زن


ژیلا مساعد


• من دریافتم
که معصومیت
انتخاب مرگی شرم آور ست
و تنهایی
جزای اگاهیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۹ اسفند ۱٣٨۵ -  ۱۰ مارس ۲۰۰۷


بر می خیزم
از خاکستر خویش
از فقدان
  از هیچ
بر می خیزم
از میان استخوان های معتاد
به پوکی
تاریکی
بر می خیزم
از عضلات جا بجا شده ی منفعل
در پهنه ی جسمی بی نام
بر می خیزم
از خوابی ریش ریش
تا دو باره آتش گیرم
روشن شوم
و بمیرم.
 
 
زن
 
 
من از رمه ی بّره گان
جدا ماندم
اما
بّره نماندم
من دریافتم
که معصومیت
انتخاب مرگی شرم آور ست
و تنهایی
جزای اگاهیست
 
من جداماندم
اینک نه بّره ام
و نه گرگ
فقط چشمانی که
می بیند
می بیند
می بیند .
 
۱۹۹۱   از دفتر ماه و آن گاو ازلی     ژیلا مساعد