نکاتی پیرامون سازماندهی طبقه کارگر- شورش کریمی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۷ ارديبهشت ۱٣۹۷ -  ۱۷ می ۲۰۱٨


در جوامعی که هژمونی طبقه حاکم از طریق اعمال دیکتاتوری و خفقان عمومی اداره می شود و طبیعتا در چنین نظامی جامعه حاملِ تضادهای گوناگون است، بحثِ آگاهگری و سازماندهی از مهمترین مسائل برای هر جریان فکری است که، وضع موجود را نمی پذیرد. تلاش برای ایجاد توازن قوایی است که، حاکمیت دیکتاتور را به چالش بکشد و توده ها را حول خواسته ها و مطالبات مشترک متحد کند و در نهایت با یک انقلابِ دگرگون کننده حکومت پیشین را سرنگون کرده و قدرت را به دست شوراها و منتخبین توده های تحت استثمار و ستم بسپارد. اما از آنجایی که، در این گونه حکومت ها هیچ گونه آزادی های دمکراتیکی مانند، آزادی بیان، تشکل و حزب وجود ندارد و هرگونه روشنگری و اقدام به متشکل کردن توده ها حول مطالباتشان جرم محسوب می شود و به شدیدترین شیوه سرکوب می شوند، شیوه های سازماندهی و پیشروی جنبش ها هم مخاطرات فراوانی را شامل میشود و هم به دانش کافی نیاز دارد تا بتوان اندیشه های برابری طلبانه و مترقی را به بطن جامعه برد و به خواسته های توده ای تبدیل کرد. از اینرو باید سعی کرد اشکال متنوع آگاهگری و سازماندهی را با جمع بندی از تاریخ گذشته که، سرشار از مقاومت و فداکاری در مقابل دیکتاتوری ها ست و انسان های شریفی به بها جان خود آن را ساخته اند، بررسی کرد. و نقاط ضعف و مثبت آن شناسایی کرد تا بتوان در راه رهایی انسان از قید ستم و استثمار به جلو حرکت کنیم.
رژیم بورژوا اسلامی ایران مانند سایر حکومت های سرمایه داری بر پایه استثمار کارگران و زحمتکشان استوار است. واضح است که رژیم برای تداوم ستمی که نسبت به اکثریت جامعه روا می دارد تمامی امکانات خود را به کار می گیرد تا کارگران را در گردن نهادن به قوانین ستمگرانه سرمایه داری نگه دارد. در برابر این رژیم که با استفاده از ابزارهای مستقیم و غیر مستقیم سرکوب، با نهایت قصاوت از موجودیت خویش دفاع می کند، طبقه کارگر و زحمتکش اما برای پایان دادن به ستم و بی عدالتی، راهی به جز سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و محو نظام طبقاتی پیش روی خود ندارد. اما طبقه کارگر در این راه دشوار بدون آگاه شدن به منافع طبقاتی خود، و بدونه اینکه در تشکلاتِ مستقل از حکومت و حزب سیاسی خود متشکل شده باشند قادر نخواهد بود به مثابه یک طبقه در برابر حکومت و جریانات دیگر بورژوازی قرار گیرد و قدرت سیاسی را به دست آورد. پیشروانِ کمونیست جنبش های اجتماعی به مثابه آگاهترین، فداکارترین و صادق ترین عناصر طبقه کارگر این رسالت را به عهده دارند که، آگاهی طبقاتی را با جنبش های خود انگیخته ای که هر روزه در جریان است، پیوند داده و مبارزات طبقاتی کارگران را علیه رژیم اسلامی سازمان داده و رهبری نمایند. فعالیت آگاهانه و سازمان یافتهِ پیشروان کمونیست در تشکل های کارگری، زنان، دانشجویان، معلمان و غیره، نمی تواند واکنش حکومت را در بر نداشته باشد. به همین دلیل است که، فعالین و پیشروان اجتماعی پیوسته تحت شدیدترین پیگردهای ماشین سرکوب خشن و غیر انسانی رژیم اسلامی قرار دارند.
