از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : اثر درک زیبایی
گشته ای از بهر او دلباخته
درک زیبایی ز تو این ساخته
داستان گل، عسل و همهمه
درک زیبایی هنر باشد همه*
به عبارتی دیگر:
بوشوم آبه کنار دریا نشان بو
ایتا آدم بیدم تا کهکشان بو
ترجمه:
رفتم کنارِ آب، نشان دریا با خود داشت
یک نفر دیدم که به تنهایی تا کهکشان بود
* قدیما که هنوز جنگل را ویران و غارت نکرده بودند، در فصل بهار و تابستان از همهمه ی زنبوران عسل دریا موسیقی گیرا و غریبی در جنگل پخش می شد که به جرأت می توان گفت هیچ کس را توان آفریدن آن نیست. درک زیبایی ز زنبور دیده ام - نغمه ی جانش چنان بشنیده ام؛ که هنوز مستم از آن حال و هوا - هر دمی گردد برایم چون دوا. پس گلی مادر شده ضرب المثل؛ اینک عباس است و گل ها و عسل.
٨۵۴۰۷ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹۷
|