مراسم نکوداشت، مهندس عباس امیرانتظام در دانشگاه جرج واشنگتن


اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٨ مرداد ۱٣۹۷ -  ۹ اوت ۲۰۱٨


مراسم بزرگداشت مهندس عباس امیر انتظام، سخنگوی دولت موقت در روز یکشنبه ۲۹ جولای، در دانشگاه جرج واشنگتن با حضور جمعی از دوستداران و فعالان سیاسی و حقوق بشری خارج از کشور برگزار شد.

عباس امیرانتظام، از هواداران محمد مصدق بود و پس از کودتای ۲۸ مرداد به نهضت مقاومت ملی پیوست و از اعضای فعال آن سازمان بود و با رهبران آن به ویژه مهدی بازرگان ارتباط نزدیک داشت. روابط او با بازرگان از دانشگاه تهران شروع شده بود، زمانی که بازرگان استاد و رئیس دانشکده فنی و امیرانتظام دانشجوی وی مورد احترام و اعتماد بازرگان بود و در جریان انقلاب ۱۳۵۷ ایران به عنوان نماینده بازرگان با شاپور بختیار مذاکره کرد و سرانجام بختیار را متقاعد کرد تا از نخست‌وزیری استعفا بدهد. وی در زمان نخست‌وزیری مهدی بازرگان، چندین مسئولیت از جمله معاونت نخست‌وزیری و سخن‌گوی دولت را بر عهده داشت. امیرانتظام یکی از مخالفلن ولایت فقیه بود و برای جلوگیری از تصویب ولایت فقیه، طرح انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی را ارائه داد که مورد تأیید بازرگان و اکثریت قاطع وزرا قرار گرفت، اما با واکنش روح‌الله خمینی و هوادارانش، به سرانجام نرسید. او هم‌چنین به عنوان سفیر ایران در اسکاندیناوی و نماینده ویژه رئیس دولت در مذاکره با کشورهای اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا فعالیت کرده‌است.

در زمانی که امیرانتظام به عنوان سفیر در اسکاندیناوی مشغول کار بود، پس از گروگان‌گیری در سفارت ایالات متحده آمریکا، او را به ایران احضار کردند و به اتهام ارتباط با آمریکا محاکمه کردند. دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا معتقد بودند که وی جزو عوامل آمریکا در دولت موقت بود. او ۳۷ سال از عمرش را در زندان های جمهوری اسلامی سپری کرد و قدیمی ترین زندان سیاسی در تاریخ جمهوری محسوب می شود.


در مراسم یاد او، در واشنگتن، خانم زهره خیام، عضو کمیته دفاع از امیر انتظام، به عنوان اولین سخنران در جایگاه قرار گرفت و گفت: تا قبل از این که در کمیته دفاع از امیر انتظام باشم از او شناختی نداشتم ،جز آن که او به جرم جاسوسی محکوم به اعدام است و وظیفه ما، دفاع از حقوق زندانیان سیاسی بود.

خانم خیام و سایر اعضا این کمیته دران سال ها گزارش هایی از آنچه بر زندانیان در ایران می گذشت و شکنجه هایی که صورت می گرفت را به سازمان های حقوق بشری مختلف گزارش می دادند. در همان دوران بود که خانم خیام با شخصیت واقعی، امیر انتظام بیشتر آشنا شد. به گفته خانم خیام، وقتی از امیر انتظام می پرسند: زندان بر روی شما چه تاثیری گذاشته است؟ جواب می دهد: «موم بودم فولاد شدم. »

خانم خیام در بخش دیگری از سخنانش به این موضوع مهم اشاره داشت که، جمهوری اسلامی امیر انتظام، را به ۲۰ مورد اتهام محکوم کرد، او از این بیست فقره، ۳ مورد را می پذیرد:

۱- طرح انحلال مجلس خبرگان (که طرحی قانونی است) و باعث افتخار من است.

۲- دستور خروج کارشناسان آمریکایی که هر فرد آنها ماهیانه یکصد هزار تومان برای ملت ما هزینه داشت.

۳- اقدام قانونی برای استرداد یک میلیارد و سیصد میلیون دلار، پول نقد تنخواه گردان که در اختیار آمریکا بود.

