر سر بانوان آزاده بکوبد و ترس را در اجتماع بگستراند؟
به روشنی دیده می‌شود که بانوان ایران در هفتاد سال گذشته با شتابی شگف‌انگیز برخی از بند‌های ناهنجار اجتماعی را پاره کرده‌اند و در این راه نه تنها خود بلکه جامعه‌ی ایران را به پیش رانده‌اند. جنبش پی‌گیر بانوان حکومت اسلامی را مجبور می‌کند تا کاستی‌هایی که، ناخواسته از سوی الله، در خلقت زن به وجود آمده‌اند با دروغ و فریب پنهان کنند. ولی در سرزمینی که الله حکومت می‌کند همه‌ی مردم عبد الله هستند چه آنهایی که بسان درندگان انسان‌ها را پاره پاره کنند و چه آنهایی که گوسپندوار به از اطاعت والیان الله سر فرود آورند.
در احکام اسلامی آزادی مفهومی ندارد؛ زیرا اگر در بینش اسلامی پذیرفته می‌شد که انسان به نیروی خرد آراسته است و توان اندیشیدن دارد پس دیگر نیازی به پیروی از اوامر الله نبود. انسانی که به نیروی خرد آراسته است خودش می‌‌تواند آزادانه زشتی و زیبایی‌های پدیده‌های هستی را شناسایی کند و برای زیستن نیاز به احکامی ندارد که در پسماندگی پیش‌نویس شده‌اند. ولی در اسلام هیچ کس آزاد نیست که ورای اوامر الله اندیشه‌ی خود را گسترش دهد و میدان اندیشه‌ی انسان را ولایت فقیه مرزبندی می‌کند.
البته همکاری و همیاری بانوان نه تنها برای برآوردن نیازهای اجتماع سودبخش است بلکه پوششی است که زن‌ستیزی و پسماندگی را در اسلام پنهان می‌کند. ولی جامعه‌ای که بر زمینه‌ی ترس بنیان گرفته است در آن زمینه تنها میوه‌ی دروغ می‌روید و برآیند دروغ ستمکاری و درماندگی در آن جامعه است. زنان ایران هم از جامعه‌ی ایران جدا نیستند و بنیاد اندیشه‌ی آنها هم در همین اجتماع پایه گذاری شده است. آنها هم ریشه‌ی ستمکاری را در ایمان خود به اسلام نمی‌بینند و تنها میزان ستمی را اندازه می‌گیرند که بیشتر از مردان بر آنها وارد می‌شود. ولی از شوربختی‌ی ایرانیان زنان هم از دریچه‌ای اسلام، که تنها به تاریکی باز می‌شود، به پدیده‌های هستی می‌نگرند و نمی‌توانند بن‌مایه‌های زشتی و ستمکاری را شناسایی کنند. برای نمونه:
برخی از زنان زشتی را در امر " نکاح" نمی‌بینند که به کردار زنی را برای "مبلغی معلوم و مدتی معلوم" به مردی واگذار می‌کنند. ناخشنودی آنان از این است که مردان می‌توانند چندین زن را بخرند. این که آزادی از زنان گرفته شده است، در ذهن بیشتر کسان ستمکاری شمرده نمی‌شود و این کسان شرمی ندارند که آخوندی در عقد "نکاح" تصرف زنی را، برای مدتی در برابر پرداخت پول، شرعی می‌خواند.
آمیزش زن و مرد در سرشت انسان و راز جاودانگی‌ی جانداران است و این آزادی با انسان زاییده می‌شود. میلیون‌ها سال جانداران با این سرشت زیسته‌اند ولی از زمان پیدایش دین‌های مردسالاری حکمرانان توانسته‌‌اند با زور احکام دینی زنان از اجتماع کنار بگذارند و در چهره‌های گوناگون بر آنها ستم برانند و از آنان بهره‌مند ‌شوند.
زن ستیزی از بینش مردمان در رفتار و کردار اجتماع وارد می‌شود و بینش مردم هم از تصور آنها از پیدایش هستی برمی‌خیزد. از آنجا که در دین‌های ابراهیمی زن برای بهره‌مند شدن مرد خلق می‌شود این است که مردان با ایمان در مورد زنان به همانگونه رفتار می‌کنند که خالق آنها امر کرده است.
در اسلام، الله، مردان را بر زنان سرور گماشته‌ است.
