سمفونی شماره ۹ بتهوون
بهروز منادی​زاده


• یکی از مهم‌ترین دلایل جاویدان‌شدن نام بتهوون به‌عنوان آهنگ‌ساز سمفونی نهم نوآوری اوست در واردکردن صدای انسان در موومان چهارم به صورت ترکیب چهار تک‌خوان و گروه کُر به همراهی ارکستر. متن کلام موسیقی آوازی، شعری از فردریک شیلر، شاعر آلمانی قرن هجدهم، است با عنوان «چکامه شادی». یکی از بیانیه‌های دیدگاه روشنگری ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ تير ۱٣۹۷ -  ۲۲ ژوئن ۲۰۱٨



سمفونی نهم بتهوون یکی از استثنائی‌ترین آثاری است که در تاریخ موسیقی کلاسیک خلق شده است. این اثر بین سال‌های ۱۸۲۲ تا ۱۸۲۴ میلادی نوشته و برای اولین‌بار در ماه می ‌۱۸۲۴ در وین اجرا شده است. نسخه اصل دست‌نویس این سمفونی که در کتابخانه دولتی برلین نگهداری می‌شود، نخستین دست‌نوشته موسیقی است که در سال ۲۰۰۱ توسط سازمان ملل در فهرست جهانی «حافظه تمدن انسان» به ثبت رسیده که دلیلی است بر جایگاه عالی این اثر در گنجینه موسیقی کلاسیک.
بهروز منادی​زاده با این مقدمه در مقاله ی "سمفونی نهم بتهون صدای آرمانی انسان" در روز نامه شرق نوشت:از همان نخستین اجرای سمفونی نهم، بتهوون با چنان تحسین و ستایشی روبه‌رو شد که او را به یک قهرمان ملی فرازمینی بدل کرد و از دید ستایشگرانش جایگاه او را بسیار والاتر از دولتمردانی که صرفا در پی قبضه‌کردن قدرت بودند قرار داد و مرگ او در ۲۶ مارس ۱۸۲۷ جاودانگی نامش را رقم زد. مراسم تودیع او که سه روز پس از مرگش در وین برگزار شد، یکی از بزرگ‌ترین وقایعی است که در تاریخ این شهر به یاد مانده است. بنا بر گزارش‌های به‌جامانده، مدارس تعطیل شده بود و سربازان از پادگان‌های محلی برای حفظ نظم عمومی فراخوانده شده بودند. جمعیتی بین 10 تا 30 هزار نفر در بیرون خانه بتهوون گرد آمده بودند. به نوشته یکی از گزارشگران، «چنین مراسم تشییعی برای هیچ امپراتور اتریشی‌ای برگزار نشده بود». این مراسم که از طرف جامعه فرهیختگان شهر وین ترتیب داده شده بود، بزرگداشتی بود از یکی از عالی‌قدرترینشان؛ مراسمی که از هر گروه و گرایش سیاسی در آن شرکت کرده بودند تا از او به‌عنوان بزرگ‌ترین موسیقی‌دان دوران مدرن تجلیل کنند. تنها نمایندگان و وابستگان دولت بودند که در آن مراسم حضور نداشتند.
یکی از مهم‌ترین دلایل جاویدان‌شدن نام بتهوون به‌عنوان آهنگ‌ساز سمفونی نهم نوآوری اوست در واردکردن صدای انسان در موومان چهارم به صورت ترکیب چهار تک‌خوان و گروه کُر به همراهی ارکستر. متن کلام موسیقی آوازی، شعری از فردریک شیلر، شاعر آلمانی قرن هجدهم، است با عنوان «چکامه شادی». این شعر در سال ۱۷۸۵ سروده شده و چندی پس از آن به‌عنوان یکی از بیانیه‌های دیدگاه روشنگری شناخته شده بود. از همان زمان بتهوون جوان عمیقا تحت‌تأثیر این شعر قرار گرفت و بر آن بود که آن را در قالب موسیقی بریزد و این اندیشه‌ای بود که 40 سال بعد محقق شد.
ساختار موسیقی سمفونی نهم نیز سیر تکاملی مشابهی را طی کرد. بتهوون از زمانی که سمفونی شماره ۳ (سمفونی قهرمانی) را در سال‌های ۱۸۰۳-۱۸۰۴ می‌نوشت در فکر گسترش‌دادن فرم سمفونی بود، به‌نحوی‌که سرانجام بسیاری از گونه‌های موسیقی را از مارش نظامی گرفته تا سرود مذهبی، در سمفونی شماره ۹ گرد آورد و موسیقی را در هم‌آوایی عظیم گروه کُر که ندای «برادری انسان‌ها» را سرمی‌دهند به اوج رساند.