او بقیه اتهامات را کذب محض می خواند. در این نامه او مانیفستی از تحلیل در مورد شرایط موجود جامعه و زمینه سازی برای تغییر رژیم و ویژگی های رژیم آینده می نویسد.

دکتر منصور فرهنگ پژوهشگر و استاد سابق علوم سیاسی ، به عنوان دومین سخنران این مراسم به زندگی سیاسی امیر انتظام پرداخت و گفت: هیچ یک از ما نمی دانیم که اگر تحت شکنجه قرار بگیریم و در رابطه با پذیرفتن اتهاماتی که به ما زدند، در زندان تحت فشار قرار بگیریم، چه واکنشی نشان می دهیم. امیر انتظام، مقاومتی کرد که ماندگار شد. او جایزه شهامت اخلاقی را گرفت و در ایران ماند. این استاد دانشگاه سابق در بخش دیگری از سخنانش به این امر اشاره داشت که به طور کلی طی ۲۵ سال، بین کودتای ۲۸مرداد و انقلاب ۵۷ ، هیچ نوع گفتمان حقوق بشر در داخل یا خارج از کشور وجود نداشت (حتا در خارج کشور که پلیس و ساواک نبود). طرح این نکته در یاد بود امیر انتظام بسیار مهم است چون فقط فاشیست هاو حامیان ولایت فقیه نبودند که به او اتهامات واهی می زدند، بلکه کلیه نیروهای چپ و مجاهدین و حتا بسیاری از شخصیت ها شناخته شده و عده ای در درون نهضت آزادی نیر به او اتهام جاسوسی می زدند.

آقای فرهنگ در پایان سخنانش پیشنهاد تشکیل یک نهاد مستقلٍ حقوق بشر دموکراتیک، در خارج از کشور را ارائه داد و گفت، این می تواند بهترین یادگار برای آقای امیر انتظام باشد.

در ادامه مراسم پیام ویدیویی خانم الهه امیر انتظام، همسر آقای امیر انتظام پخش شد. او طی این پیام ویدیویی برای برگزاری این مراسم یاد بود از حاضران تشکر کرد و اظهار تاسف از این که نتوانست در این مراسم حضور فیزیکی داشته باشد و گفت از او می گویم، شاید به کار نسل بعدی ما بیاید که از گذشتگانی بیاموزند که بر باور خود استوار بودند. شاید هم سرنوشت برای چنین آزمونی، او را برگزیده بود تا بتواند الگویی پدید آورد که در ماندگاری اش بسیاری شک ندارند. او چه آسان و با رویی گشاده و لبخند پر معنی همیشگی اش، به استقبال سرنوشت سخت رفت. در ابتدای کار در معرض هجوم بی رحمانه فضایی قرار گرفت که هیچ یک از ارزش های فکری و حتا سلیقه او را بر نمی تابیدند، از پوشش تا لحن آرام ولی مستحکم سخن گفتنش و تسلط او به چند زبان. از همه مهم تر، تسلط او به دیپلماسی حاکم بر کشورها، به ویژه کشورهای غربی و این ها هضمش برای گروهی قابل تحمل نبود، همچنین برای بسیاری از تازه به دوران رسیده ها و تازه به عرصه آمده ها هم تحملش ساده نبود.

خانم امیر انتظام در خصوص نوع واکنش همسرش به کسانی که برای بخشش نزد او آمدند گفت: گواهی می دهم که امیر انتظام، در چنین مواقعی لبخند می زد، او برای پیروزی خودش و ارضاء شخصی، لبخند نمی زد، بلکه برای روشن شدن حقیقت، ابراز رضایت می کرد. بسیاری او را نلسون ماندلای ایران نامیدند. او همواره خواست تا در دادگاهی علنی در پیشگاه مردم را محاکمه شود تا بتواند از خود دفاع کند و رای برائتش را بگیرد، هر چند که او از مردم کشورش، در دادگاهی به پهنای ایران زمین، برائتش را دریافت کرد.

در پایان این پیام ویدیویی خانم الهه امیر انتظام از کسانی که در این مسیر همراه امیر انتظام بودند و برخی وکلای شجاع مانند زنده یاد احمد صدر حاج سید جوادی و دکتر نورعلی تابنده تشکر کرد.


