رضا پهلوی و ابتذال گفتمانی! - تقی روزبه

نظرات دیگران
  
    از : کیا

عنوان : آقای بزرگمهر
من با نظر شما کاملا موافقم ،ولی مبارزه برای حاکمیت چپ را در دراز مدت امکان پذیر میدانم و در این جبهه قرار دارم .
٨۶۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۷       

    از : بهرام ایرانپور

عنوان : چرا کلمه ممنوع شده ممنون
خیلی عجیب است. من در کامنت خودم که کپی آن را برای خودم نگه داشته ام، به ممنوع کردن بزرگداشت بابک خردم دین اشاره کردم. حالا می بینم این کلمه(اول سطر پنجم از پایین کامنت، شده ممنون. نمی دانم چطور ممکن است چنین تغییر اتقاق افتاده باشد.
با احترام
٨۶۲٣۵ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۷       

    از : مبهوت

عنوان : ایران را پس کی گیریم
در تظاهراتی که طی ماه های گذشته در شهرهای مختلف ایران صورت گرفت، یکی از شعارها این بود: "می جنگیم، می میریم، ایران رو پس می گیریم!" آنهایی که به طور جدی و روز به روز اخبار اعتراضات و تظاهرات مردمی را دنبال می کنند حتما این شعار را به خاطر دارند. اگر احتجاجات جمعی معترض مقاله نویس مخالف خوان را بخواهیم باور داشته باشیم، لابد این بخش از مردم که در گوشه و کنار این سرزمین به میدان آمده اند، هدفشان نه وصول حقوق و دستمزد عقب افتاده چند ماهه، نه بازگشت به کار، نه افشای فساد مسئولان، نه اعلان رسوایی مدیران صندوقهای اعتباری، نه اعتراض به آلودگی هوا، بی آبی و بی برقی، نه بسیاری از خواست های اقتصادی دیگر و نه مخالفت مدنی با حاکمان و ملایان که گویا "راه انداختن جوی خون است". این ها می گویند این شعار "بوی خون می دهد". آخرین باری که این ادعا را شنیدم از زبان آقای علیجانی (از طیف ملی- مذهبی) در برنامه "روبرو" ی دیشب کانال منوتو بود.
بهانه حمله هایی که به آقای رضا پهلوی در این مورد می شود متمرکز روی این شعار است. گناه ایشان این است که شعار مردم را تکرار کرده است و گفته است : "مردم می گویند: می جنگیم، می میریم، ایران رو پس می گیریم!" احتمالا اگر یک شخصیت یا سازمان سیاسی دیگر همین شعار را می داد یا نقل می کرد مشکلی پیش نمی آمد و همین شعار می توانست به تیتر یک مقاله افشاگرانه سیاسی تبدیل شود. مشکل نام گوینده و در حقیقت "نقل کننده جمله بوده" و نه در خود جمله. معیار برخورد نه بررسی طبقاتی موضوع، آن طور که نویسنده مقاله می گوید، جون در این مقاله اثری از تحلیل طبقاتی دیده نمی شود، بلکه نگاهی ژن شناسانه به ریشه های خانوادگی شاهزاده رضا پهلوی است. گناه اصلی او فرزندی یک پادشاه است دیکتاتور است. نقطه حرکت نویسنده و سایر کسانی که در این باره موضعی مشابه گرفته اند، دیدگاه ضد سلطنتی آنهاست. قصدشان هم تخریب شخصیت و حرکتی است که زیر نام ایشان پیش برده می شود.
بنده سلطنت طلب نیستم. مشروطه خواه هم نیستم. بلکه جمهوری خواه و طرفدار دموکراسی، حقوق بشر و سکولاریسم هستم. ترجیح من وجود یک آلترناتیو نیرومند جمهوری خواه جهت هدایت مبارزات مدنی مردم به سوی آزادی و گذار به نظامی دموکراتیک و سکولار است. اما در شرایط فقدان چنین نیرویی، کارشکنی در تلاش هایی که از سوی سایر نیروی در همین راستا (بدون نام جمهوری) به پیش برده می شود را نادرست و مخل هدف غایی مورد نظر خود می دانم.
اگر متولد شدن در ایران را شرط ایرانی بودن می دانیم، بله، بیشتر حاکمان در کشور ایران "ایرانی" هستند. بگذریم که بسیاری هم در نجف و کربلا و گوشه و کنار عراق و سایر کشورهای "اسلامی" به دنیا آمده اند. بگذریم از این که اغلب، یا دست کم بسیاری از مدیران و مسئولان و وزیران و وکیلان مجلس و روسای بانک ها تابعیت دوگانه دارند و نورچشمی ها و آقازاده هایشان در کشورهای خارج، در اروپا و کانادا و آمریکا به "تحصیل" و عیاشی مشغولند. آنها خانه های مجلل برای خود خریده اند و پول های کلان حاصل از غارتگری های خود در "میهن"، در کشورهای "استکباری" برا ی روز مبادا (که چنین بادا) برای خود اندوخته اند. اگر از تعریف صوری و قانونی تابعیت "ایرانی" بگذریم، آنچه ایرانی بودن را اصل و واقعی می سازد، احساس تعلقی است که فرد را به میهنش وابسته می سازد. این احساس برای اغلب خوانندگان این یادداشت قابل درک و ملموس است. منظور پرستش خاک نیست. تعصب و اعتقاد به برتری نژاد و ملیت هم نیست. اما حساسیت به منافع ملی، به شیوه زندگی مردم، فرهنگ، سیاست، معاش و هر آن چه به وضعیت آنها مربوط می شود هست.
آیا می توانیم حاکمانی را که حاضرند به گفته خودشان خوزستان را بدهند تا سوریه را نگه دارند ایرانی بدانیم. آیا می توانیم کسانی را که (در دوره های متوالی از زمان هاشمی رفسنجانی "سازنده" تا حسن روحانی "اعتدالی") آب های دریای خزر را از ۵۰ درصد تا گویا ۱۱ یا ۱۳ درصد، با گشاده دستی به روس ها پیشکش کرده اند ایرانی بدانیم. داستان بذل و بخشش شیلات خلیج فارس هم که می دانیم. مثال ها فراوانند.