از دیدگاه تحلیل موسیقی این اثر گویای آشنایی بتهوون است؛ هم با سبک باروک به‌عنوان یکی از سنت‌های قدیم‌تر موسیقی و هم با سنت جدید زاده‌شده از تجربه انقلابی که اجازه می‌داد مردم عادی مضمون شعرپردازی قرار گیرند. به‌واقع سمفونی نهم در اوج دورانی نوشته شده که شاهد زایش موسیقی سیاسی به مفهوم مدرن آن بود. در قرن هجدهم سرود «خدا شاه را حفظ کند»، اولین سرود ملی‌ای بود که به‌عنوان سرود ملی انگلیس، در اروپا پدیدار شد. کمی پس از آن، مارسیز با الهام از نوشته‌های ژان ژاک روسو و با استفاده بدیع از سمبلیسم به‌عنوان سرود فرانسه انقلابی شکل گرفت. پیدایش این سرودها نشانه پدیدآمدن اسطوره ملت متحد بود که هم​صدا و هم‌کلام سرود واحدی را می‌خواندند. در برابر این نوع جدید سرود سیاسی که ملت را بالاتر از دولت قرار می‌داد، به‌زودی نوع متضاد آن نیز پدیدار شد، چنان‌که دولت ضدانقلابی اتریش به صرافت افتاد که سرود سلطنتی خود را داشته باشد. هایدن به سرودن موسیقی آن گمارده شد و نتیجه کار سرود امپراتور نام گرفت.
جاافتادن این دیدگاه که موسیقی می‌تواند بُعد سیاسی نیز داشته باشد، برای بتهوون توجیه‌پذیر به نظر می‌رسید که در سمفونی نهم، به‌عنوان آخرین بیانیه خود خطاب به اجتماع، پیامی
فلسفی- سیاسی بگنجاند.
این اثر از همان زمان نخستین اجرای آن تا به امروز با تحسین روبه‌رو بوده است که در طول زمان، به‌خصوص پس از جنگ جهانی دوم، با افزایش محبوبیت آن در سراسر جهان تحسین از آن نیز بیشتر شده است. یکی از نخستین منتقدان سمفونی نهم، شاید تحت‌تأثیر خوفی که از ابهت این اثر به او دست داده بود، گفته بود که آهنگ‌سازی بتهوون زمانی که شنوایی‌اش را از دست داده و به پایان عمرش نزدیک شده بود، بیشتر به رویاپردازی می‌ماند تا آهنگ‌سازی. شاید این نظر نه به دلیل جدایی بتهوون از جهان صداها، بلکه از آن نظر درست باشد که رویای او سرانجام شکل نوعی فانتزی سیاسی به خود گرفت و به خلق اثری منجر شد که مضمون آن بیانیه​ای است درباره «همبستگی آرمانی» میان انسان‌ها که در قالب این موسیقی نیرومند بیان شده است.
مهم‌ترین بخش انتقادها از سمفونی نهم که بیشتر از سوی آهنگ‌سازان و موسیقی‌شناسان ابراز شده، در ارتباط با گنجاندن پیام سیاسی در موومان چهارم این اثر است؛ به این مضمون که این موومان از دیدگاه معیارهای والای آهنگ‌سازی هم‌ارز سه موومان دیگر نیست. واگنر در نامه‌اش به فرانتس لیست در ۱۸۵۵ نوشت که به نظر او موومان کُرال سمفونی نهم ضعیف‌ترین بخش این اثر است؛ چنانکه فصل «بهشت» در کمدی الهی دانته.