اما دکتر محمد اقتداری عضو کانون دوستداران فرهنگ ایران، سومین سخنران این مراسم، بود . او ضمن اشاره ای به بیوگرافی آقای امیر انتظام به این مهم اشاره داشت که آقای امیر انتظام طی ۳۷ سال زندانی سیاسی بودن، در زندان های رسمی، خانه های امنیتی و گاه در خانه خودش زندانی بود و اگر در فاصله هایی که برای مرخصی به خانه می آمد ، از منزل خارج می شد، تحت فشار زیادی قرارمی گرفت.

او در بخشی از سخنانش به این موضوع اشاره کرد که، نیمه اول ۱۹۹۰ میلادی در واشنگتن، کمیته ای با نام کمیته دفاع از امیر انتظام شکل گرفت. آقای اقتداری در سال ۱۹۹۵ به دیدار علی اردلان از رهبران جبهه ملی در ایران رفت و به نقل از او گفت: امیر انتظام با یک همراه اطلاعاتی به منزل من آمدند و مامور اطلاعاتی برای مدتی ما را تنها گذاشت. حال جسمانی او تعریفی نداشت و دردهای زیاد داشت. گاهی او را در زندان آویزان می کردند و ساعت ها به دادش نمی رسیدند و همه فشارها برای این بود که به جاسوس بودن اقرار کند. در برابر شکنجه ها مقاومت می کرد.


در ادامه مراسم، خانم فریبا امینی که در سال ۲۰۰۵ در منزل آقای امیر انتظام در تهران مصاحبه ای با ایشان داشت، گوشه هایی از این مصاحبه را که فیلمبرداری کرده بود، به نمایش گذاشت.

آقای امیر انتظام در این مصاحبه می گوید: انقلاب سال ۱۳۵۷ توطئه ای بود که از سوی کشورهای مختلف صورت گرفت و آنها شاه را از ایران بردند و خمینی را آوردند و ملت ما را به این روز انداختن. من چرایی زندگی را پیدا کردم و بنابراین چگونگی آن را در ذهن خودم پذیرفته بودم و با هر شکلی زندگی می کردم. همیشه در بدترین شرایط در زندان خندان بودم .هم سلولی ها ی من همیشه در زندان خنده در صورت من می دیدند. خودم می دانستم که پاک هستم و برای وطنم تلاش کردم. فقط دفاع از حقیقت مهم ترین مسئله بود. برای دفاع از حقیقت تا زنده هستم تلاش می کنم.

خانم امینی ، پیش از نمایش این مصاحبه ویدیویی اشاره کرد به این که امیر انتظام بحران آب در ایران را در دوره خاتمی (رئیس جمهور سابق ایران ) پیش بینی کرد و طی نامه ای این موضوع را به او هشدار داده بود.


دکتر مرتضی مشایخی، پنجمین سخنران این مراسم بود، او برای اولین بار با امیر انتظام در بیمارستان آسیا آشنا شده بود و ارتباط شان تداوم پیدا کرد. دکتر مشایخی در این خصوص گفت: از همان زمان شیفته امیر انتظام شدم و رابطه مان ادامه پیدا کرد اهداف و منش او نماد وحدت و پایداری ایران می باشد.او ایران را واقعا دوست داشت. دکتر مشایخی قطعه شعری در رثای مهندس انتظام سرود.


اردشیر لطفعلیان، از اعضای دوستداران جبهه ملی در واشنگتن دی سی ، ششمین سخنران بود. او امیر انتظام را آزاد مردی از خمیره مصدق و امیر کبیر دانست. آقای لطفعلیان، در ادامه سخنانش گفت: خمینی از همان نخستین روز های بازگشت خود به ایران، نشان داد که نقشه های دیگری، غیر از آنچه در پاریس وعده داده بود در سر دارد. تب انقلاب به اوج رسیده بود. نه تنها توده مردم بلکه اکثریت فرهیختگان و نخبگان کور کورانه از خمینی پیروی می کردند. در چنان فضایی تنها یک تن که دور تر از پیش پای خود را می دید با شجاعتی که در آن روزها از هیچ کسی بروز نکرد، در روندی زیان بار که انتخاب خبرگان بود ، قد علم کرد.. باید الگوی امیر انتظام را به نسل جوان پیوند بدهیم.


