زنان و تلاقی تبعیض‌ها
گفتگو با فرانک فرید، شاعر، نویسنده و فعال حقوق زنان


• در من همه چیز متعاقبِ هم شکل گرفت. در جناح‌های روشنفکریِ تغییر رژیم پهلوی، موضوع امپریالیسم و نابرابری طبقاتی از عمده‌ترین مسائل مطرح بود. بلافاصله در رژیم جدید می‌شد متوجه تضییق حقوق زنان شد و به نابرابری جنسیتی توجه کرد. و متعاقبا با جو باز حاصل از تغییر رژیم و روی آمدن زبان مادری ما، مسئله نابرابری زبانی، سوالات پی‌در‌پی خود را در مورد نابرابری… پیش آورد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۶ خرداد ۱٣۹۷ -  ۲۷ می ۲۰۱٨


فرانک فرید، شاعر، مترجم و نویسنده ترک زبان و فعال حقوق زنان و از اعضای بنیانگزار کمپین یک میلیون امضاء است. او بابت فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی خود بارها مورد بازجویی و مواخذه قرار گرفته و یک بار هم بازداشت و مورد تعقیب قضایی قرار گرفته‌است. وی متولد ۱۳۴۰ در شهر تبریز است. تازه‌ترین کار او مشارکت در ترجمهٔ مجموعه مقالاتی از کیمبرلی کرانشاو و دیگران با موضوع تقاطع‌یافتگی تبعیض‌ها یا اینترسکشنالیتی است. این کتاب در اواخر سال ۱۳۹۶ توسط نشر شیرازه، منتشر شده‌است. سوآرت با او درباره مشکلات زنان غیرفارس هنرمند-اکتیویست به گفتگو نشسته‌است. لازم به توضیح است که این گفتگو به زبان ترکی صورت گرفته و در برگردان فارسی و تلخیص آن، از ظرایفِ زبانی و شیرینی گفتگو کاسته شده است.

                                                             *** 
در من همه چیز متعاقبِ هم شکل گرفت. در جناح‌های روشنفکریِ تغییر رژیم پهلوی، موضوع امپریالیسم و نابرابری طبقاتی از عمده‌ترین مسائل مطرح بود. بلافاصله در رژیم جدید می‌شد متوجه تضییق حقوق زنان شد و به نابرابری جنسیتی توجه کرد. و متعاقبا با جو باز حاصل از تغییر رژیم و روی آمدن زبان مادری ما، مسئله نابرابری زبانی، سوالات پی‌در‌پی خود را در مورد نابرابری نژادی و … پیش آورد. تمام این موضوعات پشت سرهم برایم طرح شد و بعدها شکل جدی‌تری به خودش گرفت. شرایط به‌شدت بسته و تحت کنترل دهه شصت، حلقه‌های روشنفکری را به خانه‌ها کشاند. همین فعالیت‌ها و گردِ هم آمدن‌های خانگی (و اغلب متشکل از تمامی اعضای خانواده) بیشتر سمت و سوی هنری به کارها داد و از دل همین خانه‌ها، هنرمندان در رشته‌های مختلف پا به عرصه گذاشتند، در شعر، موسیقی، رقص آذربایجانی و تئاتر و … .

فرانک فرید، شاعر، مترجم و نویسنده ترک زبان و فعال حقوق زنان، روایت نابرابری های قومی و جنسی در ایران را اینگونه آغاز می کند و می افزاید: در همان اوایل دهه ۶۰ و در همین محافل بود که من متوجه موضوع بسیار ساده‌ و در عین حال پیچیده‌ای شده بودم: من نمی‌توانستم به زبان مادری‌ام بخوانم و بنویسم!

از همان موقع به بعد دیگر نتوانستم نسبت به ستمی که بر ما و بر زبان ما رفته بود و مسائل پیرامون آن بی‌تفاوت باشم که موضوع زبان تنها نتیجهٔ ظاهری اقدامات بسیار سیستماتیک یکسان‌سازی فرهنگی بوده که پیشینه‌ای حدودا صد ساله دارد. باری از همان محافل بود که شروع کردم به آموختن زبان مادری‌ام و زیبائی و عمقش را هرچه بیشتر دریافتم. اولین شعر بلند ترکی‌ام را در سال ۱۳۷۳ سرودم. بیش از یک دهه طول کشید تا در نوشتن به زبان مادری‌ام تا حدی مسلط شوم که کم‌کم بشود آن‌ها را منتشر کرد.

مشکل اینجاست در کشوری که زبان‌ها توسط زبان غالب، رسمی و سیاسی، به شدت تحدید شده‌اند، وقتی فردی به زبان مادری‌اش می‌نویسد، مخاطب اش به طور چشمگیری کمتر می‌شود. بعضی‌ها بودند که به فارسی نوشتند و موفق هم شدند. ولی آن‌ها که راه احیای زبان مادری را در پیش گرفتند، هم با کم بودن مخاطب روبرو بودند و هم اینکه حتی مخاطب ترک زبانِ آن‌ها خواندن و نوشتن به زبان مادریش را به قدر کافی نمی‌دانست! به این مسئله، این را هم اضافه کنید که مردم به طور کلی کم مطالعه می‌کنند و به حد کافی پشت سر نویسندگان و ناشران کتاب‌ها به زبان مادری نمی‌ایستند.