وقتی صحبت از "فرقه تبه کار" می شود، خون بعضی های به جوش می آید. آیا اختصاص یک سوم بودجه یک کشور- طبق لیست ارائه شده رسمی دولت روحانی به مجلس در سال گذشته- ، به نهادهای مذهبی مانند جامعه المصطفی و انواع و اقسام حوزه های به اصطلاح علمیه، جز از یک فرقه تبه کار بر می آید؟ و این تازه آمار رسمی است و بودجه های کلان حمایت از تروریسم بین المللی و منطقه ای که سری هستند در آن لحاظ نشده. سوء مدیریت، نابودی محیط زیست، دزدی های چند هزار میلیاردی بدون کیفر و تعقیب قضایی و بسیاری غارتگری ها که همگی بدان آگاهیم، آیا جز از یک فرقه تبه کار بر می آید؟ فرقه ای که به دزدی و غارت کشوری که بر آن حاکم شده قانع نیست بلکه با به قصد نابودی هر آن چه درآن است با تبر به جان وجودش و هست و نیست آن افتاده است. دیکتاتورها مردم را سرکوب و اگر دزد باشند از آنها بهره کشی می کنند، اما عموم آنها برای اعتبار خود و عزت و احترام پیدا کردن نزد مردم کشورشان یا جهانیان در برای سازندگی واقعی و رشد میهن خود اهمیت قائل هستند. اصطلاح "فرقه تبه کار" برای نشانه روی به سوی حاکمان نظام موجود و جمعیتی که به جای دلسوزی برای کشور و دلبستگی به آنچه قاعدتا بایستی میهن خود به شمار بیاورد، به غارت و نابودی آن روی آورده (بدون اغراق می گویم) به نظر من بسیار هم برازنده و مناسب این جماعت است.
نکته آخر این که با تمرکز نوک حمله بر روی "فرقه تبه کار" و نه کل قشرها و طبقاتی که به انواع مختلف و از دور یا نزدیک دستی در سفره حکومت، یا از نظر مادی یا معنوی وابستگی یا دلیستگی به این نظام دارند می فهماند که هدف از مبارزه برانداختن این جمع محدود است، نه نابودی و به تصور مخالف خوان ها راه انداختن جوی خون در میان همه طرفداران جمهوری اسلامی.
شوربختانه بسیاری از موضع گیری های دوستان چپ نه بر اساس تحلیل واقع بینانه از وضعیت و نظرات ابراز شده بلکه مبتنی بر پیش داوری ها و توهمات است.
٨۶۲٣۴ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۷       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : برای جناب «کیا»
سنگ بزرگ علامت نزدن ست.....
منظورم گزاره ی «بلند پروازانه » ی جناب «کیا» ست...... « و اینکه چپ راه درازی در پیش دارد تا این جامعه غرق در فساد را رهبری کند هم واقعیتی است که خیلی از ما حاظر به قبولش نیستیم و بجای اتحاد و برنامه یکسان به یکدیگر اتهام میزنیم که مسبب این وضع چپ بوده است »
بنظر نگارنده ، رهبری چپ توسط چپ های ایران از آن حرف های « یلند پروازانه » ست...
عرض کنم که مشکل ایران ما همیشه همین موضوع «رهبری » بوده است که هر قُلدر و خود محور و متعصبی در شرائط خاصی ، دوره ای را با حمایت قدرتهای جهانی تیول خود کرده ست ( حتی چپ ها در بعضی از کشور های دیگر چنین کردند که به بحث ما مربوط نیست) . بعداز مشروطه و تاثیرات منفی جنگ جهانی اول رضا خان را آوردند و بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ پسرش حکومت فردی پادشاهی را محکم کرد و بعد هم تحویل خمینی داد.
فصل مشترک این حکومت های استبدادی ضد مشروطه جلوگیری از مشارگت مردم در کارها برای تعیین سرنوشت و پاگیری احزاب مختلف راست ، میانی و چپ بود . بهمین دلایل بعداز بیش از ۱۱۰ سال از مشروطه .... تکامل تدریجی یک قانون اساسی و در بر گیرنده منافع اقشار مخالف اجتماعی تحقق نیافت ....( وضع ترکیه بهتر است که هنوز در مقابل ارتجاع حاکم مقاومت می کنند)
جنبش چپ از همان آغاز می توانست راهنمای عمل مبارزات آزادیخواهانه ، استقلال طلبانه و ضد دیکتاتوری شاهان مستبد باشد و بر پیشرفت اجتماعی بیش از دیگر نیرو ها پافشاری نماید.
این اهداف دقیقا خودکامگی حکومت فردی شاهان را زیر سئوال میبرد و مقبولیت جهانی داشت.پافشاری بر آزادی احزاب و اتتخابات ادواری آماج های استراتژیک مشروطه هم بوده است.این شاهان و خمینی و خامنه ای بودند که همه چیز را در انحصار خود در اوردند . آحزاب مستقل و حتی حکومتی را منحل و احزاب سراسری بی معنی ـ رستاخیز و جمهوری اسلامی و.......ـ راه انداختند.
با این توضیحات موضوع رهبری چپ و هر جریان دیگری منتفی است .تجربه نشان داده است حکومت های پارلمانی موفق ترین نوع اداره ی کشور تا بحال در سطح جهانی بوده که با انتخابات ادواری قدرت نسبی در واقع در دست مردم و نمایندگان آنها در مجلس می باشد.احزاب چپ هم در این جوامع به نسبت پایگاه اجتماعی کم و بیش نمایندگانی در مجلس و در بعضی کشور ها وزیرانی در کابینه های ائتلافی دارند.

