سرمایه داریِ دولتیِ شوروی!
۲۳. صنعتی سازی!
محمد قراگوزلو
•
وقتی که دستآوردهای عظیم علمی در هیروشیما و ناکازاکی و چرنوویل و فوکوشیما و اردوگاه های گاز فاشیستی علیه بشریت به کار می رود، وقتی که آخرین تجهیزات الکترونیکی در اختیار نظام های پلیسی سرکوبگر قرار می گیرد، آنگاه می توان فهمید که چرا روابط اجتماعی حاکم بر نظامهای سیاسی از دستآوردهای عظیم علمی آنان به مراتب مهم تر است
...
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com
پنجشنبه
۲٨ تير ۱٣۹۷ -
۱۹ ژوئيه ۲۰۱٨
درآمد. مدتی این مثنوی تاخیر شد!
برخلاف سلسله مقالات "دموکراسی کارگری- دموکراسی بورژوایی" که با وجود تحقیق و تدوین انتشارشان در بخش چهارم متوقف شد و اگر "مجال بی رحمانه اندک" نباشد، در آینده نسبت به نشر آن ها اقدام خواهم کرد؛ این مجموعه مقالات تا رسیدن به یک جمع بندی قابل قبول تداوم خواهد یافت. این جمع بندی باید بتواند مطالعه و تحقیق چپ ایران را در خصوص پاسخ به چیستی طبقاتی "فروپاشی کمونیسم روسی" غنی تر سازد و دستِ کم منابع موجود را از "بولتن مساله ی شوروی" یک گام – هر چند کوچک- به پیش برد! واضح است که سطح وسیع و عمیق موضوع از یک سو و توان محدود نویسنده از سوی دیگر بر دشواری این قلم فرسایی می افزاید. عزیزانی به درست تذکر داده اند که هم زمان با بررسی زمینه های شکست، شایسته است که بسترهای پیروزی انقلاب اکتبر نیز مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرد. چنین تذکری آن هم در روزگار ما که سرمایه داری امپریالیستی به اوج گندیده گی و پوسیده گی خود رسیده و آخرین دگردیسی ایده ئولوژیک آن (نئولیبرالیسم)در بن بست یک بحرانِ ساختاری ده ساله دست و پا می زند، از اهمیتی حیاتی برخوردار است. چنین تذکری باید لوازم پیروزی سوسیالیسم را به ویژه در کشورهای سرمایه داری پیرامونی آب بندی کند؛ با دقت نظری و وسواسی فراسوی ناشکیبایی رادیکالیسم زده ی خرده بورژوایی به زوایای امکان شکل بندی یک خیزش توده یی سوسیالیستی وارد شود؛ به لحاظ پراتیک و تئوریک خود را آماده ی مبارزه با آلترناتیوهای موجود – به ویژه مصافی عریان با لیبرالیسم – کند و در مسیر سازمان دهی و سازمان یابی کارگری به ملزومات عروج حزب سیاسی طبقه ی کارگر پاسخ گوید. از نخستین آموزه های جنبش اشغال وال استریت تا بهار عربی – به خصوص در کشورهایی مانند مصر و تونس و سوریه – به ساده گی می توان نتیجه گرفت که فقدان چنین حزبی مهم ترین دلیل شکست خیزش های نان و آزادی و ظهور بربریت داعش بوده است. ظهور پدیده ی ترامپ از یک سو و خنثا شدن تلاش پولانیست ها (به رهبری جناح "چپ" حزب دموکرات و سندرز) از سوی دیگر بی ارتباط با آسیب "بی سر بودن" جنبش وال استریت نیست! باری...
ادامه دهیم!