سوره‌ی النساء(آیه‌ی ٣۴):
مردان به سروری بر زنان گماشته شده‌اند، آنها از دارایی خود خرج می‌کنند، الله به مردان بزرگی و نیرومندی داده است، این است که الله برخی را بر برخی برتری می‌دهد. زن باید فرمانبردار و راز دار او باشد. چنانچه نافرمانی کند او را بترسانید و سپس از او را از خوابگاه دور کنید و پس‌آنگاه او را بزنید تا فرمانبرار شود، پس از آن چاره جویی نکنید که الله بالاتر و بزرگ است.
در جامعه‌ی مسلمانان مردان بنده‌ی الله و زنان بنده‌ی مردان هستند. می‌بینیم که زنان به اراده‌ی الله پست‌تر از مردان خلق شده‌اند، به امر الله سرکوب می‌گردند، به حکم او هم مردان به فرمانروایی زنان گماشته می‌شوند. مردان از سرشت خود نیازمند و دلباخته‌ی بانوان هستند، می‌بینیم که به گفتار هم آنها را ستایش می‌کنند، ولی از بینش پسمانده‌ی دینی است که مردان به ستیزه جویی با زنان برانگیخته می‌شوند. مردان با ایمان زنان را از آن خود می‌پندارند و برآن هستند که آنها را به امر الله تربیت کنند. زنان به ناچار مردان را همیاری و پشتیبانی می‌کنند ولی به کردار با کسانی، که نهاد مهربانی در درون آنها با زهر نادانی آلوده شده است، همبستر و همگام می‌شوند.
برخی از زنان بسان برخی از مردان زشتی را در کردار و احکام انسان ستیز نادیده می‌گیرند چون تخم سنگدلی از راه ایمان در درون آنها کاشته شده است. در ایمان آنها کشتن انسان زشت و شرم‌آور نیست زیرا در احکام آنها کشتن انسان با پرداخت پول شرعی می‌شود. آنها ستمکاری را در تفاوت میزان دیه می‌پندارند چون پرداخت دیه‌ی مرد دوبرابر دیه‌ی زن است. سخن از این است که در این احکام هیچ انسانی آزاد نیست بلکه همه‌ی مردم بخشی از دارایی کسی، کسانی، خانواده‌ای یا قبیله‌ای بشمار می‌آیند. البته الله برخی را بر برخی برتری داده است و کشتن برخی هم بیشتر از برخی دیگر خرج دارد:
سوره‌ی البقره، آیه‌ی ۱۷٨:
ای کسانی که ایمان آورده اید، برائ شما مجازات قتل چنین نوشته شده است: آزاد به جای آزاد، برده به جای
برده، زن به جای زن، و چنانچه برادر مقتول از مجازات قاتل در گذرد، او را مورد احسان قرار دهید (به او پول
بپردازید)، و این تخفیف رحمتی است برای سروران شما و هر کس از این موازین تجاوز کند برای او عذابی
هولناک خواهد بود.
این است که پدر صاحب فرزند است و چنانچه بخواهد می‌تواند فرزند خود را بکشد. شوربختی در این است که نه تنها مسلمانان بلکه حقوق بشر شناسان و انسان دوستان هم به میزان زشتی و پسماندگی‌ که در این احکام نهاده شده‌اند نه می‌اندیشند.   
بدبختی و ستمکاری در محکوم بودن مسلمانان است که الله بر آنان حاکم شده و احکام خود را بر آنان امر کرده است. زنان و مردان مسلمان از حکومت الله سرپیچی نمی‌کنند، آنها به خفت و خوار بودن خود ایمان دارند، آنها کمتر می‌کوشند که زنجیرهای بردگی و خفت خود را پاره کنند بلکه خواستار آن هستند که والیان اسلام در اجرای احکام الله کمتر سخت گیری نشان دهند. این است که بیشتر زنان و مردان تنها از مجازات سنگسار آزرده هستند ولی آنها سخت‌ترین مجازات را برای آن زنان، که حکم " نکاح " را شکسته‌اند، سزاوار می‌دانند.      
با این وجود در جامعه‌ی ستمکاران ایران زنان توانسته‌اند با بردباری از راههای تنگ شریعت بگذرند و توانایی خود را در گرداندن چرخ‌های اجتماع نشان دهند. بازده‌ی توانایی و دانایی بانوان نشان دهنده‌ی ستمکاری و نامردمی بودن احکامی است که سال‌های سال زنان را در خانه زندانی می‌‌داشته است.