از این زاویه می توان آقای رضا پهلوی ، نیروهای ملی « مانند جبهه ملی » و مذهبی ها مانند نهضت آزادی ، ملی ـ مذهبی ، مجاهدین خلق و........را متمدنانه برای ایجاد احزاب مدرن تشویق نمود. دیگر دیر است که آقای رضا پهلوی خیال کند می تواند مانند پدر و پدر بزرگش حاکم بلامنازع ایران شود. دیگر دیر است که جبهه ملی تلاش کند مانند قبل از کودتا رهبری جنبش قانون ملی شدن نفت را در اختیار داشته باشد و بسیار دیر است که مجاهدین خلق کپیه جدید حکومت خمینی را در ایران پیاده کنند...طرفداران هریک از این نیروها فقط با تکیه بر سیاست مدرن می توانند نیروهای خود در داخل ایران علیه انتخابات فرمایشی و نبود امکان فعالیت سیاسی تشویق کنند و در یک پلاتفورم وسیع تمام این نیروها حکومت کشتار را به چالش بکشند. کاری که هنوز بخاطر تمامیت خواهی بعضی از نحله های فکری حتی بدون پایگاه مادی و معنوی در ایران به تعویق می افتد.
میزان قدرت هریک از نحله های فکری باید از صندوق های رای بیرون آید نه بخاطر شعار های آنها در خارج از کشور و نزدیکی به این یا آن قطب سیاسی جهانی و......تعارف را کنار بگذاریم دیگر دیر است که تن به ملاحظات شرمگینانه بدهیم.
بجای فکر کردن به رهبری چپ برای گذار از حکومت سفاک اسلامی به حکومت پارلمانی همت بخرج دهیم.....از این رو مواضع آقای رضا پهلوی و مجاهدین خلق فرسنگها از این آماج های پذیرفته شده جهانی دور است. این آنها هستند که باید به معیار های شریف روی بیاوردند نه برعکس.
پیروز باشیم



