آموزش رایگان و حقوقی که
از کودکان مهاجر و تهیدست پایمال می‌شود
جعفر ابراهیمی، معلم و فعال حقوق کودکان


• دیدن نام مهاجران افغانستانی در رقابت کنکور به عنوان نفرات اول، اگر چه مایه خوشحالی است اما نمی تواند در واقعیت آمار واقعیِ پوشش تحصیلی کودکان مهاجر بخصوص آنان که با موانع اقامت روبرو هستند تغییر کیفی و کمی بوجود آورد اینگونه موفقیت ها محصول تلاش فردی است و نباید این موضوع را حمل بر بهبود وضعیت مهاجران بخصوص دختران دانست. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ خرداد ۱٣۹۷ -  ٨ ژوئن ۲۰۱٨



جامعه نو| زیستن و درس دادن در مناطق محروم و حاشیه ای، فرصت تجربه های یگانه را به انسان می دهد هر چند این تجربه ها روایت تلخ و دردناک مطرودان و محذوفان و سلب مالکیت شدگان باشد.

وقتی که خبر موفقیت دختران و پسران مهاجر افغانستانی در آزمون کارشناسی ارشد را دیدم بی اختیار این موفقیت، محرومیت های کودکان مهاجر افغانستانی را برایم تداعی نمود و لحظاتی را به خاطر آوردم که برخی دانش آموزان افغانستانی ام برای ترک ایران و ترک تحصیل را در آغوش کشیدم بخصوص اینکه با اعمال برخی سیاست های پولی سازی آموزش روند طرد تهیدستان و مهاجران از مدرسه سرعت گرفته است.
واقعیت این است که نه طرح موسوم به فرمان و نه پروپاگاندای دولت و وزیر آموزش و پرورش نتوانسته است باعث “جانماندن کودکان مهاجر” از مدرسه گردد. دیدن نام مهاجران افغانستانی در رقابت کنکور بعنوان نفرات اول، اگر چه مایه خوشحالی است اما نمی تواند در واقعیت آمار واقعیِ پوشش تحصیلی کودکان مهاجر بخصوص آنان که با موانع اقامت روبرو هستند تغییر کیفی و کمی بوجود آورد اینگونه موفقیت ها محصول تلاش فردی است و نباید این موضوع را حمل بر بهبود وضعیت مهاجران بخصوص دختران دانست.
به جای نام این سه نفر، که بر صدر نشستند می توانست نام تعداد زیادی از کودکان مهاجر و تهیدست ایرانی قرار گیرد که سیاست های دست راستی دولت روحانی در ادامه منطقی دولت احمدی نژاد موجب طرد آنان از مدرسه شده است. نگارنده بعنوان یک معلم با دیدن این سه نفر یاد تعداد زیادی از دانش آموزان سابق خود می افتم که بخاطر مشکلات اقتصادی هرگز نتوانستند تا دیپلم ادامه تحصیل دهند و در این سال ها بخاطر حس بی آیندگی در ایران مسیر سخت و خطرناک ایران، ترکیه، یونان را برای رسیدن به اروپا طی نمودند و برخی از آنها جانشان به خطر افتاد و اینک در اروپا مستقر هستند و برخی متاسفانه به کشور افغانستان دیپورت شدند ولی باز می خواهند از ایران دوباره عبور کنند و مهاجرت خود را با تمام خطرات تجربه شده تکرار نمایند. این سطح از حس ناامنی در ایران ناشی از عدم حمایت از مهاجران و سلب حقوق مهاجران در ایران است و در این میان وضعیت دختران دانش آموز به مراتب بدتر است زیرا آنان این فرصت و قدرت عصیان و دل به دریا زدن برای کشور سوم را ندارند و مجبورند روزهای خود را به امید روزهای بهتر و آمدن خبر خوب از افغانستان سپری نمایند بخصوص وقتی سایه شوم و زشت نژادپرستی و زن ستیری و کودک آزاری و تجاوز و بنیادگرایی هر روز در ایران و افغانستان گسترده تر می گردد و خبر تجاوز فردی و گروهی به کودکان بخصوص کودکان مهاجر و افغانستانی در این وانفسای سیطره سود و سرمایه عادی می گردد و با شنیدن خبر تجاوز به بهاره ها، از این همه ستم حساسیت زدایی می گردد و عادی سازی می شود.