برنامه ریزی اقتصادی شوروی هدف خود را بر مبنای صنعتی سازی جامعه تعریف کرده بود. این برنامه بر متن سیاست های معطوف به ملی سازی و نرخ رشد بالا و تبدیل مالکیت خصوصی به دولتی، سوسیالیسم را تا حد ارتقای صنعتی تقلیل داده بود. در واقع سیاست های حزب کمونیست در قالب یک تغییر جهتِ معنادار از اهداف انقلابی بلشویک ها فاصله گرفته و به استخدام همان سیاست های بورژوائی منشویک ها در آمده بود. طنز سیاه ماجرا این جاست که منتقدان انقلاب اکتبر و همه ی کسانی که از موضع منشویکی و دفاع از دولت "لیبرال دموکرات" کرنسکی به چهره ی لنین و بلشویک پنجه می کشند، از "قضا" باید از سیاست های اقتصادی دوران استالین تمام قد دفاع کنند! به عبارت دیگر مستقل از "سبیل های پرپشت و غضب آلود" و "غلاف تمام فلزی" برنامه های ضددموکراتیک استالین، مساله به ساده گی این است که در برهه ی حکومت استبدادی او، اهداف انقلاب کمونیستی جای خود را به تکمیل رسالت تاریخی بورژوازیِ عظمت طلبِ روس داد! تا آن جا که به مطالعات و جست و جوهای نویسنده باز می گردد جائی ندیدم که "سوسیالیست منشویک های" بسیار "خوش اخلاق و مهربان و دموکرات و مودب" و "خشونت ستیز" وطنی از سیاست های معطوف به "پیشرفت اقتصادی" در دوران استالین دفاع کنند! احتمالا این دوستان -که از قضا غالبا "اقتصاد خوانده" هستند- عدالت اقتصادی دوران استالین را به سود هواخواهی از آزادی های فردی و بخشا اجتماعی کنار می گذارند و به این ترتیب کفه ی لیبرالیسم را علیه کفه ی "چپ" سنگین می کنند! سوسیالیسم چپ اما؛ برخلاف پروپاگاندای سخیف و سطحی آژیتاتورهای سرمایه داری، دموکراسی کارگری را در متن توامان عدالت و برابری اقتصادی پی می گیرد و تحقق یکی بدون دیگری را موید به هم خوردن تعادل و توازن موازین سوسیالیسم کارگری ارزیابی می کند.
سمت گیری صنعتی!
در سال 1928 استالین اعلام کرد روسیه طی 15 یا 20 سال به کشورهای پیشرفتهی صنعتی خواهد رسید و به یک مفهوم راه صد ساله ی انگلستان را با 5 برابر سرعت طی خواهد کرد. چندان عجیب نیست که در انگلستان از حصارکشی تا رهایی از مشکلات دهقانی و انکشاف بورژوازی کم و بیش سیصد سال طی شد، اما در شوروی دهقانان در کم تر از سه سال خلع مالکیت شدند. طرح این نظریه ی انتقادی به مفهوم دفاع از مواضعِ ضدانقلابی منشویک ها نیست. مساله تعویق موقت اهداف انقلابی بلشویک ها و انقلاب اکتبر به منظور بسط مناسبات بورژوایی نیست. مساله کاربست روش های غلط در راستای تسریع صنعتی سازی، بازماندن از خلع ید تمام عیار اقتصادی سیاسی از بورژوازی عقب نشسته ی روس و اختلال در برنامه های معطوف به انتقال اقتصادی و حاکمیت مالکیت اجتماعی تولیدی است. در سال 1928 دهقانان روسی به جای تراکتور، لاجرم از خیش های چوبی استفاده می کردند. دقیقاً در چنین شرایطی است که دولت شوروی "مجبور" می شود برای مقابله با صنایع آلمان - و به ویژه صنایع نظامی - به سوی استقرار صنایع سنگین اسلحهسازی روی بیاورد.