و بعدا مل ،من هنوز به بسیاری از دوستان باید توضیح دهم "سپاه را بهپهلوی اسلحه سنگین مسلح کنید"از اکثریت. کوچکترین نقشی در تثبیت جمهوری وحشت کنونی نداشت ،مگر خودشان اینرا نمی دانستند!اکنون که سپاه به موشک مجهز است این هم از نصیحت چپ هاست !
در هر حال جامعه ایران به دمکراسی نیاز دارد و در آن هم طرفداران رضا پهلوی و هم آخوندها خواهند بود.
کمی سعی کنیم همدیگر را بهتر تحمل کنیم.
٨۶۲٣۲ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۷       

    از : بهرام ایرانپور

عنوان : ضد ایرانی مثل آخوند و اسلامگرا
این رژیم و دست اندرکاران و پاسدارانش، که همه پیرو اسلام و مومن به دینشان هستند، نمی توانند بپذیرند که مقوله های خارج از اسلام دارای ارزش فرهنگی در سطح گسترده و ملی باشند، این که در میان اینان حتی کسانی با نوروز مخالف بودنده یک اتهام نیست، مثلا آیت الله مشگینی ماههای قمری را نسبت به ماههای شمسی دارای فضیلت دانسته بود یکی از آنها بود، این که اینان نسبت به قهرمانان تاریخی و اساطیری مردم این سرزمین، مثل آریو برزن و مثل آرش کمانگیر، نفرت یا بی حرمتی نشان داده اند، این تهمت نیست. نمونه هایش مثل ممنوع کردن قرار دادن مجسمه آریو برزن در میدانی در یاسوج و برداشتن مجسمه آرش در ساری از آن جمله است و نفرت اینان از بابک خرم دین و ممنون کردن بزرگداشت روز تولد آن و غیر از این بی حرمتی اینان به بزرگ فرهنگ و هنر معاصر کشور مثل شاملو هم از آن جمله است. پس ضد ایرانی نامیدن اینان حرف گزافی نیست و اینان اسلامگرایان ضد ایرانی هستند، مثل داعشیان عراق که موزهای آنکشور را ویران کردند.متاسفانه گرایش خود نمایی کردن در دیگر زمینه ها هم در آقای روزیه دیده می شود. نقد مواضع رضا پهلوی می توانست روی مسائل دیگر و مسائلی که وارد بود مطرج شود
٨۶۲۲۹ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۷       

    از : موسوی

عنوان : امیدهای مردم ایران
جناب روزبه در مبارزات کنونی جایگاه نیروهای چپ کجاست؟ آیا اصلا در صف اول مبارزه ای که داخل صورت میگیرد وجود دارند؟ البته به هواداران پراکنده چپ متوسل نشوید!
شما در صحنه عملی مبارزه نیستید و اکنون از افراد و گروههایی که بمردم امید تغییر داده اند انتقاد میفرمایید! ابتدا وارد ده بشوید بعد سراغ خانه کدخدا را بگیرید!
٨۶۲۱۹ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۷       

