از : اسد رخساریان
عنوان : پاسخ به ش. لنگرودی
در بررسی من، از این شعر یعنی دندان سپید مرگ، تنها یک ایراد گرفته شده است و نه بیشتر. آن هم اضافه دانستنِ سطر چهار تا سطر هشت می باشد. این چند سطر یک جمله بیش نیست. در این جمله شاعر، از سمبل و معنای آمده در سه سطر آغازین برداشتِ خاصِ خود را رائه می دهد. آیا فکر نمی کنید که این کار بر عهدهی خوانندهی شعر است؟ ...
در آن آغاز سمبل و معنای شعر درهم گره خورده است. زیبایی شعر هم در همین است، امری که در بندِ دوّمِ شعر کمال یافته است. در آن آغاز و در بندِ دوّمِ شعر، شاعر را می بینیم که در کنارِ حسِ زیبایی شناسی خود هوشیارانه گام برمی دارد. این هوشیاری به هیچ وجه در آن پنج سطر یادشده دیده نمی شود. این سطور در اصل یک جمله است و نثر است و فاقد موسیقی جاری شده در آغاز. پس نوشتنِ آن را ناهوشیاری در مقابلِ هوشیاری یادشده در بالا، دانسته و بارِ افزونش نامیده ام.
گفتگو در بارهی گزاره هایی مانند سیاهی نابود نیستی، پشتِ هیچستانم، فقط بازی با زبان را به نمایش می گذارند. و این نوع بازی ها، در شعر دیروز و امروز پارسی هرگز اعتباری نداشته اند ...
با احترام ا.رخساریان
٨۵۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۷
|