رژیم بورژوا اسلامی ایران از بدو به قدرت رسیدنش در بهمن ۱۳۵۷، دستگاه جاسوسی و سرکوب رژیم قبلی یعنی پهلوی را به کمک قدرت های جهانی بازسازی کرده و عملا در مقابل جنبش های اجتماعی توده ای که، در برآمد انقلابی اواخر حیات رژیم سلطنتی پهلوی شکل گرفته بود، صف آرایی کرد و با کشتار هزاران فعال اجتماعی، روشنفکر و رهبران سیاسیِ مخالف به قدرت رسیدن رژیم اسلامی و خصوصا چپ ها و کمونیست ها، توانست برای مدتی حکومت خود را تثبیت کند. اکنون قریب به ۴۰ سال از آن تاریخ می گذرد و جنبش های اجتماعی هم به واسطه اینکه ستم، استثمار و تبعیض در جامعه وجود دارد، هیچگاه از بین نرفته و بسته به شرایط اجتماعی و درجه توازن قوا در برابر حکومت فراز و فرودهای زیادی را طی کرده اند و همچنان این مبارزات در جریان است. اکنون این رژیم بیشتر از هر دوره ای دیگر دچار بحران های عمیق ساختاری ست و هیچ گونه راه برون رفتی را از این بحران ها ندارد و از طرف دیگر توازن قوا به نفع جنبش های اجتماعی تغییر کرده است. به شکلی که هر روز ما شاهد اعتراضات، اعتصابات و تظاهرات های متعدد در گوشه و کنار ایران هستیم که هر کدام از آنها خواسته ها و مطالبات بر حقی را نمایندگی می کنند.لزوم متحد شدن و سازماندهی اعتراضات به صورت شبکه ای در ابعاد سراسری و دارای رهبری قابل اعتماد می تواند کفه ترازو را هر چه بیشتر به سمتِ جنبش های اجتماعی سنگین تر کند و سیرِ این حرکت به سویِ تغییر انقلابی حکومت اسلامی ایران تسریع نماید.
اعتراض های سراسری دی ماه" ۹۶ "توده های تحت ستم ایران که ریشه در فقر و فلاکت اقتصادی، عمیق تر شدن شکاف های طبقاتی و بی حقوقی مفرط سیاسی و خشم و انزجار از اختلاس و دزدی های کلان مقامات حکومتی داشت به مانند جرقه ای آتش خیزش سراسری علیه رژیم جمهوری اسلامی را شعله ور ساخت. گویی درد و رنج مشترک و نفرت و انزجار عمومی از نظام سیاسی و طبقاتی حاکم و اعتقاد به اصلاح ناپذیری رژیم جمهوری اسلامی یک شبه بخش های وسیعی از مردم رنجدیده ایران را به هم پیوند زده است. با این وجود، رژیم اسلامی همانند سابق با استفاده از سرکوب خشن توانست برای مدتی اعتراضات را کنترل کند. یکی از نقاط ضعفِ اعتراضات این بود که، علیرغم گستردگی و بُعد سراسری، عدم وجود نیروهای چپ در سازماندهی و رهبری اعتراضات آشکار بود.
این تجربه به ما می گوید که اساسی ترین وظیفه جریانات چپ و کمونیست که، از منافع طبقه کارگر دفاع میکنند، عبارت است از سازماندهی، متشکل کردن طبقه کارگر و رهبری این طبقه در مبارزات است. تحقق این رسالت و وظیفه به خصوص با در نظر گرفتن شرایط کنونی حاکم بر جامعه، به رشد و پیشروی تشکل های کارگری و نیروهای چپ و کمونیست در بطن مبارزات جاری گره خورده است. اما مشاهده می شود که علی رغم وجود ظرفیت های گسترده، نیرو، امکانات و سابقه نیروهای چپ موفق نشده اند در زمینه سازماندهی و متشکل کردن طبقه کارگر دستاورد قابل ملاحظه ای داشته باشد.
