عنوان : انسانها می توانند بجای زندگی تحت قوانین جنگل ،متمدن باشند
نوشته عالی بود و بر خلاف نظر جناب نیک نام-اگر اسمشان را درست نوشته باشم-باید گفت متد تغییر جنگل موجود به جامعه‌ی متمدن همین است .لنین شروع کننده بود وطبیعتا با توجه به تروری که شد پروژه اش ناقص ماند ،اما منصورحکمت نقایص کار را پیدا کرد وعلی رغم رفتن همیشگیش راهی را باز کرد که قعطاً بشریت متمدن می تواند آنرا طی کند.
از جمله یافته های زیبای منصورحکمت می توان به ازادی بی قید و شرط بیان اشاره کرد.
این بالاتر اگر جناب نیک نام نظرش را نمی نوشت فرق بین انسان متمدن و غیر متمدن روشن نمیشد!
٨۵۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۷       

عنوان : بله آقای اصغری، حق با شماست
حق با شماست، زیرا که منصور حکمت، همان متد لنین را دنبال می کرده است. نوشته های آقای حکمت، و از جمله «حزب و انقلاب» و «حزب و قدرت سیاسی»، ربطی به ایده رهائی بحش مارکس ندارند، بلکه رویاهای روشنفکرانه ای هستند که بلانکیسم محض اند. اگر لنین موفق شد دیدگاه بلانکیستی خود را در عمل مادیت ببخشد، و سیستمی سرکوبگر را برای چند دهه، بر بخشی از مردم این کره خاکی تحمیل کند، وجریان واقعی زندگی در تاریخ، خظ بطلان بر آنها کشید، رویاهای آقای حکمت، نتوانست ده کوره ای را هم تحت تاثیر قرار دهد، و شما و حزبتان دهه هاست که «دوره می کنید شب را و روز را، هنوز را»
آنچه که جنبش کمونیستی نام گرفته است، دچار بحران است. نه آقای حکمت و نه شما و شاخه های متعدد «کمونیسم کارگری» تان، نخواسته اید این مسئله را درک کنید و به رسمیت بشناسید، و بحای فیل هوا کردن هر روزه، توان و انرژی خود را، برای تولید اندیشه، جهت برونرفت از این بحران کنید. اما با توسل به پراکنده گوئی های حکمت، کل پروژه اتان را «سیاسی» کردید، و مرتب شعار می دهید که «اگر ما بر سر کار بیائیم و بقدرت برسیم، بهشت را بر روی زمین برپا می کنیم». اینجاست که شما و حکمت هم، مثل لنین، بدون توجه به واقعیت های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه، و وجود طبقات اجتماعی مختلف و منافع آنان، و همپوشانی و تناقص و تضاد این منافع، و بدون توجه به سطح توسعه نیروهای مولده و روابط تولیدی طبقات، و صرفن با چسبیدن به آرمان و شعار، «کسب قدرت سیاسی» به تنها انگیزه شما تبدیل شده است. ماکیاولیسم هم چیزی جز این نیست.
٨۵۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۷