فرانک فرید، فعال هویت‌گرای مسائل زنان در واکاوی خود می‌گوید: «در مورد من موضوعی هست که گمان می‌کنم می‌تواند مشکل سایر زنان غیرفارس هنرمند-اکتیویست‌ نیز باشد. من پیش از تجمیع همه‌چیز، بعدها با توجه به این موضوع که من به عنوانِ یک هنرمند-اکتیویست (به قول شما!) که زن، ترک‌زبان و ساکن غیرمرکز بوده و شاهد اشکال مختلف و بیشتری از نابرابری‌ها بوده‌ام، هرگز نتوانسته‌ام یکی را بر دیگری مقدم بشمارم، و متوجه شدم که چاره‌ای جز این «پراکنده‌کاری‌ها» نداشته‌ام!

ابتدا با دانستن تفکیک ناپذیربودن حقوق اولیه و اساسی بشر، خیالم راحت شد و بعدها تجارب تمامی این سال‌های خودم را منطبق با نظریه تلاقی تبعیض‌ها یا همان اینترسکشنالیتی یافتم و علت پراکنده‌کاری خود را با وضوح بیشتری دریافتم. یعنی اوایل نمی‌دانستم موضوع دقیقا از چه قرار است، ولی اکنون می‌بینم که گرهگاه‌های مختلف نابرابری که من شاهداش بوده‌ام، ریشهٔ از این شاخه به آن شاخه پریدن و تلاش برای فعالیت در همهٔ حوزه‌های بسیار کم‌فعال بوده، نه ضعف شخصیِ من، که سال‌ها بابت آن خودم را شماتت می‌کردم!»

او می‌افزاید: «همانطور که گفتم سئوالات فقط منحصر به نابرابری جنسیتی یا نابرابری طبقاتی یا نابرابری نژادی-قومی نبود، بلکه وقتی متوجه درهم‌تنیدگی موضوع جنسیت با سایر نابرابری‌ها شویم می‌بینیم که با موضوع بسیار پیچیده و درهم‌ گره‌ شده‌ای روبرو هستیم. بنابراین نمی‌توان بسادگی فقط چپ بود یا فقط فعال حقوق زنان یا صرفا فعالِ هویت‌طلب. و جالب است بدانید که من به خاطر بحران محیط زیستی دریاچه ارومیه دستگیر شدم!»

فرید در این قسمت از حرف‌های خود با اشاره به حضور خود در کمیسیون مقام زن در ماه مارس ۱۳۸۸می‌گوید: « یادم است در یکی از نشست‌ های کمیسیون مقام زن در نیویورک، زنی سیاه‌پوست جمله‌ای گفت که برای همیشه آویزه گوشم خواهد ماند. او گفت، ما به کرهٔ زمین دعوت نشده‌ایم که بگویند مسائل آن به شما مربوط نیست، ما ساکنین کرهٔ زمین هستیم و همه‌چیز آن به ما مربوط است! من هم هرگز نتوانستم موضوعی را بر دیگری مقدم بدانم؛ یا بگویم به من مربوط نیست. به یقین می‌دانم که علیه همهٔ نابرابری‌ها که از قضا به هم نیز مرتبطند، بایستی ایستادگی کرد.»

او همچنین به دشواری‌های نگارش به زبان مادری اشاره کرده و می‌گوید: «زحمتی که برای نگارش و انتشار آثار به زبان مادری باید کشید، چندین برابر بیشتر از زحمتی است که برای نگارش و منتشر کردن آثار به زبان فارسی باید کشید. مثلا، من اگر بخواهم کتابی به زبان ترکی منتشر کنم، معادل انتشار سه کتاب مشابه آن به زبان فارسی از من وقت و انرژی خواهد گرفت. البته این امر هم به دلیل مشخصات زبانمان و الفبای آن است و هم به این دلیل که نه من و نه مخاطب من به‌طور آکادمیک نیآموخته‌ایم که به این زبان فکر کنیم، بخوانیم و بنویسیم. همانطور که گفتم، یادگیری خواندن و نوشتن زبان مادری‌ام مدت‌ها طول کشید، مجبور بودم از این و آن یا به صورت خودآموز با زبان مادریم آشنا شوم، قواعدش یاد بگیرم و آن‌ها را به کار ببندم و هنوز هم این روند ادامه دارد. در ضمن با قرار گرفتن در پروسه آگاهی‌‌ای که ذکرش رفت، مرتبا مسائلی اتفاق می‌افتاد که مجبور می‌شدم اولویت را به آنها بدهم و پرداختن به کارهای خودم (کارهای ادبی و ترجمه و …) را به تاخیر بیاندازم. به معنای واقعی کلمه این نوشته‌هایم بودند که همواره منتظر من ماندند! »

آنچه فرید از آن می‌گوید، بر این موضوع صحه می‌گذارد که سلطه ساختاری زبان فارسی بر سایر زبان‌های رایج در ایران، این زبان‌ها با تاریخی غنی و ادبیاتی سرشار را به زبان‌هایی کم‌توان تقلیل داده است که در تولید و نشر خود دچار مشکل هستند. زبان‌هایی آسیمیله شده و تحلیل رفته که به مرور زمان در زبان رسمی کشور هضم خواهند شد. بدون شک اگر همین مقاومت‌های پراکنده هم نباشند، این زبان‌ها و هویت‌های در پیوند با آن‌ها، رو به زوال خواهند رفت. و این اشخاصی مثل او هستند که کماکان امیدوارانه و مصمم به حفظ و احیای ذخایر زبانی و فرهنگی خود پایبند هستند.

منبع:سوآرت