شاید هیچ‌کس بهتر از خود بتهوون پاسخ تردیدهایی را که درباره بخش کُرال ابراز شده، نداده باشد و پاسخ او در خود موسیقی این بخش نهفته است. این موومان از دو بخش تشکیل شده که بخش نخست قسمت‌ سازی است و در دومین بخش تک‌خوان‌ها و گروه کُر به ارکستر می‌پیوندند. در واقع بخش اول مقدمه‌ای است که زمینه را برای قسمت آوازی آماده می‌کند. در بخش سازی ارکستر به دو دسته تقسیم شده است. سازهای بادی و کوبه‌ای در دسته اول قرار دارند و دسته دوم مرکب از سازهای زهی بم، یعنی ویولون‌سل‌ها و کنتر‌باس‌هاست. موسیقی با مجادله میان این دو دسته آغاز می‌شود. محتوای این مجادله در واقع مسیری است که هر دسته برای ادامه موسیقی پیشنهاد می‌کند. دسته اول به ادامه موسیقی به سیاق گذشته، یعنی به روش سه موومان پیشین که منحصر به موسیقی مجرد و بدون کلام است، تأکید دارد. در‌حالی‌که دسته دوم می‌خواهد موسیقی را به مسیر تازه‌ای بکشاند و این مسیری است که به قسمت کُرال منتهی خواهد شد.
کشمکش میان این دو دسته عاقبت به خاموشی می‌گراید و از دل سکوت ملودی اصلی چکامه شادی ظاهر می‌شود. این ملودی را ابتدا سازهای زهی بم به حالت نجوا معرفی می‌کنند و سپس اندک اندک سازهای دیگر نیز به گروه اجراکنندگان می‌پیوندند و طنین موسیقی اوج می‌گیرد. در پایان این اوج، موسیقی تنها لحظه‌ای به پس می‌نگرد و ناگهان صدای تنهای خواننده باس گشایش بخش آوازی را اعلام می‌کند.
همه این برنامه‌ریزی به وسیله موسیقی ارکستر برای رسیدن به قسمت آوازی موومان و خود پیام شعر شیلر در خدمت ایده‌ای است که بتهوون بیان آن را هدف این سمفونی قرار داده است: دعوت برای به‌دور‌افکندن روش‌های گذشته و روی‌کردن به آرمان نوظهور برادری و همبستگی میان انسان‌ها. به این لحاظ موسیقی بخش کُرال از برج عاجی که موسیقی سه بخش پیشین در آن قرار دارند به زیر آمده و مطلقا در خدمت بیان پیام چکامه شادی قرار گرفته است. به این دلیل موسیقی این بخش با همه عظمتی که به شنونده القا می‌کند، هم از لحاظ ساختار ترکیبی آن و هم از لحاظ ملودی اصلی که بخش آوازی این موومان بر آن بنا شده، بسیار ساده‌تر از سه موومان پیشین این سمفونی است. به دلیل این سادگی است که بسیاری از منتقدان موسیقی‌شناس موومان آخر سمفونی نهم را کم‌ارزش‌تر از دیگر موومان‌های آن ارزیابی کرده‌اند، بی‌توجه به آنکه هدف بخش کُرال در درجه اول به‌گوش‌رساندن یک آرمان «انسانی» است؛ آرمانی که نزدیک به 40 سال، از زمان نوجوانی بتهوون، ضمیر او را تسخیر کرده بود. آرمانی که از عصر روشنگری سرچشمه گرفته و در وقایع اجتماعی و سیاسی دو دهه آخر قرن هجدهم در فرانسه و آمریکا و همچنین در نوشته‌های فلسفی و آثار هنری آن دوران تجسم یافته بود. آرمان رهایی از عهد قدیم و قیود آن که انسان‌ها را اسیر کرده بود و روی‌کردن به سوی آینده‌ای که برابری و برادری میان انسان‌ها شعار آن بود.
در قرن نوزدهم دولت‌های بورژوایی آلمان زندگی و دستاورد این آهنگ‌ساز بزرگ ناشنوا را به چشم اسطوره می‌نگریستند. انسانی که نقص جسمانی‌اش را مقهور کرده و قراردادهای موسیقی کهن را به دور افکنده بود. آنان در او آهنگ‌سازی را می‌دیدند که به آرمان‌های آنان درباره تلاش و پیشرفت صورت واقع داده بود. کسی که اراده فردی و اشتیاق برای همبستگی جمعی را در خود تجسم بخشیده بود. در واقع این دوگانگی میان تعهد نسبت به مسئولیت اجتماعی و پایبندی به جنبه فردی خلاقیت هنری است که مجموعه آثار بتهوون را به یک استعاره سیاسی تبدیل کرده است؛ استعاره‌ای که در دوگانگی میان آخرین سمفونی و کوارتت‌های واپسین به وجهی سمبولیک دیده می‌شود.

اجرای سمفونی نهم بتهون توسط "سمفونی ارکستر شیکاگو" به رهبری ریکاردو موتی