در مورد علل این ضعف و نارسایی می توان به عوامل متعددی اشاره کرد، مهمترین عامل البته دیکتاتوری و فضای پلیسی حاکم بر محیط های کار، شرکت ها و مراکز تولیدی و خدماتی بزرگ، که قاعدتا می توانند به دلیل تجمع گسترده کارگران در یک محیط کار، عرصه مبارزات و ایجاد تشکل های کارگری مستقل از دولت و کارفرما باشند، در کنترل دولت، سپاه پاسداران و شرکت های وابسته به آن قرار دارند. فضای پلیسی حاکم بر این مراکز، بر محدودیت حرکت های اعتراضی در آنها تاثیر گذاشته است‌. مجتمع های بزرگ صنعتی نظیر صنایع نفت، گاز و پتروشیمی به شرکت های پیمانکاری متعدد سپرده شده است. اینان هم محیط کار کارگران را از هم جدا کرده اند و هم امور حقوقی و اداری آنها، این تفرقه افکنی به شدت بر اتحاد و همبستگی کارگران در محیط کار اثر گذاشته است. عامل مهم دیگر بیکاری و عدم امنیت شغلی است، وجود میلیون ها بیکار در شهرها و روستاها این امکان را به کارفرمایان و دولت داده است که شمشیر بیکاری را برای به تمکین کشاندن کارگران، بالای سر آنها نگه دارند. بیکاری و نبود امنیت شغلی هم مانع افزایش دستمزدهاست و هم مانع اعتراضات کارگری مضاف بر اینکه، یک مانع مهم متشکل شدن کارگران و در نتیجه کارگران بدونه تشکل آمادگی سرکوب و استثمار هر چه بیشتر را دارند. اما این موارد و موارد مشابه به نوعی به مسئله عدم آگاهی طبقاتی وابسته است. جریانات چپ و کمونیست نتوانسته اند به شکلی جدی در زمینه محدودیت های که رژیم برای جلوگیری از آگاهی و سازماندهی طبقه کارگر اعمال می کند، تاکتیک ها و سبک کارهای اثر بخشی را اتخاذ کنند که، محدودیت های که رژیم اسلامی به کار می بندد، خنثی کنند و نیرویِ بلقوه و پتانسیلی که در طبقه کارگر وجود دارد به صورت بلفعل درآورند. این روند در جایی باید گسیخته شود تا طبقه کارگر با استفاده از قدرت متشکل و آگاهی خود جامعه را از وجود هرگونه ستم و استثماری برهاند و خط بطلانی باشد به تمام نابرابری ها و فقر و بدبختی که بخش اعظم جامعه را گرفته است. این امر مستلزم جمعبندی تاکنون مبارزات طبقه کارگر در مقابل حکومت ست، تا قادر باشیم همه ی ظرفیت های را که وجود دارد بشناسیم و به هنگام ضرورت از آنها استفاده نمائیم و همچنین سبک کار گذشته در جاهای که اشتباهی صورت گرفته را باید تصییح و به روز رسانی کرد. از دانش و تکنولوژی روز نهایت استفاده را کرد و اشکال متنوع سازمانیابی متناسب با شرایط را به وجود آورد.
