تراژدی آن عکس در ماه
توپ در زمین ما، بگذار دلار و سکه افسار پاره کنند!



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ تير ۱٣۹۷ -  ۲۹ ژوئن ۲۰۱٨



کرد سنندجی
یک -شب بیست و سوم دی ماه ۱٣۵۷ بود. غروب خورشید فرا رسید و میلیونها سر به هوا و چشم به ماه شدند. از ساده ترین و عوام ترین تا افراد الیت و نخبه جامعه از راست و چپ گرفته تا کوچک و بزرگ و زن و مرد لحظه ای چشم از ماه فرو نمی بستند. بی بی سی فارسی در هر برنامه اعلام می کرد که مردم ایران منتظر دیدن تصویر آیت اله خمینی در ماه هستند و... اگر رهگذری خارجی از یکی از معابر شهرهای ایران عبور می کرد از میلیونها سر به بالا چنان شگفت زده می شد که آن را به یک حادثه طبیعی یا بیماری جسمی و یا بلای طبیعی ربط می داد. سرانجام در آن شب موعود ماه شروع به نور افشانی کرد و در زمین میلیونها کارشناس علوم فضائی و متخصص علم نجوم چون –یافتم- نیوتن فریاد می زدند- آن ریش امامه! اون صورت امام است! ببینید امام می خواهد دست تکان دهد! پیرزنها و پیرمردهائی که سوی چشم شان تا چند متر جلوی پایشان را نمی دیدند همراه با دیگران چنان برای دیدن تصویر خمینی صلوات می فرستادند که گوئی کارشناسان ناسا آمریکا بودند. آن شب و فردای اش و روزهای بعد قصه ها ساختند! حتی گروههائی با دادن شعارهایی چون «مردم چه وقت خوابه ـ عکس امام تو ماهه» و «به کوری چشم شاه ـ عکس امام تو ماهه»، از چند روز قبل از آن و مدتی بعد از آن ایران را چنان سرگرم خود کرده بودند که اگر کسی می گفت این مهملات و خرافات چیست متهم به ضد انقلاب و طرفداری از سلطنت می شد! اگر چه ایرادی به خوش و زودباوری عوام نیست اما برای نسل تحصیلکرده و دانشگاهی و نخبه فاجعه ای بود که در آن اوضاع کسی متوجه ترادژی آن نمی شد!

دو- فوتبال جام جهانی دو فرصت خوب در اختیار دولت و نظام گذاشت: نخست- روان درمانی طیف های داخل خود و ایجاد وحدت حتی مقطعی بین آنان برای مقابله با تهاجمات آینده معترضین در ایران. دوم- سرگرم کردن مردم (اشتباه نشود بازیکنان تیم ملی متعلق به مردم هستند) با شیوه جدیدی که در آن بطور مستقیم ردپای رژیم دیده نمی شود اما بنیاد، ساختار، مکانیسم، عمل، هدایت و کنترل آن را خود بر عهده دارد. در این شیوه تازه – هر دو طیف ناسیونالیستهای راست و چپ به همراه بخشی از گروه های سنتی خارج شده از پایگاه پائین و نشسته در میانه یا جولان در راس هرم طبقاتی، قرار دارند. این دو گروه عملا جای گروهها و دسته های حزب الهی را در چنین مناسبت هائی گرفته اند و با سازوکارهای مشخص از طریق فوتبال به تغییر چهره نظام در مواقع لازم مشغول هستند. ترکیب این گروهها در خارج از کشور نیز در استادیومهائی که ایران در مقابل حریفان قرار می گرفت بیشتر شاخص و آشکارتر بود .این که بگوئیم حزب الهی ها در خارج از کشور و در چنین قلمروی حضور فعال دارند دادن آدرس غلط و به بیراهه رفتن است. این فقط تماشاگران نیستند که در این چنین گروههائی فعال هستند بلکه بخش قابل توجهی از تریبونهای تبلیغاتی و رسانه ای نیز در اختیار نمایندگان این گروههای حامی نظام قرار دارد. در این مورد به یک مثال داخلی و منبع واقع شدن برای رسانه های فارسی زبان خارج و به نقل از روزنامه جمهوری که روز بعد از بازی مراکش با ایران نوشت اشاره می کنم:
ما شیرهای مراکش را تکه تکه کردیم و خوردیم، بازی شگفت انگیز یوزهای ایرانی، ما خوشحال‌ترین مردم جهان هستیم، کی روش تو چقدر خوبی، برق سه فاز از چشمان جهان پرید و..... اینها جملاتی است که پس از باز‌ی ایران و مراکش و گل به خودی تیم مراکش، مجریان صدا وسیما در گزارش‌های مختلف گفته‌اند. این روزنامه سپس اضافه می کند: در جهان امروز، دولت‌ها فوتبال را وسیله‌ای برای سرگرم کردن مردم قرار داده‌اند و از فرصتی که اینگونه به دست می‌آورند برای خارج شدن از زیر سوال‌های فراوانی که در ذهن مردم وجود دارد استفاده می‌کنند. حتی همزمان با رویدادهائی از قبیل مسابقات جام جهانی،... متاسفانه در ایران، دستگاه‌های تبلیغاتی به جای تبلیغ ورزش، به تبلیغ هیجان مشغولند. تاسف بالاتر اینکه به فوتبالیست‌ها امکانات و امتیازاتی می‌دهند که به نخبه‌های علمی نمی‌دهند. نخبه‌های علمی ما نه تنها چنان امتیازاتی ندارند بلکه در پیچ و خم ادارات سرگردانند و از بی‌تفاوتی مسئولین رنج می‌برند.

