فرهنگ قبیله ای در میان فمینیست ها
درباره اعتراض جمعی به کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان در استکهلم


سهیلا وحدتی


• این مطلب به هیچوجه درباره مهناز قزلو یا شادی امین و یا دعوای میان آنها نیست. اعتراض نامه که یک حرکت گروهی است، مساله ای کاملا جداگانه و دارای اهمیت بسیار است. این اعتراض نامه همه ما را درگیر می کند زیرا که سطح رشد فرهنگی ما را بصورت جمعی نشان می دهد. از این رو همه ما مسئولیت داریم درباره آن صحبت کنیم. اطمینان به شهامت فمینیستی و نقدپذیری دوستان امضاکننده است که به من اجازه می دهد به طور روشن و شفاف به نقد این جریان بپردازم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ مرداد ۱٣۹۷ -  ۱ اوت ۲۰۱٨


 نامه "اعتراض بیش از ۱۰۰ کنشگر حوزه های مختلف به کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان"* را خواندم و از دیدن نام برخی کسانی که آن را امضا کرده اند شگفت زده و افسرده شدم. از خود پرسیدم: ما را چه می شود؟ این نامه همانند قسامه ایست که در یک قبیله اسلامی برای محکوم کردن یک نفر بیگناه صورت گرفته، فقط با این تفاوت که ما در قبیله نیستیم، و برخی از این امضاکنندگان چهره های آشنای جامعه فمینیستی هستند که دوش به دوش هم برای حقوق بشر زنان و دمکراسی تلاش می کنیم.

اما بگذارید پیش از آنکه به اصل مطلب بپردازم، یک نکته مهم را توضیح دهم.

یک نکته مهم

در این صحبت، به افرادی که این نامه به خاطر دعوای آنها نوشته شده، یعنی به مهناز قزلو و شادی امین کاری نداریم. به موضوع دعوای آنها هم کاری نداریم. همچنین به ماجراهای بحث برانگیز مربوط به برگزاری کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان در استکهلم هم کاری نداریم. اینکه دعوای شادی امین و مهناز قزلو بر سر چه بوده، و اینکه حق یا تقصیر با کدامیک از طرفین دعواست ربطی به بحث ما ندارد. تنها روی این نکته اصلی توافق می کنیم که شادی امین ادعا می کند که مهناز قزلو در افترا زدن به او نقش داشته ولی این ادعا بطور رسمی در هیچ جا طرح نشده و از این رو ثابت هم نشده است.(۱)

من هیچ یک از این دو نفر را از نزدیک نمی شناسم. مهناز قزلو کیست، و چرا شادی امین تلاش همه جانبه ای برای تحریم او دارد؟ من نمی دانم و اصلا در این بحث اهمیت ندارد. مهم این است که هر آنچه که علیه مهناز قزلو مطرح شده در سطح ادعای شادی امین باقی مانده است.

آیا عملکرد شادی امین درست بوده یا نادرست؟ من هیچ قضاوتی ندارم و این قضیه هم هیچ ربطی به بحث ما ندارد. می دانیم که شادی امین و شادی صدر به شرکت کنندگان داخلی و خارجی و برگزارکنندگان و شرکت کنندگان کنفرانس نامه نوشتند و صحبت کردند و در حاشیه کنفرانس به شیوه خود تظاهرات به پا کردند تا به سخنرانی مهناز قزلو اعتراض کنند(2). این دو نفر به عنوان دو فرد هر کاری که دل شان خواسته و از دست شان برآمده کرده اند و از نظر من ایرادی هم به ایشان وارد نیست زیرا که شیوه عمل فردی یک سلیقه شخصی است. شاید من و شما از شیوه کار آنها خوش مان بیاید یا نیاید، ولی آنها حق دارند با هرکسی که می خواهند تماس بگیرند و هر مطلبی که می خواهند بنویسند و هر غوغایی هم که می خواهند به پا کنند. آنها حق دارند مقاله بنویسند و از جمله حق دارند که متن چنین اعتراض نامه هایی را تهیه کنند و برای دیگران بفرستند. آنها موفق شدند که یک مساله فردی را به یک مساله جمعی تبدیل کرده و توجه بسیاری را بدان جلب کنند. اصلا ناز شست شان که به خاطر تجربه مبارزاتی خویش و سابقه کمپین های گوناگون، این همه در جلب توجه عمومی مهارت دارند.