در بحث سازمانیابی طبقه کارگر به صورت کلی ما با دو نوع تشکل روبرو هستیم: ۱- سازمان یا حزب سیاسی که از حضور به هم پیوسته آگاهترین، فداکارترین و صادق ترین افراد طبقه کارگر تشکیل شده است و وظیفه پیوند جنبش کارگری با آگاهی سوسیالیستی را برای رهبری انقلاب کارگری به عهده دارد.حزب سیاسی طبقه کارگر باید در برگیرنده کارگران سوسیالیست و پیشروان انقلابی باشد که، به طور مستمر در مبارزات روزانه جنبش کارگری نقش ایفا می کنند و آنها را در سازمانیابی و انتقال آگاهی که خود حامل آن هستند یاری می رسانند. ۲- تشکل های مستقل کارگری ( اتحادیه، سندیکا، کمیته، انجمن، شورا و اصناف) که می تواند در محیط کار یا زیست کارگران به وجود بیاید و نمایانگر منافع مشترک آنها در مقابل دولت یا کارفرما باشد. به وجود آمدن و فعالیت تشکل های مستقل کارگری، در واقع مرحله ای است که کارگران بر جدال های ذهنی که آنها را از وارد شدن به مسائل مشترک صنفی، سیاسی و شرکت در حرکت های گروهی به منظور حل آن مسائل باز می داشته، فائق آمده و به آگاهی و اراده برای عمل مشترک دست یافته اند. وظیفه فعالین و پیشروان کارگری در هر شهر به وجود آوردن چنین تشکل های مستقلی ست که در ابتدا می تواند در مقیاسی کوچک اما با پایه های مستحکم و بر اساس روش های کاملا دمکراتیک و تکیه بر روحیه کار جمعی شکل بگیرند و فعالیت کنند. این تشکل ها به صورت علنی فعالیت می کنند و یکی از چالش های که تشکل های کارگری با آن روبرو هستند، اثبات مستقل بودن، فن مبارزه در چهارچوب روزنه های ست که در این نظام وجود دارد، زیرا حکومت بورژوا اسلامی ایران در شرایطی که فضا برای ایجاد تشکل و طرح مطالبات توده ای فراهم است، فعالین کارگری را به اتهامات واهی مواجه می کنند و برای آنها پرونده های امنیتی تشکیل می دهند، به این دلیل که هیچگاه نمی توانند به آنها بگویند شما به خاطر مبارزه برای به دست آوردن زندگی بهتر برای کارگران محاکمه می شوید.حکومت مداوما به دنبال پرونده سازی و بازداشت فعالین کارگری ست، به این خاطر فعالین کارگری باید از به دام افتادن و به دست آوردن مدرکی از آنها، از طرف دستگاه جاسوسی رژیم، با هشیاری عمل کنند.
   
ایجاد یا فعالیتِ حزب سیاسی رزمنده، پایدار، منضبط و دارایِ تضمین ادامه کاری در جامعه، مانند هر پدیده دیگری مستلزم داشتن برنامه ای دقیق و حساب شده برای کار بلند مدت و نحوه حرکت و رشد آن است. چنین حزبی در جامعه ای مانند ایران ، باید از بهترین و آگاهترین عناصر طبقه کارگر، که هم اگاهی در مبارزه سیاسی وهم فن مبارزه با پلیس را به خوبی فرا گرفته اند، تشکیل شود. این مهمترین بخش ایجاد هر تشکل و سازمانی است که می خواهد بیشترین کارایی را در جهت منافع جنبش طبقه کارگر داشته باشد. برای ایجاد و تضمین ادامه کار چنین سازمانی باید با شکیبایی به پیش رفت. سازمان های فرمال که تابلویی بیش نیستند و تنها از طریق صدور اطلاعیه ها ابراز وجود می کنند؛ دردی را دوا نخواهند کرد. در سطحی دیگر جمع آوری افرادی هم که از آگاهی و استحکام لازم برای کار در شرایط دشوار کنونی آمادگی نداشته باشند؛ نتیجه ای حاصل نخواهد شد. احزابی که به این ترتیب شکل خواهند گرفت در مقابل دشمن آسیب پذیر خواند بود و شکست خواهند خورد و با شکست و از هم پاشیدگی خود موجب یاس و ناامیدی می شوند و کار واقعی را برای ایجاد حزب نیرومند و ادامه کار مشکل تر می کنند. هسته اولیه سازمان و احزاب واقعی باید از آگاهترین، فداکارترین، صادق ترین و مسئول ترین انسان های جامعه تشکیل شده باشد. تنها در چنین صورتی است که می توان اعتماد توده های کارگر و زحمتکش را جلب نمود و اندیشه جامعه ای عاری از ستم و استثمار را به مقبولیت اجتماعی رساند و در همین راستا از همه ظرفیت ها برای بسیج و پیشبرد مبارزه طبقاتی استفاده نمود. در سازمان های که، اساس کار نه بروی ادامه کاری و خشت روی خشت گذاشتن، بلکه بر روی ادعاهای بی پایه و یا نمایشهایی در دنیای مجازی پایه ریزی شده، به خود مشغول شدن و خود فریبی بیش نیست. ادامه منطقی چنین روندی را به سادگی می توان پیش بینی کرد، طی پروسه ای به واسطه عدم حضور کادرهای باتجربه و گستردگی سطحی امکان ضربه پذیری و نفوذ عوامل مزدور رژیم بالا می رود و پس از هر ضربه ای که به تشکیلات وارد میشود، بخشی از سازمان دچار پراکندگی می شود و رفته رفته دیگر نه ارتباط و نفوذی در بین کارگران و زحمتکشان باقی می ماند و نه هیچ کدام از برنامه ها و اهداف تشکیلات به پیش برده شده است.