سه. نقش هواداران پائینی فوتبال و عاشقان سینه چاک آن در همراهی با سیاست جدید نظام بسیار کمرنگ شده. اگر به اصل این موضوع توجه کنیم اکثر دیدارهائی که تیم ملی در ایران برگزار کرده رایگان بوده و بلیط فروشی نشده ولی باز هواداران استقبال فراگیر نکرده اند. اما دیدارهای تیمهائی مثل استقلال و پرسپولیس با یکدیگر یا با حریفان با استقبال فراگیر مواجه بوده. فشار اقتصادی چنان شده که حتی گروههائی از پائینی های طرفدار نظام صف خود را جدا کرده اند و در چنین تظاهرات یا مراسمهائی که خود جوش هم نیست شرکت نمی کنند. چرا خودجوش نیست؟ برای این که در هر سه حالت پیروزی، مساوی یا باخت این گروههای مشخص ذکر شده در بالا به عنوان محرک لایه ها و اقشار دیگر جامعه وارد میدان می شوند. آیا مقبول است در مراسم عزاداری رقصید و در مراسم عروسی عزاداری کرد؟!یا چگونه می‌توان خنده را گریست؟ گریه را خندید!

چهار. سید فرید موسوی از اصلاح طلبان اینگونه غیرمستقیم به صف آرائی ذکر شده در بالا اشاره می کند: در بین همه نسل‌های‌مان و در بین همه تفکرهای موجود یک نقطه اشتراک است، اشتراکی به نام وطن، اشتراکی به نام پرچم سه‌رنگ ایران، اشتراکی به نام عشق به وطن که هیچ‌کس نمی‌تواند منکر آن باشد. خالی از لطف نیست یادآوری کنم این‌گونه خوشحالی دسته‌جمعی میراثی گرانبهاست که از دولت اصلاحات و پس از حماسه ملبورن به امروز رسیده است. باور دارم اتحاد و همدلی‌ای که شکل گرفته است، می‌تواند شروعی دوباره باشد؛ شروعی برای توسعه ایران، شروعی برای از بین بردن مشکلات، شروعی برای خارج شدن از بحران‌ها، شروعی برای آنکه دوباره به دنیا نشان دهیم در عین اختلافات سلیقه‌ای که با یکدیگر در داخل داریم، خط قرمز مشترک‌مان نام زیبای جمهوری اسلامی ایران است.

پنچ. به گزارش مهر، برخی تماشاگران با پرچم هایی جعلی در ورزشگاه و محل تردد تماشاگران حضور پیدا کردند که با اعتراض ایرانی ها به پلیس روسیه همراه بود. ماموران امنیتی و برقرارکننده نظم رقابت های جام جهانی نیز پس از بررسی این ادعا اقدام به جمع آوری پرچم های جعلی کردند و به تماشاگران خاطی نیز تذکر دادند که پرچم ها را جمع آوری کنند! یعنی آنانی که به قول این خبرگزاری پرچم جعلی در دست داشتند اصلیت ایرانی نداشته و ندارند!

می گویند پرچم و سرود که مهم نیست بلکه تشویق تیم ملی مهم است. تشویق تیم ملی کاملا بجا و درست و نیاز فردی و اجتماعی است. در اساس فوتبال یا هر ورزش دیگری برای نشاط، تندرستی، شادمانی و لذت بردن است. اما چرا پرچم و سرود مهم است؟ مخاطب من در اینجا گروههائی از تماشاگران ایرانی مقیم خارج است. اگر از طبقه بندی جامعه شناسانه در تفکیک گروههای مثل مد اجتماعی- هوس اجتماعی- شیدائی اجتماعی، هراس اجتماعی، جنون اجتماعی و جمعیت های متجانس و نامتجانس، پایدار و ناپایدار، موروثی و اکتسابی و نقش آنان عبور کنم، به عنوان مثال از یک تک نگاری به این موضوع می رسم که گروههائی از تماشاگران ایرانی مشوق تیم ملی همانهائی هستند که در خارج و در هنگام پناهندگی همواره بدنبال روزنه ای بودند که بتوانند پرچم جمهوری اسلامی را آتش بزنند و با آن عکس بگیرند تا برای اداره مهاجرت ثابت شود که وی مخالف نظام است! این پرچم نماد و سمبل ایده ئولوژی دینی و ضدسکولاریسم است. اما چرا بعد از دریافت اقامت، این پرچم را به اهتزاز در می آورند؟ استاد یوسف اباذری جامعه شناس مستقل و از همراهان مکتب اساتید بزرگی مثل امیر حسین آریانپور و علی اکبر ترابی است در فاز مقایسه ای آن را چنین توصیف می کند:

