تاکستان


لقمان تدین نژاد


• دیشب خواب انگور می‌دیدم
خوشه‌چینان
سرخوش،
بی‌تاب،
آوازه‌خوان،
در تاکستانی سرسبز ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٣ تير ۱٣۹۷ -  ۴ ژوئيه ۲۰۱٨


 دیشب خواب انگور می‌دیدم
خوشه‌چینان
سرخوش،
بی‌تاب،
آوازه‌خوان،
در تاکستانی سرسبز
که شرابش را
به خرابات می‌بردند
و در خُنب‌ها می‌کردند
برای مستانی که از همان اول بزم
از دست می‌رفتند
پیوسته در خروش،
از خود بیخود،
در فریاد نوش‌نوش،
و نگونسار کردن جام
برای دیرین هم‌پیاله‌گان
که شبی از در بیرون زده
ناپدید می‌شدند
در تاریکیِ کوچه‌ها،
و کویرهای پیرامونِ شهر
بریده از خویش و بیگانه
. . . ،
دیشب خواب انگور می‌دیدم
تاکستان خالی بود
خوشه‌چینان همه
فرو رفته بودند
در اعماقِ تاریکی‌های بیابانِ پیشِ رو
با سبد سبد انگور بر سر
هامونِ بی‌حاصل
می‌رفت تا خشک تپه‌های دور
پای خوشه‌ی پروین،
هفت‌برادران،
جوزا،
و ستارگانِ گمنام
که هنوز بی‌امان
اشاره می‌کردند
و داشتند چیزی می‌گفتند
از آن دوردورهای آسمان

لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۱۱ ژوئن ۲۰۱۸