این را هم اضافه کنم که دعواهای فردی و تلاش برای حذف دیگری همواره همه جا وجود داشته و دارد. افراد برای تخریب و حذف همدیگر شیوه های گوناگون به کار می گیرند و در این میان فمینیست ها استثنا نیستند. جو فریمن مطلب جالبی درباره عملکرد مشخص فمینیست ها برای حذف همدیگر نوشته که برای روشن ساختن اینکه چنین رفتارهایی همه جا در میان فمینیست ها هم وجود دارد، آن را ترجمه کرده ام.(3)

خلاصه اینکه این مطلب به هیچوجه درباره مهناز قزلو یا شادی امین و یا دعوای میان آنها نیست. روی سخن من در اینجا با دوستانی است که این اعتراض نامه را امضا کرده اند.

این پیش درآمد طولانی درباره اینکه این مطلب هیچ ربطی به این افراد و دعوای آنها ندارد از آن رو ضروری است تا تاکید کنم که دعواهای فردی همیشه رخ می دهد، جانبداری های فردی همیشه وجود دارد، و من و شما می توانیم از کنار این ماجرای دعوای فردی هم بگذریم. اما این اعتراض نامه که یک حرکت گروهی است، مساله ای کاملا جداگانه و دارای اهمیت بسیار است. این اعتراض نامه همه ما را درگیر می کند زیرا که سطح رشد فرهنگی ما را بصورت جمعی نشان می دهد. همه ما مسئول ساختن و رشد این فرهنگ مبارزاتی هستیم. از این رو همه ما مسئولیت داریم درباره آن صحبت کنیم و آن را به نقد بکشیم. اگر به سادگی از کنار آن بگذریم، در همان سطح باقی مانده و باز همان اشتباهات را تکرار خواهیم کرد. باید خود را نقد کنیم و از اشتباهات مان بیاموزیم تا رشد کنیم. اطمینان به شهامت فمینیستی و نقدپذیری دوستان امضاکننده است که به من اجازه می دهد به طور روشن و شفاف به نقد این جریان بپردازم.

برخی ویژگی های فرهنگ قبیله ای

اشاره به چند ویژگی فرهنگی که در جامعه قبیله ای رواج دارد، برای روشن کردن این بحث ضروری است.

یک - اعتماد فردی

زندگی اجتماعی برمبنای اعتماد فردی یک ویژگی فرهنگ قبیله ای است. یعنی رابطه به جای ضابطه و قانون حکومت می کند. در جامعه مدرن، قانون و ضوابط جای اعتماد و روابط را می گیرد.

اگر در جامعه قبیله ای شما به کسی اعتماد می کنی و پول به ایشان قرض می دهی، در جامعه مدرن، شما یک رسید هم از ایشان می گیری که در صورت لزوم به دستگاه قضائی و اجرایی ارائه کرده و پولی را که قرض داده ای باز پس ستانی. اگر در جامعه قبیله ای شما به یک "شخص" اعتماد می کنی، در جامعه مدرن شما به "توانایی" شخص در انجام کاری مشخص اعتماد می کنی و تازه قراردادی هم می بندی که در برابر این اعتماد برای انجام کار مسئول باشد. اگر در جامعه قبیله ای رهبر قبیله به خاطر اعتماد اعضای قبیله یا ریش سفیدان برای همه عمر انتخاب می شد، در جامعه مدرن، رئیس جمهور برای مدتی محدود انتخاب شده و تحت نظارت قوای مستقلی که می توانند او را به نقد بکشند، به کار می پردازد. اعتماد ابعاد بسیار محدودی دارد و بیشتر در رابطه شخصی و خصوصی و در چارچوب خانواده معنا پیدا می کند و تازه حتی برای آن رابطه اعتمادآمیز هم قوانین دقیق برای حمایت منافع هر یک از طرفین تنظیم شده است. در فرهنگ قبیله ای، اعتماد فردی همه جانبه ارزش شمرده می شود و افراد با افتخار و غرور از اینکه مورد اعتماد کامل دیگران هستند یاد می کنند. در فرهنگ مدرن اصلا نیازی بدان درجه از اعتماد شخصی نیست زیرا که قانون بر روابط اجتماعی میان افراد حکومت می کند.