    از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : به جناب روزبه
در کامنت جوابی نوشتید: "چه خوب گفت هفتصد-هشتصدسال پیش سعدی که:
بی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش زیک گوهرند/ چوعضوی بدردآورد روزگار، دگرعضوها را نماندقرار!او هم البته یک ایرانی بود اما نه از نوع خودشیفته اش!"
بنی آدمی که سعدی گفته منظورش واقعا آدم بوده که از انسانیت هم بوئی برده باشند نه سران رژیم ملائی که بوئی از انسانیت نبردند و اصلا به حقوق بشر احترام نمیگذارند و به اتحادیه اروپا میگویند در این زمینه مداخله نکن که چرا در ایران حقوق بشر رعایت نمیشود.
اگر اشتباه نکنم جناب روزبه جزو امضا کنندگان همان بیانیه ای است که مخالف سرنگونی رژیم اسلامی است و رژیمی ها هم کمکهای خودشان در سوریه و لبنان و یمن و فلسطین و عراق و غیره را که جنگ نیابتی با ثروت مردم ایران راه انداختند برای گسترش اسلام سیاسی خودشان با همین شعری که الگوی انساندوستی جناب روزبه است توجیه میکنند در حالیکه میلیونها بنی آدم ایرانی جلوی چشمشان محتاج نان شب هستند و در فقر و بدبختی زندگی میکنند. لابد جناب روزبه میداند که گفتند: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؟ هدفم تاکید روی اگوئیسم یا خودخواهی فردی یا ناسیونالیستی نیست بلکه ارجحیت دادن روی کمک است که اول به چه کسی باید کمک بشود! اول مردم خودی!
چرا جناب روزبه فکر میکند مبارزه بر علیه شیعه که یک مشت آخوند منفعت طلب از اسلام سنی ها جعل کردند تا ابزاری برای سلطه گری و کاسبی شان باشد یک بحث انحرافی است و آنرا قبول ندارد؟ در حالیکه هر ایرانی روشنفکری بخوبی میداند که ریشه همه بدبختی های این ملت همین مذهب ارتجاعی شیعه است که زن ستیز است و طرفدار تبعیض جنسیتی است و مردسالار! لابد همه اینچیزها از دید جناب روزبه ایرادی ندارد که با حکومت اسلامی در ایران باشد و بماند و با کمی اصلاحات شخص ایشان مخالفتی با تداوم رژیم ضد مردمی ملایان ندارد؟ اسلام شیعه که جناب روزبه گویا مخالفتی با بودنش ندارد حتی امثال او را به عنوان غیر خودی در جامعه خودش تحمل نمیکند و حکم قتل غیر مسلمین یا کافرها را داده! آقای روزبه سعی در بیخطر جلوه دادن شیعه خشن و خونریز را دارد وقتیکه میگوید بحث بر سر جدال با شیعه که تروریست پرور است انحرافی است؟
٨۶۱۹٣ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۷       

    از : کیا

عنوان : هم مذهبیون وهم سلطنت طلبان!
اینکه ریشه حاکمیت موجود بخصوص سیدها ایرانی نیست و بیش از هزار سال است که بر ما سوار
هستند را نمیتوان رد کرد ولی در هر حال در این سرزمین جا افتاده اند و ما نمیتوانیم نسلشان را بسوزانیم نه امکان و نه قدرتش را داریم ونه انسانی است.
اینکه شاهزاده پهلوی این ادعا را کرده است که پدر بزرگش هم با آن توانایی که از جمهوریت پادشاهی ساخت هم نتوانست انجام دهد،نوه کوچکش هم نمیتواند انجام دهد.
اینکه سلطنت بعد از تجربه حکومت اسلامی بهتر به نظر میآید و شعارهایی هم از طرف مردم در حمایت از آن داده شده است هم واقعی است.
و اینکه چپ راه درازی در پیش دارد تا این جامعه غرق در فساد را رهبری کند هم واقعیتی است که خیلی از ما حاظر به قبولش نیستیم و بجای اتحاد و برنامه یکسان به یکدیگر اتهام میزنیم که مسبب این وضع چپ بوده است ،من هنوز به بسیاری از دوستان باید توضیح دهم "سپاه را به اسلحه سنگین مسلح کنید"از اکثریت. کوچکترین نقشی در تثبیت جمهوری وحشت کنونی نداشت ،مگر خودشان اینرا نمی دانستند!اکنون که سپاه به موشک مجهز است این هم از نصیحت چپ هاست !
در هر حال جامعه ایران به دمکراسی نیاز دارد و در آن هم طرفداران رضا پهلوی و هم آخوندها خواهند بود.
کمی سعی کنیم همدیگر را بهتر تحمل کنیم.
٨۶۱۷٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۷       