روزبه میرابراهیمی خبرنگار و نویسنده کتاب عباس امیر انتظام، خاطره ها و تجربه ها، هفتمین سخنران این مراسم بود، او برای اولین بار به عنوان خبرنگار حوزه سیاسی با امیر انتظام در تهران دیدار داشت و بعدها این دیدارها به طور هفتگی ادامه پیدا و به گفته خودش تا آخرین روزهای حیات اقای امیر انتظام با او در ارتباط مستقیم بود.

او سخاوتمندی و حقیقت جویی را از ویژگی ها ی برجسته امیر انتظام دانست و گفت: همیشه به دنبال حقیقت بود و وقتی حقیقت را پیدا می کرد هیچ تعارفی نداشت. در دهه ۶۰ که در زندان هیچ امکاناتی نبود، دسترسی به روزنامه و تلویزیون نبود، او تحقیقانی را در مورد انقلاب ایران و توطئه آن انجام داد. متاسفانه کتاب در جست و جوی حقیقت او نیمه کاره ماند. مشی حقیقت جویی او باید به نسل های بعدی انتقال پیدا کند، تا بار دیگر چیزی را چشم بسته قبول نکنیم.

او در ادامه گفت: آقای امیر انتظام به دنبال مطرح کرد نامش نبود، زمانی که طرحی یا ایده ای را می داد اولویت برایش ، بهبود وضعیت کشور و یاران بود. در زمان خاتمی نامه می نوشت ،در مورد خودرو و مسائل دیگر و می گفت وقتی طرحی به نفع کشور است باید انجام داد.


علی افشاری فعال سیاسی و مدنی، آخرین سخنران این مراسم بود، او عنوان سخنرانی اش را "حقیقت در تنهایی"، انتخاب کرد. او دلیل این انتخاب را این گونه تشریح کرد: این عنوان زیبنده انسانی است که شجاعانه زیست ، صبورانه و محکم، حبس ظالمانه را تحمل کرد و در برابر بیداد و کینه جویی ها تسلیم نشد، متواضعانه ندای انسانیت سر داد و سرانجام سر افرازانه چشم بر دنیا بست.

آقای افشاری در ادامه گفت: مهندس امیر انتظام در واقع قربانی ایستادگی در برابر برخاستن هیولای استبداد دینی از خاکسترهای اتش انقلاب بود، او به فراست دریافت که تاسیس نهاد ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی و کنار گذاشتن، پیش نویس از قبل تدوین شده توسط شورای انقلاب، طرح خطرناکی است که مناسبات استبدادی را در شکلی مخوف تر بازسازی می کند. او فقط به هشدار دادن بسنده نکرد، بلکه وارد عمل شد و کوشید تا با طرح انحلال مجلس خبرگان، جلوی بازسازی استبداد را بگیرد، بنابراین طرح را به دولت موقت برد وتوانست اکثریت وزرا دولت موقت را با خود همراه کند. حتا اقای محمد علی رجایی هم، پای این طرح را امضا کرد. مهندس بازرگان، این طرح را نزد آقای خمینی برد وبا نهیب آیت الله خمینی، هراسان به سوی امیرانتظام، بازگشت و به او گفت: هر چه زودتر ایران را ترک کن که خواب های بدی برای تو دیده اند.اما امیرانتظام شجاعانه به راهش ادامه داد و به مصلحت اندیشی ها اعتنا نکرد.

آقای افشاری در بخش دیگری از سخنانش به ارتباطش با اقای امیر انتظام اشاره کرد و گفت: با او در زندان و بیرون از زندان در ارتباط بودم و در خارج از کشور هم با این انسان نیک اندیش، در تماس بودم. گواهی می دهم که او انسانی سعادتمند بود و شرافتمندانه زیست و چون کوه استوار بود و تا پایان عمر، محکم بر بی گناه بودنش پا فشاری کرد، اهل مصالحه و دادن امتیاز نبود. اما در مسائل انسانی بشدت رئوف و آرام بود چون زلالی آب چشمه ساران.
او با بزرگواری قاضی دادگاهی که بیداد گاه بود( محمدی گیلانی که صدها جوان ایران را در دادگاه هایی که عاری از موازین دادرسی منصفانه بودند به پای چوبه دار برد) را با آن سابقه سیاه بخشید. نشان داد که اصرار بر کشف حقیقت برای این است که پرونده جنایت ها بسته شود . بخشش بزرگی یک انسان را نشان می دهد. جنایتکاران به حضیض رفتند و او به اوج رفت.