وقت است کارد به استخوان برسد!
حمید آصفی
•
حاکمیت در بسیاری جاها جبراً پذیرفته که مردم اعتراض بکنند، ولی اعتراض را ابتدا با روشهای سختافزاری و بعد نرمافزاری مدیریت میکنند! اول آرام میکنند، بعد چند نفر را دستگیر میکنند تا این موج از سر بگذرد. غیر از این فعلاً راهی ندارد، زیرا اگر اعتراضات و اعتصابهای سلسلهوار حادث شود هر حکومتی را بر میاندازد. اعتصاب و اعتراضی که پراکنده باشد و دولت بتواند مدارا و نظم را برقرار کند، منجر به سقوط حکومت نمیشود، ولی اینگونه بار کج را آهسته و پیوسته بردن دارد به آخر خط میرسد!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٣۰ خرداد ۱٣۹۷ -
۲۰ ژوئن ۲۰۱٨
در پنجاه سال تاریخ معاصر ایران شرایط اجتماعی و وضعیت اقتصادی در شاخصهای رشد، اشتغال و رفاه تا به این درجه از سقوط و تنزل نرسیده است. تمام نشانهها و آمار حکایت از بدتر شدن اوضاع اقتصادی میدهند. در علم اقتصاد گفته میشود هیچ توسعه پایداری بدون رشد پایدار ممکن نیست. رشد در اقتصادهای سرمایهداری با رونق و تولید و بازتولید گسترده کالا و خدمات صورت میگیرد، اما در کشوری نفتی مانند ایران دولت میتواند با خام فروشی نفت و گاز و سایر مواد معدنی و کسب پول مالکانه از این رانت، شاخصهای رشد اقتصادی را بهسرعت افزایش دهد. به همین دلیل میتوان ادعا کرد که قانون نظام سرمایهداری که همان تولید و بازتولید گسترده کالا است، با شکل و ماهیت اقتصاد ایران تفاوت ماهوی دارد.
دولت خام فروش با رانت مالکانه در ایران بیشتر نقش توزیعی - خدماتی دارد تا تولیدی. به همین دلیل است که حکومت با حامیپروری و توزیع رانت حتی با نازلترین سطح رفاه مانند کاهش مصرف چهلدرصدی مصرف لبنیات مردم فقیر، امورات خود و مردم را میگذراند. در این شرایط گرچه خرج حجم دستگاههای نظام زیاد است، با کاهش رفاه و قدرت خرید کارگران، معلمان و دیگر اصناف، هزینههای آن را تأمین میکند؛ چه باک از اینکه بر طبق پژوهشهای موسسات جهانی این امر سبب کاهش سالیانه یک پنجم ضریب هوشی مردم میشود و جامعه ایران در ده سال آینده صاحب نسلی کودن خواهد بود.
حاکمیت رانتی، در کنار خامفروشی دست به واردات کالا میزند و با دلار ارزان حاصل از فروش نفت، کالاها را وارد کرده و با تبدیل دوباره آن به دلار چند برابر شده فراکسیون سرمایهداری، این ارزها را به خارج از کشور میبرد؛ به این شکل واژگان جدیدی بر علم اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی میافزاید! به نظر میرسد شکست این چرخههای ضدتوسعه راهحل ندارند. وضعیت همینگونه ادامه پیدا میکند و البته مردم را ناراضیتر، ترسوتر، محافظهکارتر کرده و از نظر روانشناسی در خودشان بیشتر فرو میبرد. یک جا هم دیگر کارد به استخوان میرسد!
