آنچه را که فراموش نکرده ام
احمد عارف/ شاعرِ اهل ترکیه


بهرام غفاری


• احمد عارف یکی از شاعران معروف شعر معاصر ترکیه در سال ۱۹۲۷ درشهر دیاربکر بدنیا آمد دبیرستان را در آنجا به پایان رساند و وارد دانشگاه آنکارا در رشته فلسفه شد. بین دهه های چهل و پنجاه میلادی شعرهای خود را در مجلات مختلف به چاپ رساند و سرایش شعر در سبک احساسی- مردمی با ترکیبی از هیجان شدید در ترکیه را به نام خود پایه گذاری کرده و از ساختار زبان ترکی به نحو احسن در این سبک استفاده نمود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ خرداد ۱٣۹۷ -  ٣۰ می ۲۰۱٨


 
برگردان: بهرام غفاری

احمد عارف یکی از شاعران معروف شعر معاصر ترکیه در سال ۱۹۲۷ درشهر دیاربکیر بدنیا آمد دبیرستان را در آنجا به پایان رساند و وارد دانشگاه آنکارا در رشته فلسفه شد. بین دهه های چهل و پنجاه میلادی شعرهای خود را در مجلات مختلف به چاپ رساند و سرایش شعر در سبک احساسی- مردمی با ترکیبی از هیجان شدید در ترکیه را به نام خود پایه گذاری کرده و از ساختار زبان ترکی به نحو احسن در این سبک استفاده نمود. در شعرها و نوشته هایش همیشه نزد زحمتکشان و ستمدیده گان بوده و منافع آنان را حفاظت می کرده است. او در زمره روزنامه نگاران پیشرو ترکیه بوده و مدت دو سال به خاطر عقاید سیاسی خود زندانی شد. مجموعه ی شعر معروف او به نام " در حسرتت زنجیرهای پا کهنه کردم" در سال ۱۹۶٨ به چاپ رسید و جز کتاب هایی است که بیشترین چاپها را داشته است. بیش از سی آهنگ از اشعار احمد عارف توسط چندین گروه هنری و خواننده گان اجتماعی - پیشرو ترکیه به صورت ترانه و سرود خوانده شده است. احمد عارف در سال ۱۹۹۱ در آنکارا بعلت سکته قلبی در خانه شخصی خود که تنها زندگی می کرد در گذشت.

می شکفتی
در تنهائی ام
سبز و آبی.
می شکفتی
براقِ حنائی، سرخ شرابی.
من
غلبه میکردم دردها را، پستی ها را...

رفتن
در چشمانت به تبعید رفتن.
بودن
در چشمانت زندانی بودن.
چشمهایت کجایند ؟

"بودن یا نبودن، مساله این است"
نه اصلا
مساله هیچ هم این نیست...
مساله ی مهم
شناختنِ ضرورت
سیرِ بی بازگشت
و جنبشِ بی نهایت است.

نوشیدن
در چشمانت مهتاب را نوشیدن.
دست یافتن
در چشمانت به زندگی جاویدان دست یافتن.
چشمهایت کجایند؟

در مخفی گاهِ جانم
جانی دیگر بودی تو،
نه...!
خون نبود آن
دلباخته گی ما بود
که جاری میشد به شب
هربار که جلاد طناب را تنگ می کرد...

شنیدن
در چشمانت ترانه سه درخت* را شنیدن.
زبان نگشودن
در چشمانت زبان نگشودن
بسانِ اسطوره...
چشمهایت کجایند؟


سه درخت انجیر در درون زندان* ترانه ای مردمی معروف که سختی های زندان و زندانیان ستمدیده را به تصویر میکشد.

برگردان شعر به ترکی آذربایجانی
اونودمادیغیم
احمد عارف
حاضیرلایان: بهرام غفاری
آچاردین
یالنیزلیغیمدا
آبی و یاشیل
آچاردین.
قیب قیرمیزی، پارلاق.
گئچردیم چتینلری، پیس لیکلری...

گئتمک
گوزلرینده گئتمک تبعیده.
یاتماق
گوزلرینده یاتماق زنداندا
گوزلرین هانی؟

"اولماق یا اولماماق، مساله بو دیر".
یوخ مساله اصلا بو دئیر...
اصلی مساله، ضرورتی آنلاماقدیر
دوردورولماز حرکتی
سونسوز آخیمی.

ایچمک
گوزلرینده ایچمک آی ایشیغینی.
یتیشمک
گوزلرینده یتیشمک جان سحرینه.
گوزلرین هانی؟

جانیمین گیزلین یئرینده بیر جانیدین کی
قان کی یوخ
عشقمیز آخاردی گئجه یه
چکدیکجه جلاد ایپینی...

ائشیتمک،
گوزلرینده ائشیتمک "اوچ آغاجلاری"
سَسیز،
گوزلرینده سَسیز
اسطوره کیمین...
گوزلرین هانی؟

اردیبهشت ۹۷