    از : تقی روزبه

عنوان : خودشیفتگی هویتی!
با چه منطقی آدم می تونه مثلا خامنه ای بغایت مرتجع را که در مشهدمتولد شده (و از سوی پدری اصالتا در خامنه آذربایجان ) غیرایرانی بداند. ارتجاعی یا مترقی بودن ربطی به ایرانی و غیرایرانی بودن ندارد و برساختن تصویر و هویتی بنام ایرانی که گویا یکدست و پاک و منزه و مردم دوست و... است، و خودی و غیرخودی کردن در این رابطه، باندازه برساختن مسلمانی که گویا پاک و منزه و خودی است و.... بی ربط است. این رویکردسیاسی و طبقاتی-اجتماعی آدم هاست که به آن ها هویت می بخشد ... گاهی فکرمی کنم که با چنین هویت سازی های کاذب و باسمه ای و با این بضاعت گفتمانی، پیچاره آن غیرایرانی ها (مثلا عرب ها، هندی ها و ... ) که باید تاوان این رویکرد مضحک و فاناتیک را بدهند. دوگانه سازی های کاذبی چون شیعه و غیرشیعه و یا ایرانی و غیرایرانی و... فقط درخدمت مه آلودکردن مبارزه مطالباتی-سیاسی و ضداستبدادی مردم و گشودن یک مسیرانحرافی در راه دستیابی به دموکراسی واقعی و آزادی و برابری است.. همیستگی و انترناسیونالیسم چیزی نیست که چپ ها به ارمغان آورده باشند:
چه خوب گفت هفتصد-هشتصدسال پیش سعدی که:
بی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش زیک گوهرند/ چوعضوی بدردآورد روزگار، دگرعضوها را نماندقرار!
او هم البته یک ایرانی بود اما نه از نوع خودشیفته اش!
٨۶۱۶۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۷       

    از : هموطن

عنوان : کدام ابتذال؟
رضا پهلوی اگر عنوان شاهزاده را از خود بگیرد و در حدی که تاریخ می گوید به نقد عملکرد سلطنت پدراش بپردازد بدون شک تنها فردی است که می تواند در انتقال مرحله گذر ایران به یک کشور دموکراتیک نقش محوری داشته باشد. بس کنیم این توهمات و تئوری های من درآوردی را در عصر انفجار شبکه های ارتباطاتی و مجازی! شادروان بختیار را چه کسی تسلیم مرتجعین و مفسدین و خائنین به ایران کرد؟ آقای روزبه شما در توهمات بسر می برید و تمامی هم ندارد!
بپذیریم که هم اپوزیسیون واقعی و هم ساختگی نظام جمهوری اسلامی فاقد کارآئی و خلاقیت و ابتکار سیاسی است و فقط دنباله رو حوادث روزانه یا بروز تراوشات ذهنی است .
٨۶۱۶۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۷       