تشکیلات و سازمان برای طبقه کارگر مانند دانشگاه است که باید درون این دانشگاه مُدَرس های باتجربه و کاردانی وجود داشته تا بتوانند دانش آموزان را به علم و آگاهی مسلح کنند، در صورت فقدان چنین مُدَرس های دیگر وصول علم و آگاهی سرابی بیش نیست. ما زمانی موفق خواهیم شد طبقه کارگر و زحمتکش را سازماندهی کنیم که از سبک کار گذشته گسست کنیم و تجربیات را با نهایت دقت به کار ببندیم تا سطح جنبش کارگری را ارتقاء بخشده و زمینه های انقلاب کارگری را فراهم نماییم.
بنابراین ما در جامعه ای مانند ایران با یک تناقض روبرو هستیم، از طرفی به مثابه نیروهای انقلابی در تلاش برای متشکل کردن و رهبری توده های کارگر و زحمتکش، از طرفی دیگر با یک حکومت دیکتاتور که هیچ درجه از آزادی های سیاسی را به رسمیت نمیشناسد، طرف هستیم. مسئله مهم و ضروری برای نیروهای چپ و کمونیست چگونگی حل این تضاد و پاسخگویی به نیازهای جامعه است. بر این اساس ما توضیح دادیم که، حزب انقلابی طبقه کارگر باید دارایی چه ویژگی های باشد و اعضای تشکیل دهنده آن باید چه خصوصیاتی داشته باشند، تا توانایی تکامل مبارزه و اجرایی برنامه تا سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی را داشته باشند. در صورت وجود چنین عناصری، حزب قادر خواهد بود به صورت مخفی و غیرعلنی ارتباط خود را با توده های طبقه کارگر، بدون اینکه مورد تهاجم نیروهای سرکوبگر رژیم اسلامی قرار گیرد، حفظ کند و به دلیل آگاهی در فن مبارزه صنفی، سیاسی، فداکاری و احساس مسولیت در پیشاهنگی طبقه کارگر قرار گیرد. بنا به ضرورتی که در جامعه ایرانِ تحت حاکمیت رژیم اسلامی وجود دارد، عناصر سوسیالیست جنبش کارگری باید به درستی قادر باشند، شیوه های فعالیت مخفی و علنی را به کار بندند. به این دلیل که، در تاریخ جنبش کارگری و جامعه های که توسط دیکتاتوری نظامی اداره می شود، یکی از هنرهای پیشروان سوسیالیست این است که به مجموعه راهکارهای عملی دست پیدا کنند که از یکسو، وقفه ای در مبارزات آنها به علت وجود سرکوب و اختناق به وجود نیاید و از سوی دیگر هزینه ای بابت مبارزه علیه ستم نپردازند و به فعالیت های خود بدون دستگیری ادامه دهند( یا هزینه را به حداقل برسانند). در پروسه مبارزه، پیشروان طبقه کارگر چه بخاطر شجاعت و راستی در ابراز عقاید، چه در اثر رهنمودهای بموقع و پیشنهادهای کارسازشان و چه بخاطر خوشنامی و داشتن نوعی نفوذ شخصی در اذهان کارگران به جلو رانده میشوند و توانایی این را دارند از طریق اعتمادی که به دست آورده اند رهبری حرکت های کارگری را به عهده بگیرند و تکیه گاه محکمی برای جنبش کارگری شوند.البته باید در نظر داشت که، چنین رهبرانی خلق الساعه به وجود نمی آیند بلکه نتیجه دوره ای مبارزه دشوار و هدایت شده فعالین و پیشروان سوسیالیست جنبش کارگری در میدان عملی رویارویی های طبقاتی ست که قادر است، چنین رهبرانی پخته و مومن به اهداف طبقه کارگر پرورش دهد. نکته دیگر اینکه، رهبران و پیشروان کارگری اساسا ازلی و ابدی نیستند و امکان دارد به ورطه انحرافات کشیده شوند و این مسئله با آگاهی طبقاتی کادرهای سوسیالیست جنبش است که میتواند از این انحرافات در جنبش کارگری جلوگیری کرده یا رهبران را متوجه اشتباهاتشان کند.   