دو - نفوذ اجتماعی

در جامعه مدرن همه در برابر قانون یکسان هستند. هر کسی باید هر ادعایی علیه دیگری را ثابت کنند و مدرک و سند و شاهد ارائه دهد. ولی در جامعه قبیله ای یک نفر که بیشتر مورد اعتماد است، نیازی به ثابت کردن حرفهایش ندارد و همه بی چون و چرا حرف وی را در محکوم ساختن یک نفر دیگر می پذیرند به ویژه اینکه نه قانون بیطرف وجود دارد، و نه دستگاه قضائی و اجرائی مستقل. فردی که مورد اعتماد دیگران است، دارای نفوذ است. در جامعه مدرن، گرچه فرد می تواند از نفوذ خویش استفاده کند، اما در صورت سوءاستفاده از این اعتماد و نفوذ، دیگران می توانند از وی شکایت کرده و او را تحت پیگرد قانونی قرار داده و به مجازات برسانند. از همین رو، کمتر کسی می تواند از اعتماد دیگران سوءاستفاده کند. ولی در جامعه قبیله ای، فرد از اعتماد دیگران سوءاستفاده می کند بدون اینکه هیچ آسیبی به وی برسد.

یک جامعه قبیله ای و مردسالار را در نظر بگیرید که در آن مرد صاحب نفوذی که جایگاه مهمی در جامعه داشته و مورد اعتماد دیگر افراد برجسته جامعه است، به حقوق یا منافع یک فرد عادی دست اندازی کند. آن فرد عادی که حقوق اش ضایع شده، دست اش به کجا بند است؟ هیچ قانون بیطرف و دستگاه قضائی و اجرایی مستقل وجود ندارد و همه افراد مهم گرداننده امور قبیله همدیگر را از نزدیک می شناسند و به یکدیگر اعتماد دارند و این اعتماد را به خاطر کسی که نمی شناسند زیر پا نمی گذارند.

در فرهنگ قبیله ای، همه با هم برابر نیستند و افراد از حقوق برابر برخوردار نیستند. کسی که دارای نفوذ اجتماعی بیشتر است، از حقوق اجتماعی بیشتری هم برخوردار است.

سه - رودربایستی

در جامعه قبیله ای، رابطه دوستی و خویشاوندی همراه با یک سری توقعات شخصی است. یعنی فرد این امکان را دارد که از صمیمیت و دوستی با دیگران در عمل به نفع خویش استفاده های جانبی ببرد. شیوه های آشنای "من بمیرم!" و "جون من این کارو بکن!" و "روی منو زمین ننداز!" و ... ابزار کنترل روانی هستند که در رابطه دوستی به کار گرفته می شوند تا طرف را مجبور به انجام کاری ناخواسته کنند. اصطلاح فارسی آن «رودربایستی» است، به معنی "در برابر خواهش کسی مٲخوذ به‌حیا شدن"(4). در جامعه مدرن، حدود توقعات و خواسته های طرفین رابطه از یکدیگر روشن و شفاف است و توقع انجام یک کار ناخواسته از یک دوست شاید رابطه دوستی را به هم بزند و به هر حال نمی توان جمعی را به خاطر رودربایستی وادار به کاری کرد حتی اگر شما با تک تک اعضای آن جمع تماس گرفته و "جون من!" بگویید.

قسامه: برتری نفوذ اجتماعی بر حقیقت و عدالت

قسامه (5) یکی از قوانین بسیار خشن قبیله اسلامی است که از همین اعتماد و نفوذ و رودربایستی قبیله ای سرچشمه می گیرد.

وقتی کسی متهم به جرمی می شود، و هیچ مدرک و سند و شاهدی علیه او وجود ندارد، آنگاه شاکی از نفوذ و اعتماد خود استفاده کرده و بستگان و آشنایان خود را در رودربایستی قرار می دهد و یک عده مرد را جمع می کند که بیایند و قسم بخورند که متهم، گناهکار است. آنگاه با قسم خوردن این مردان، جرم آن فرد متهم بیچاره محرز شناخته شده و به مجازات مرگ سپرده می شود.

دقت کنید که قسامه نهایت بی عدالتی و خشونت است زیرا هیچ سند و مدرک و شاهدی علیه متهم وجود ندارد و با این حال به حکم مجازات مرگ می انجامد همانگونه که در پرونده صالح شریعتی چنین شد. (6)

روشن است که این افرادی که می آیند و قسم می خورند، هیچ یک آگاهی مستقیم از عملکرد متهم ندارند و گرنه "شاهد" به شمار می آمدند. هیچ سند و مدرکی هم نه دارند و نه دیده اند. زیرا که اگر چیزی وجود می داشت، نیاز به قسم آنها نبود! بلکه این گروه تنها از روی اعتماد و دوستی ای که با شاکی دارند، به حرف او عمل می کنند و به خاطر او می آیند قسم می خورند.

بدین ترتیب است که در قبیله، اعتماد به جای قانون حکومت می کند. از آنجایی که برخی مورد اعتماد هستند و برخی مورد اعتماد نیستند، اجرای عدالت برای همه وجود ندارد و فقط برخی از آن بهره می برند و بهره وری آنها به ضرر برخی دیگر تمام می شود.