البته زنان با تلاش خود نه تنها بخشی از دشواری‌های زندگی را گشوده‌اند بلکه در زمینه‌ی پژوهش و بررسی پدیده‌های هستی هم خردمندانه اندیشیده و کوشیده‌اند. باید گفت که در جامعه‌ی ایران، با اینکه فرهنگ مردمی به احکام پسمانده آلوده است، در نگرش بانوان یک جهش فرهنگی‌ ایجاد شده که بسیار بلندتر و تندتر از پیشرفت فرهنگی در بینش مردان است. از آنجا که بینش اجتماع ما هنوز در آلودگی‌های ذهنی فرو مانده است بیشترین کسان نتوانسته‌اند نگرش خود را، با پیشرفت فرهنگی که در جهان‌بینی بانوان پدیدار شده است، همفراز سازند. از تفاوت نگرش بلند بانوان پیشرو و دیدگاه جامعه‌ی اسلامی تنش‌هایی در اجتماع پسمانده‌ی ما بوجود آمده است. چون به کردار این جهش فرهنگی در نگرش بیشتر مردان جامعه دیده نمی‌شود. کشتن زن، خواهر، دختر و خوشاوندانی که شاید از احکام عقد پا فراتر نهاده‌اند نشان بینش آلوده‌ی مردان جامعه است.   
خواسته‌هایی که از درون بانوان پیشرو تراوش می‌کنند، خواه ناخواه، بر ضد اوامر الله و احکام شریعت هستند. ازاین روی خشم و ستمکاری حکومت اسلامی هم، در برابر جنبش‌های آزادیخواهانه‌ی زنان، سخت‌تر و سنگین‌تر از کرداری است که او در برابر جنبش‌های همگانی به کار می‌برد.
از این روی پیروزی‌های زنان، برای والیان خلافت الله، بسیار ترسناک و کشنده‌تر است. زیرا هر گامی که زنان را به پیروزی نزدیک کند گامی است که اسلام را به گریز وادار می‌کند. با آزاد شدن زنان از بندهایی، که ننگ بشریت هستند، دیگر نمی‌توان بسادگی سیمای شریعت و احکام اسلامی را بزک کرد. پیروزمندی زنان، ناتوانی‌ الله و ناپختگی‌ اوامر او را به نمایش می‌گذارد، همه‌ی دروغ‌ها و نیرنگ‌های والیان خلافت و سازندگان اسلامهای راستین را رسوا می‌کند، پوسیدگی‌ی نهادهای زن‌ستیزی را بر همگان آشگار می‌سازد. این است که پی‌آیند آزاد شدن زنان رهایی اجتماع از افکار کهنه و انسان ستیز خواهد بود.
برای حکومت اسلامی آسان‌تر است که در برابر مردانی سرفرود آورد که اسلام راستین می‌فروشند ولی برای او بسیار دشوار است که خواسته‌های بانوان پیشرو را بپذیرد. چون اسلام فروشان راستین زشتی و ستمکاری را به آخوندهای حاکم می‌چسپانند و از این راه می‌خواهند با نیرنگ و دروغ اسلام را نجات دهند ولی خواسته‌های بانوان پیشرو بنیاد اسلامی را درهم می‌شکند.
در جامعه‌ی مردسالاری، مردان بر پندار اینکه آنها سرپرست زنان هستند قانونهای مدنی را بنا نهاده‌اند. همکاری و همیاری بانوان در سازمانهای کشوری و کارکردن آنها در هسته‌های تولیدی نشان بازنگری در این پندار نادرست نیست بلکه این از نیازی است که در این زمان در اجتماع پدیدار شده است.
زنان پیشتاز تنها با پوسته‌ی احکام و معیارهای زن‌ستیزی در برخورد نیستند بلکه بیشتر با بنیاد بینشی روبرو هستند که دیدگاه و معیارهای سنجش اجتماعی را آلوده کرده است. بدون بازنگری در معیارهای مردسالاری و گسستن بندهای عقیده‌های کهنه امکان آفریدن ارزش‌های فرهنگی بسیار ناچیز است.
در این گفتار به مبارزه‌ی بانوان برضد روش‌‌های جامعه‌ی مردسالاری اشاره شده است ولی این مبارزه برضد مردان آن جامعه نیست چون پیروزی بانوان با آرمان‌های روشن‌اندیشان و آزادیخواهان اجتماع همسو و همآهنگ است. آزادی زنان، بدون بررسی بن‌مایه‌های زن‌ستیزی که در بینش مردم نهفته شده، آرمانی است باشکوه که همیشه در سراب پندار خواهد ماند. اگر زمانی بانوان در بینش انبوه مردم برابر و همتای مردان بشوند دیگر نیازی نیست که ارزش‌های فرهنگ مردم را جدا از یکدیگر به نام مرد یا زن بررسی کرد. بانوان ایران زمانی به آزادی می‌رسند که دستکم در بینش مردان ایران آزادی آنان پذیرفته شود.

دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان: MarduAnahid@yahoo.de