وی به مستند- ماهی ها در سکوت میمیرند -که از تلویزیون درباره وضع بد اقتصادی یکی از استان‌های کشور پخش شده اشاره می کند و می گوید: نکته جالب برای من این است که هیچ‌کس، هیچ‌کس به این فیلم کوچک‌ترین توجهی نکرد... و شما (منظور جامعه شناسان و اساتید) که اینجا نشسته‌اید نمی‌دانید چنین فیلمی تهیه شده، و این فیلم درباره زندگی یک استان مملکت است.
«این فیلم درباره مرگ استانی است (سیستان و پلوچستان)که روزی فراهم کننده گندم این مملکت بود. می‌خواهم بگویم که "مدهای اجتماعی" چه شکلی می‌آیند و می‌خواهند مسایل واقعی را که ما با آنها مواجه هستیم، از ذهن ما ببرند. چه شده که می‌آیند و مسایل واقعی‌ای را که ما با آن روبه‌رو هستیم از ذهن ما می‌برند؟»

اباذری از رفتار مردم و حضور آنها در مراسم رسمی... انتقاد می کند و می افزاید: «برای من خیلی جالب است که ۲۰۰-۳۰۰ هزار، یک میلیون نفر، یک ملتی می‌افتند به... و در مجلس ترحیم... شرکت می‌کنند... چرا مردم ایران به این افلاس افتاده‌اند؟ اینجا است که تحلیل بسیار مهم است.»

اباذری دلیل اصلی شکل‌گیری پدیده... را سیاست‌زدایی می داند که نمود آن میدان دادن به افراد غیرنخبه همچون ورزشکاران، بازیگران، خوانندگان و... در امور سیاسی است. به گفته این مدرس دانشگاه، در سال‌های اخیر هم حاکمیت و هم مردم دچار ترسی متقابل از یکدیگر شده‌اند. از این رو هم مردم و هم حاکمیت به سمت سیاست‌زدایی حرکت می‌کنند.

شش. نشان رسمی جمهوری اسلامی ایران در واقع یک نامواره از عبارت عربی لا اله الا الله است و طراحی آن به گونه‌ای است تا به صورت کلمه الله دیده شده و همچنین مشابه گل لاله باشد. روییدن لالهٔ سرخ بر مزار سربازی که جانش را در راه پاسداری از میهن فدا کرده، عقیده‌ای کهن نزد ایرانیان است و به اسطوره‌شناسی ایران باز می‌گردد. اما از نظر ولایت فقیه لالهٔ سرخ نمادی از شهادت در نظر گرفته می‌شود. اجزاء این نشان چهار هلال و یک شمشیر بوده که روی هم رفته به پنج جزء اصول پنج‌گانهٔ مذهب تشیع اشاره می‌کنند. بالای شمشیر نیز حرکت تشدید آمده‌ است که در زبان عربی و فارسی نمایانگر تکرار یک حرف است. حال افرادی هم می گویند آرم جمهوری اسلامی بر گرفته از آرم سیکهای هندی است که مورد نظر و توجه من نیست.

هفت. می گویند ما را کاری با این علامت نیست! آیا واقعا چنین است؟ خب به جای آن، داس و چکش بگذاریم؟ آیا باز هم کاری نیست؟ چرا راه دور. تویوتا به جای علامت تویوتا آرم سایپا را روی محصولات خود بگذارد، غیر از این است!

هشت. الف. افشار که مدتی است از چپ به اردوی به اصطلاح اصلاح طلبان نقل مکان کرده است با افتخار این پیام را با تیتر رقص پرچم در صفحه نخست روزنامه اعتماد می نویسد که... اما تا دنیا دنیاست به این تیم افتخار خواهیم کرد. بگذار دلار برود روی ٩ هزار تومان و سکه بالای سه میلیون فروش برود و طلا و مستغلات افسار پاره کنند. هم‌اکنون که ملت بیرون ریخته‌اند چیزی در دل‌مان سبز شده است. چیزی که مثل هیچ‌چیز نیست. ما در خواب هم نمی‌دیدیم مثلث قهرمانی «آفریقا، اروپا و جام‌جهانی» را چنین آواره کنیم. انگار- ١١ تا مهدی باکری- هوس کرده بودند دل فندقی ما را جلا بخشند. تمام دارایی ما یک پرچم است که در باد می‌رقصد. این را از ما نگیرید. فقط این را.

هویت و ملیت. «دولت ایران- ملت ایران» «دولت جمهوری اسلامی- امت اسلامی» «ایران اسلامی» «پیروزی اسلام با مربی مسیحی» جای اش در مطلب دیگری است. با درج نظر یکی از کامنت گذاران در سایت بالاترین این مطلب را تمام می کنم:

... و ما همان مردمیم... بی کم و کاست... باور کنید. علی دایی اروپا دیده برای موفقیت پیش رمال بهجت می رود... یکی نامه بدبختی خود را در چاه جمکران می اندازد.... یکی امامزاده سیار می چرخاند... ربطی هم به این هندی ندارد. وقتی به این خوبی سواری می دهیم ...چرا سوار نشوند!!!