فرهنگ قبیله ای در میان فمینیست ها

اعتراض نامه جمعی به کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان با این ادعا منتشر شد که "در کنفرانس امسال بنیاد پژوهش‌های زنان در استکهلم، یکی از سخنرانان دعوت شده، شخصی است که در افترا و خشونت سایبری نقش داشته است." * در حالیکه نقش داشتن مهناز قزلو در "افترا و خشونت سایبری" در حد بازفرستادن (فوروارد کردن) یک ایمیل بوده و این جرم نیست و همه ما هر روزه این کار را انجام می دهیم. همه اتهام علیه این سخنران، همین بوده که یک ایمیل را که دریافت کرده، برای فرد دیگری فرستاده است و این در هیچ قانونی جرم نیست.

و نیز همین اعتراض نامه بیان می دارد که "بنا بر اصول اخلاقی و پرنسیب‌های فمینیستی که به آن معتقدیم، ضمن ابراز مخالفت شدید با این سخنرانی، از همه شرکت کنندگان در کنفرانس دعوت می کنیم با روش‌های مسالمت آمیز، به این برنامه اعتراض کنند."

واقعا غم انگیز است!

ای کاش این دوستان امضاکننده می گفتند "در کنفرانس امسال بنیاد پژوهش‌های زنان در استکهلم، یکی از سخنرانان دعوت شده، شخصی است که شادی امین از او بدش می آید."

و کاش همچنین بیان می داشتند که "بنا به علاقه شخصی که به شادی امین داریم، ضمن ابراز دلخوری شدید از این سخنران، از همه شرکت کنندگان در کنفرانس دعوت می کنیم که برای شادی امین دل بسوزانند و علاقه شخصی شان را به وی ابراز دارند تا وی خوشحال شود."

اگر چنین می گفتند و به گونه ای ابراز دوستی و صمیمیت با شادی امین را انتشار می دادند، هیچ اشکالی نداشت و هیچ ایرادی هم به هیچ یک از امضاکنندگان نامه نبود. شاید چنین متنی بیشتر شوخی به نظر آید تا جدی، اما محتوای واقعی این نامه در حقیقت همین دلسوزی دوستانه برای شادی امین و همدلی با اوست. اما متاسفانه این دوستی و صمیمیت و اعتماد تا سطح اجرای عدالت (یا بهتر است بگوییم بی عدالتی و خشونت) در مورد مهناز قزلو پیش رفته است.

روشن است که دوستانی که این اعتراض نامه را امضا کرده اند، با اعتماد کامل به شادی امین و به خاطر دوستی و صمیمیت با وی حرف او را پذیرفته و احتمالا به خاطر احترام به وی در رودربایستی نامه را امضا کرده اند. اینگونه است که متاسفانه به جای ابراز ساده احساس اعتماد و دوستی شخصی، این اعتماد شخصی را در عمل به اجرای خشونت آمیز عدالت قبیله ای تبدیل کرده و علیه زنی که شاید شناختی هم از وی نداشته اند، رای داده اند.

در دفاع از عملکرد مبنی بر اعتماد این دوستان امضاکننده می توان گفت که شادی امین برای بسیاری از آنها (به گفته خودشان) دوست بسیار خوب و در سختی ها یار واقعی شان بوده و اعتماد آنها را با سال ها تلاش صمیمانه و کنشگری به دست آورده است. افزون بر آن، شادی صدر که حقوقدان و کنشگر حقوق بشر بوده و همچنین گرداننده بنیاد «عدالت برای ایران» است و با بسیاری از بنیادهای بین المللی در زمینه دفاع از حقوق بشر همکاری می کند، در کنار شادی امین افراد را ترغیب به امضا نموده است. صرف حضور او در کنار شادی امین احتمالا برای بسیاری از دوستان امضاکننده دلیل قانع کننده ای بوده که امضای خود را پای آن اعتراض نامه بگذارند. یعنی که امضاکنندگان از یک سو در زمینه دوستی به شادی امین اعتماد کرده اند، و از سوی دیگر از نظر حقوقی و حقوق بشری به شادی صدر اعتماد کرده اند. یعنی که دیگر مو هم لای درز اعتمادشان نمی رفته و جای تردید برایشان باقی نمانده که به خاطر "اصول اخلاقی و پرنسیب های فمینیستی" باید امضا کنند و مسئولیت اخلاقی و فمینیستی خود را انجام دهند. و شاید همین درس خوبی برای همه ما باشد که هرگز مسئولیت فردی را با اعتماد به دیگری، حتی بهترین دوست صمیمی و یا یک حقوقدان فمینیست، جایگزین نسازیم.