در بخش صنایع سنگین، هدف گزاری برای تولید فولاد در برنامه های اول تا پنجم پنج ساله به ترتیب 4.10، 17، 28، 4.25 (به سبب جنگ) و 2.44 میلیون تن پیش بینی شده بود. در صنایع الکتریسته و زغال و چدن نیز وضعیت مشابه و با سرعت به سمت افزایش تولید در حرکت بود. اما در بخش کالاهای مصرفی وضع کاملاً متفاوت بود. برای مثال کالاهای کتانی در برنامه ی اول تا چهارم پنج ساله به ترتیب 7.4، 1.5، 9.4، 7.4 میلیون متر بود. به یک مفهوم این کالا در طول بیست سال برنامه ریزی افزایشی نداشت. وضع کالاهای پشمی از این هم وخیمتر بود، به نحوی که در برنامه های اول تا چهارم پنج ساله به ترتیب 270، 227، 117، 159 میلیون متر (20 درصد کاهش در طول بیست سال) پیش بینی شده بود. بدین سان شوروی در تولید موشک و گسترش زرادخانه های اتمی و سفینه ی فضایی اسپوتنیک خیلی موفق بود اما در تولید یخچال مناسب و مثلا کفش نه. کلیف در مبحث "شوروی یک غول صنعتی" پیشرفت های صنعتی شوروی را ناشی از تلاش توده ها می داند و رشد تولید را به سود بورژوایی شدن جامعه ارزیابی می کند:
«با وجود مدیریت غلط همراه با دیوان سالاری و اتلاف فراوان، کوشش و از جان گذشتهگی مردم باعث پیشرفت شوروی و رسیدن آن به مقام یک قدرت صنعتی عظیم شده است و این کشور را از لحاظ تولید صنعتی از مقام چهارم در اروپا و پنجم در جهان تا مقام اول در اروپا و دوم جهان پیش برده است و آن را از یک کشور عقب افتاده به مقام یک کشور پر قدرت و پیشرفته ی صنعتی رسانده است. ستایش از دیوان سالاری همان است که مارکس و انگلس در وصف بورژوازی گفته اند "برای اولین بار نشان داده شده است که فعالیت بشر چه به بار میآورد. عجایبی بس بی شمارتر از اهرام مصر، کانال های رومی و کلیساهای گوتیک... بورژوازی تمام ملت ها را... به سوی تمدن سوق داده است... شهرهای بیشماری به وجود آورده است... و قسمت اعظم انسانها را از بلاهت زندهگانی روستایی نجات داده است. بورژوازی، در زمان حکومت کوتاه صد ساله اش، در مقایسه با تمام نسلهای گذشته بر روی هم نیروهای عظیم تر و غول پیکرتری را به وجود آورده است." البته بهایی که برای این دستآوردها پرداخت شده، بدبختی انسان ها است. از نقطه نظر سوسیالیستی معیار قاطع تنها رشد تولید نیست بلکه آن روابط اجتماعی است که همراه این رشد عظیم نیروهای تولیدی ایجاد می شود. آیا باید این پیشرفت همراه با بهبود شرایط اقتصادی کارگران و همراه با افزایش قدرت سیاسی آنان باشد یا خیر؟ آیا باید همراه با تقویت دموکراسی، با افزایش تساوی اقتصادی و اجتماعی و کاهش تهدید و اجبار دولت باشد یا خیر؟ آیا رشد صنعت برنامه ریزی شده است و در این صورت این برنامه ریزی توسط چه کسانی و به نفع چه کسانی شده است؟ این ها همه معیارهای سوسیالیستی به منظور پیشرفت اقتصادی است. مارکس این حقیقت را پیش چشم خود مجسم داشت که رشد نیروهای تولیدی در نظام سرمایه داری، بشریت را به سوی بحرانی سوق میدهد که برای رهایی از آن تنها دو راه وجود دارد. یکی سازمان دهی جامعه و دیگری سقوط به بربریت. خط بربریت به شکل مانعی بر سر راه نیروهای خلاق بشری، صنعت و علوم و به کارگیری همه ی آن ها در خدمت جنگ و از همپاشیده گی در مقابل چشمان ما قرار میگیرد. نقش اول ریج (Ridge) و توگورسک (Togorsk) - نخستین مراکز توسعه ی اسلحه های اتمی آمریکا و شوروی - در تاریخ بشریت توسط روابط سیاسی و اجتماعی نظامهایی که سازنده ی آن ها هستند تعیین می شود و نه به وسیله ی دستآوردهای عظیم علمی آنان.» (کلیف، پیشین، ص: 133-132)
وقتی که دستآوردهای عظیم علمی در هیروشیما و ناکازاکی و چرنوویل و فوکوشیما و اردوگاه های گاز فاشیستی علیه بشریت به کار می رود، وقتی که آخرین تجهیزات الکترونیکی در اختیار نظام های پلیسی سرکوبگر قرار می گیرد، آنگاه می توان فهمید که چرا روابط اجتماعی حاکم بر نظامهای سیاسی از دستآوردهای عظیم علمی آنان به مراتب مهم تر است.
ادامه دارد....
پنج شنبه 28 تیر 1397
محمد قراگوزلو
Qhq.mm22@gmail.com
|