"فرانسه نافرمان" در مقابل رئیس جمهوری "نئولیبرال" - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : کریمی

عنوان : سیلی نقد به از حلوای نسیه است
با تشکر از توضیحات شما جناب قنواتی.
شما مبنای نظرتان را ماتریالیسم تاریخی قرار میدهید تا بتوانید نتیجه ی مورد نظر از آن استنتاج کنید. در حالیکه این روش برخورد با تاریخ هیچ همخوانی با ایده های مارکس ندارد. تقلیل تاریخ به یک رابطه ساده ریاضی و انتساب غیر مستقیم آن به مارکس، کم لطفی به این اندیشمند بزرگ است.
اگر فراموشتان نشده باشد ۱۰۰ سال پیش اولین بار لنین اعلام کرد امپریالیسم آخرین مرحله ی سرمایه داریست. اما همچون شما آنرا به مراحل مختلف تقسیم نکرد. شک نیست این فورماسیون بنا به بنیان و موتور پیش برنده ی خود یعنی "سود و سود بیشتر" بحران زا بوده، هست و خواهد بود. اما از تمامی این بحرانها موفق بیرون آمده و از آن فورماسیون سوسیالیستی مد نظر مارکس نیز خبری نشده است.
جناب قنواتی،بحث عدالت اجتماعی در ضمن آنکه اکنون ارتباط تنگاتنگی با سرمایداری دارد باید بگویم به نظر من در کل چندان هم به سرمایه داری ارتباط ندارد! جرا؟ چون عدالت اجتماعی با تاریخ بشر گره خورده است. ما نمی توانیم برگی از تاریخ زیست انسانی در ادوار مختلف را ورق بزنیم و اثری از مبارزه برای عدالت اجتماعی نبینیم.
با همین مختصر؛ آیا بهتر نیست به مردم آدرس حلوای نسیه ندهیم و آنها را برای عدالت اجتماعی در همین شرایط موجود فرابخوانیم. و از همین ابتدا به آنها بگوئیم این عدالت پلکانیست و میتواند بازگشت پذیر باشد اگر ما کاهلی کنیم.
٨۵۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۷       

    از : اردشیر زارعی قنواتی

عنوان : بحران نظام سرمایه داری نشانه شکست نئولیبرالیسم
جناب کریمی عزیز با سلام.
اول اینکه در حوزه اندیشه و سیاست اظهارات یا طرح نظر معطوف به مفاهیم پذیرفته شده یا تجربه شده در حوزه زیست بشری است و می تواند برای دو انسان، دو دیدگاه متفاوت یا دو جریان سیاسی متقابل، معانی متفاوتی داشته باشد. اما تجارب تاریخی و مفاهیم علمی امری است قابل استناد چنانچه وقتی می گوییم دوران برده داری جای خود را به فئودالیته داد و بعد هم این فئودالیته به دلیل برآمدن نیروهای مولده پیشروتر میدان را برای نظام سرمایه داری خالی کرد، در واقع اشاره به یک مجموعه تجارب تاریخی اثبات شده است. در این دوره تاریخی که هنوز هڑمونی سرمایه داری بر جهان اعمال می شود و اکثریت تقریبا مختلف جوامع تحت فورماسیون نظام سرمایه داری اداره می شوند برای بسیاری این صورت بندی فصل الخطاب تاریخ تلقی می شود اما برای مارکسیست ها این دوره تاریخی نیز به دلیل عدم پاسخگویی به نیازمندی های آینده جوامع و طبقات اجتماعی جای خود را به سوسیالیسم و در مرحله بالاتر کمونیسم (فراتر از تعیین یک بازه زمانی مشخص)خواهد داد. اما سوال شما در مورد تفاوت مفهوم لیبرالیسم با نئولیبرالیسم باید خیلی خلاصه بگویم نظام سرمایه داری در دوره تکوینی اولیه خود تابع یک عنصر ترقیخواهانه بود که نیروی کار و سرمایه تحت تاثیر وجه اجتماعی لیبرالیسم منافع نسبی طبقات اجتماعی را در یک توازن باز هم نسبی عمل می کردند چنانچه بعد از وقوع بحران اقتصادی ۱۹۲۹ نظام سرمایه داری حتی در دوره انحصارات و هڑمونی مالی (دوران اولیه امپریالیسم) مجبور به امتیازدهی و تعیین دولت رفاه در اقتصاد کینزی گردید. اما از دهه هفتاد میلادی نظام سرمایه داری با در حاشیه قرار دادن لیبرالیسم اجتماعی و نقض دولت رفاه پیرو نظرات «هایک» و «فریدمن» به مرحله نئولیبرالیسم گام گذاشت که دیگر هیچ نظارت دولتی یا عمومی را برنمی تافت، سرمایه مالی به طور اساسی سرمایه تولیدی را به حاشیه راند، تمام حوزه اقتصاد به سمت خصوصی سازی و به اصطلاح اقتصاد بازار رفت، صدور سرمایه در صورت بندی جدید حتی طبقه کارگر ملی در جوامع متروپل را هم به فلاکت رساند، نهادهای مالی بین المللی چون بانک جهانی و صندوق بین المللی پول تعیین کننده و تصمیم گیر برای اقتصادهای ملی در سطح جهانی شدند و ... که همه این عوارض امروز یک درصدی ها را در مقابل ۹۹ درصدی ها قرار داده است. اینکه آینده به کجا ختم می شود به زعم ما با توجه به بحران های مزمن و غیرقابل برون رفت، چنین نظام طبقاتی (البته در روند یک مبارزه گریز ناپذیر طبقاتی) باید جای خود را به نظامی تابع عدالت اجتماعی بدهد. با احترام
٨۵۰۶۰ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۷       

    از : مجتبی کریمی

عنوان : کمی "اندیشه" از آن چیزی کم "مسئولیت"
آقای قنواتی از امکانی که "اخبارروز" به شما یا شما به "اخبارروز" میدهید ما نیز بهره میبریم. ولی در این بازار مکاره نشریات اینترنتی، ظلم بر خواننده روا میشود آنگاه که کسی خود را ملزم نمی بیند مستدل سخن بگوید. از جمله در این نوشته شما " ئولیبرالیسم اقتصادی نیز در سطح جهانی در سراشیب افول و شکست می باشد هیچ چشم اندازی برای موفقیت نخواهد داشت". (بدون یک فاکت مشخص)
بحث خوب وبد سرمایه داری نیست! بحث مرگ آنست که صد سالیست همفکران شما در هر کوی و برزن جار میزنند و این "مرگ" نمی آید که هیچ، مرتب یاد میگیرد و پیش میرود و از دست زحمتکشان! نیز کاری (کارستان) ساخته نیست.
صرفنظر از این، شما بعنوان اندیشمند اگر نسبت به نوشته های مسلسل وار خود احساس مسئولیت می کنید خواهشاً کوتاه و ساده بگوئید لیبرایسم اقتصادی چیست؟ و سپس بگوئید نولیبرالیسم اقتصادی چیست؟ و چه فرقی ایندو باهم دارند.
شاید در این آشفته بازار، چنین سوآلی نابجا بنماید، ولی باورکنید ندانستنش میتواند فاجعه باشد. همانطور که تخم لق "ضدامپریالیسم" و "غرب ستیزی" بی محتوا برای مردم ایران چنین بود و چنین هست.
٨۵۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۷