در تاریخ ایران مردم هزاران بار این شرایط را تجربه کردهاند و اراده تغییر رو به پیش برای برونرفت و گذار به دوره مطلوب رخ نداده است، اما اعتراضها و شورشهای بزرگی نیز رخ میدهد و به سرنگونی ظالم مستقر منجر میشود و در اغلب موارد ظالم جدیدی را بر سر کار میآورد یا مانند اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ اعتراضات آتشین میشود، حاکمیت سرکوب میکند و آوانگاردها را بازداشت و بقیه را میترساند و معترضین عقب مینشینند، اما با توجه به بستر واقعی اعتراضها، این حرکات بهمرور وسیعتر میشود، ولی متأسفانه اراده تغییر و پاسخگویی به مطالبات اقشار مردم وجود ندارد. علائم نشاندهنده این است که کارد دارد به استخوان میرسد. از منظر حاکمیت اوضاع چگونه است؟
حاکمیت تصور میکند اگر وضعیت اقتصادی بهتر نشود، وضع زندگی مردم بدتر میشود و شورش کور نیز به جایی نمیرسد. با شورش کور مکانهایی را به آتش میکشند و آنوقت زبان نظام دراز میشود و مردم را سرکوب میکند و وضعیت مردم هم بدتر هم میشود، خب بشود! اما بدشانسی حاکمیت این است که در زمانهای قرار گرفته است که ابزارهای اطلاعرسانی گسترده و ارزان در دست جامعه است و انحصار عمودی اطلاعات با افقی شدن سامانه اطلاعرسانی از بین رفته است. جامعه بهصورت متواتر مطالبهگری و اعتراض خواهد کرد، اما ابزار اطلاعرسانی بهتنهایی جرئت اجتماعی ایجاد نمیکند، مگر اینکه کارد به استخوان برسد و جرئت متولد شود!
جمهوری اسلامی از سقوط رژیم شاه، با روش مهندسی معکوس آموخته است؛ بدین شکل که اعتراضات باید به روش سیستماتیک سرکوب شود تا جامعه و معترضین بترسند و خیال سرنگون کردن حاکمیت با مدل و روش اعتراضات انقلاب بهمن ۱۳۵۷ را به مخیله خود راه ندهند. حاکمیت در بسیاری جاها جبراً پذیرفته که مردم اعتراض بکنند، ولی اعتراض را ابتدا با روشهای سختافزاری و بعد نرمافزاری مدیریت میکنند! اول آرام میکنند، بعد چند نفر را دستگیر میکنند تا این موج از سر بگذرد. غیر از این فعلاً راهی ندارد، زیرا اگر اعتراضات و اعتصابهای سلسلهوار حادث شود هر حکومتی را بر میاندازد. اعتصاب و اعتراضی که پراکنده باشد و دولت بتواند مدارا و نظم را برقرار کند، منجر به سقوط حکومت نمیشود، ولی اینگونه بار کج را آهسته و پیوسته بردن دارد به آخر خط میرسد! مگر کشتیبان نظام سیاستی دیگر در پیش گیرد.
انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و انتخاب آقای روحانی یک پاسخ بزرگ برای مهار بحران شتابدهنده فروپاشی اقتصادی - سیاسی بود که در پیش روی حاکمیت و مردم قرار گرفت که در چندین بحران گرفتار آمده بود. تحریمهای هلاککننده برای حاکمیت بحرانِ مرگآور بود که میتوانست حوزههای مشروعیت ایدئولوژی، ناکارآمدی اجرایی و دولتی، انسجام داخلی طبقه حاکم و ظرفیت سرکوبگری را با بحران مواجه کند. با تحریمهای جدید دولت ترامپ و لجاجت ابلهانه حاکمیت ایران تمامی این بحرانها میتواند بهطور همزمان با شدت بیشتری واقع شوند. وضعیت حاصل روبهجلو را میتوان وضعیتی وخیم و بحرانی توصیف کرد. این بحرانها مولفههای لازم را برای یک جنبش مخالفت سیاسی و نارضایتی ایجاد میکند که میتواند ظهور کند. در ایجاد وضعیت بحرانی چندین عامل مربوط به حاکمیت است و چند عامل مربوط به بحرانهای اجتماعی - اقتصادی و از همه مهمتر عامل سیاستهای بینالمللی متقابل ایران و آمریکا. این عوامل به شکلی دیالکتیکی به هم مرتبط هستند و یکدیگر را تقویت میکنند.
منبع: تلگرام نویسنده
|