در آخر میخواهم به اینکه نکته اشاره کنم که، حزبی که اعضای تشکل دهنده اش تجربه کافی را در مبارزه سیاسی- اقتصادی داشته باشند،حزبی که اعضای آن از لحاظ آگاهی و تجربه و دانش سیاسی توانایی لازم را داشته باشند، حزبی که اعضای آن آماده باشند تمام ظرفیت های خود را در راه به پیش بردن وظایف انقلابی شان به کار بگیرند، حزبی که در آن نظم و انضباط وجود داشته باشد، حزبی که روابط رفیقانه براساس فرهنگ و اخلاقیات کمونیستی و روحیه کار جمعی را جایگزین فرهنگ و اخلاقیات بورژوازی کند، خواهد توانست با جدیت و پشتکار وظیفه و رسالت تاریخی خود که تبلیغ، ترویج و سازماندهی انقلابی سوسیالیستی به خوبی انجام دهد و با شرکت در مبارزات توده های تحت ستم رهبری آن به دست آورد و هم قادر است توانایی حفظ و ادامه کاری خود را تضمین کند. حزب تنها تجمعی از افراد نیست. برخی تصور می کنند که چون خود را کمونیست و انقلابی فرض می کنند در نتیجه از همان روز اول رهبری را به دست گرفته اند، چنین تصوری پوچ و بی معنی است، زیرا برای رهبری کردن باید مداما مبارزه کنید تا در صورت توانایی رهبری کردن این امکان را به دست آورید.برای به دست آوردن چنین توانای که قادر به رهبری توده های تحت ستم باشید باید همیشه بیاموزید و همیشه پیشرویی کنید.جریان مبارزه برای هر نیرویی سیاسی شباهت بسیاری به یک جریان آب روان دارد.تا زمانی جریان آب، سالم و قابل استفاده است که در حال حرکت باشد. وقتی که جریان آب در یک محدوده مشخص بدونه حرکت باقی ماند، نه تنها قابل استفاده و سالم نیست بلکه به منشاء انواع ویروس ها و بیماری تبدیل میشود.
طبقه کارگر برای بهتر شدن وضعیت زندگی و معیشت، پیشرفت جامعه و از بین بردن هرگونه ستم و نابرابری که در سیستم سرمایه داری وجود دارد، باید تشکل های مستقل طبقاتی خود را بسازد. اتحادیه ها، سندیکا ها، کانون های صنفی و انجمن ها انواع تشکل های کارگری هستند که در همه صنایع و رشته ها باید به وجود بیایند و از طریق یک شبکه سراسری کنفدراسیون یا شوراهای نمایندگان کارگران مستقل از دولت و کارفرمایان سازمان یابند و مبارزه کنند. تشکل دیگر حزب سیاسی طبقه کارگر است که نقش سازمانده اصلی و محل تجمع آگاهترین و شریف ترین عناصر طبقه کارگر است. طبقه کارگر بدون تغییر ریشه ای در مناسبات اجتماعی حاکم و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید نخواهد توانست به هدف خود که ساختن جامعه ای بدون طبقه است دست یابد.