دوستان امضا کننده به خاطر همین اعتماد، حق آزادی بیان یک نفر را زیر پا گذاشتند و او را متحمل خشونت کلامی و شکنجه روانی و تحریم نمودند، زحمت های برگزارکنندگان کنفرانس را نادیده گرفتند، قانون جامعه مدرن و موازین رعایت عدالت را هیچ انگاشتند، و خود کمر به اجرای عدالت به شیوه ای خشونت آمیز بستند و کسی را مجازات کردند که علیه وی در هیچ دادگاهی هیچ اتهامی مطرح نشده است.

پیامد متفاوت

تنها تفاوت این اعتراض با قسامه در پیامد آن است. یعنی اینکه در قبیله، پیامد قسامه همان است که قسامه می گوید و فرد به مجازات می رسد. اما امروزه خوشبختانه شرکت کنندگانی هستند که دیگر به هیچوجه خود را عضو هیچ قبیله ای نمی دانند و از فرهنگ مدرن برخوردارند و به کسی به صرف صمیمیت و دوستی، اعتماد صددرصد نمی کنند بلکه همه را در برابر قانون برابر می شمارند و به حقوق فردی همه احترام می گذارند.

از همین روست که برگزار کنندگان کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان در استکهلم دعوت از سخنران را پس نگرفتند و بسیاری نیز در سخنرانی وی شرکت کردند.

این رخداد آزمونی بود برای بنیاد پژوهش های زنان که نشان دهد در عمل از فرهنگ قبیله ای بس فاصله گرفته و بر اساس موازین قانونی و فرهنگی مدرن حرکت می کند. برگزارکنندگان کنفرانس همه زحمت ها و دردسرها و وقت حرام کردن هایی را که به خاطر این قضیه برای شان پیش آمد، به جان خریدند ولی از اصول خود کوتاه نیامدند. باید به ایشان گفت: آفرین! دست مریزاد!

پایان سخن با دوستان امضاکننده

جلوی ضرر را از هر جا که بگیری، به نفع است. به همه دوستان امضاکننده پیشنهاد می کنم که بصورت رسمی و آشکار امضای خود را از این قسامه پس بگیرند.

دوستان، راه درازی در پیش داریم... و در این افت و خیزها همه با هم هستیم. همه ما درکنار هم تاروپود این فرهنگ جمعی را با هم شکل می دهیم: هیچ یک از ما تافته جدابافته نیستیم! امیدوارم که این نوشته را تلاشی مسئولانه بشمارید برای اینکه بگویم در کنار شما هستم و از افت شما دلگیر می شوم و از خیزش شما دلگرم، و از شما می خواهم سرتان را از دایره دوستی ها بالاتر بگیرید و نگاه تان را به حقیقت امروز و افق آینده بیافکنید، مسیری را که داریم با هم می پیماییم ببینید تا بتوانیم همه مان در کنار هم با گام هایی استوار به پیش رویم.


* اعتراض بیش از ۱۰۰ کنشگر حوزه های مختلف به کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان
www.akhbar-rooz.com

1- مهناز قزلو نامه ای را که در آن اتهامی به شادی امین زده شده به آرشام پارسی می فرستد (فوروارد می کند) و آرشام پارسی آن را انتشار می دهد. شادی امین به دادگاهی در کانادا که محل زندگی آرشام پارسی است شکایت می کند و از آنجایی که آرشام پارسی نمی تواند اتهامی را که در آن نامه مطرح شده ثابت کند، به جرم افترا زدن محکوم می شود. شادی امین تا به امروز هیچ شکایتی علیه مهناز قزلو طرح نکرده است.

2- برای نگاهی به تلاش های شادی امین در این زمینه به اینجا نگاه کنید:
آزادی بیان و انتخاب سخنرانان بنیاد از دریچه ای که تجربه کردم، ناهید نصرت، شبکه همبستگی با مبارزات زنان ایران
www.iran-women-solidarity.net   

3 – حذف کردن: سویه تاریک همبستگی خواهرانه، نوشته جو فریمن (Jo Freeman)، برگردان به فارسی سهیلا وحدتی
soheilabana.com

4 – معنای یافت شده برای "رودربایستی" در فرهنگ فارسی عمید

5 – قسامه، وقتی قسم بستگان شاکی، چوبه دار می شود. نگین شیرآقایی، بی بی سی
www.bbc.com

6 – قسامه، نشانه ای مرگبار از سیستم قضایی ناکارآمد ایران، بنیاد برومند، 7 اسفند 1396
www.iranrights.org