    از : بهروز الف

عنوان : چند نکته درباره این مقاله
بنظر میرسد که سیاسی کاران چپ مسائل را کتابی و کیلویی نگاه میکنند. سعی میکنم بطور خلاصه به هردو این روش بپردازم
الف: کتابی؛ چپ یاد گرفته که انترناسیونالیست و مخالف ناسیونالیسم باشد بدون اینکه حتی یک نگاهی نیمه عمیق به مسائل جهانی بیاندازد. اگر خوب بنگریم گویا این تنها چپ ایران هست که داش آکل وار عاشق و شیفته انترناسیونالیسم هست. زمانی توده ای ها و همفکران میگفتند اگر شوروی از رژیم شاه دفاع میکند و بر علیه انقلابیون چپ هست بخاطر این هست که میباید به سوریه و سومالی و اتیوپی که نامزد های راه رشد غیر سرمایه داری هستند کمک کند و مخارج آن از جایی باید تامین شود و ایرانیان هم باید قربانی این روش شوند. چپ بطور چشم بسته از فلسطین و منافع آن حمایت میکرد و میکند در حالیکه بجز جبهه خلق برای آزادی فلسطین که رهبر آن بکمک سازمان الفتح نوسط موساد دستگیر شد و در زندان بسر میبرد. بعد از بهمن ۵۷ بسیاری از فلسطینی های وابسته به سازمان های مذهبی و حتی الفتح برای سرکوب و کشتار روانه ایران شدند. میلیون ها دلار ثروت ایرانیان در چهل سال اخیر راهی فلسطین شد تا رهبر حماس و افراد رده بالاو خانواده آنها زندگی مجلل و اشرافی داشته باشند که عکس های آن اخیرا چاپ شده. اکثر فلسطینی ها اکنون نه از جبهه خلق و امثال آن بلکه از مرتجع ترین نیروها دفاع میکنند و حامی سفت و سخت رژیم اسلامی ایران هستند و حتی ضد فلسطینی های مترقی و آزادیخواه ولی چپ انترناسیونالیست !! ایران حامیان فلسطینی ها بطور عام هست همین امر درباره لبنان و یمن و بولیوی و ..... صدق میکند. حال کی چپ ایران واقعیت ها را درک میکند و اینقدر کتابی و ذهنی مسائل را نگاه میکند ابدا معلوم نیست
ب: کیلویی به این معنی که یا طرح ها و گفتار ها و نظر ها درست هستند یا غلط. امری بینابین وجود ندارد. چون رضا پهلوی لابلای گفتارش از "اشغالگران" سخن گفته همانند گوینده بی بی سی و یا دست اندرکاران رژیم همانند عیسی سحرخیز غیرتشان اوج گرفته. بجای تکیه بر یک لغت که چندان (به آن هم میپردازم) و قبیله ای دیدن نظرات و رجوع به ۲۸ مرداد (که کار سطح. گویان هست) چپ باید به برنامه اقتصادی، سیاسی،اجتماعی،فرهنگی رضا پهلوی و همفکرانش بپردازند والا در کدام دادگاه واقعی (بغییر از اسلامی آن) فرزندانی بخاطر جنایات و چپاول. سرکوب محاکمه میشود؟ آیا چپ دست به چنین کاری زده؟ ابدا نه چرا که قصد نوشتن روزانه مطالب متفاوت هست ونه حل مشکلات و نشان دادن راه حل
اما مگر عشق به زادگاه و مبارزه برای بهبودی و رفاه مردم میهن امری ناشایسته هست که شمشیر ملی گرا بودن را بر سر هرکس که چنین بکند بالا میاوریم و جو سازی میکنیم. اگر مبارزه چپ برای سعادت عدالت و رفاه مردم ایران و توسعه ایران نیست بهتر نیست که مثلا بروند فلسطین لبنان و بولیوی و از منافع آنان حمایت کنند و دست از سر ایران و ایرانی بردارند که قدم در راه رفاه آنان جرم محسوب میشود
آیا مگر خمینی به تقلید از پیامبر اسلام از سرزمین اسلام و منافع آن حرف نزد و عمل نکرد؟ مگر او نگفت دمکراتیک و ملی هر دو فریب خلقند و تمامی مسلمین ناب محمدی حرف های او عربده کشان تکرار نکردند؟ آیا مکر جمهوری اسلامی به تابعیت حکومت صدر اسلام به چپاول و غارت ثروت ایران دست نزد و هر آنکس که برای آزادی و عدالت و منافع ایران ایرانی حرکت میکرد اعدام و زندانی نکرد؟ مگر فتوا صادر نکرد که بکارت دختران قبل از اعدام باید برداشته شود و آیا خون زندانیان را قبل اعدام نکشیدند ایا تمامی این موارد جز عملکرد اشغالگران ایران در صدر اسلام نیست؟ آیا تسلط حکومت اسلامی اشغال دوباره سرزمین ایران توسط مسلمین ناب محمدی نیست؟ در کجای دنیا شاهدید که حتی خاک حاصلخیز کشور را هم برای ثروت و غارت بیشتر به شیخ نشینان مرتجع بفروشند؟ آقای تقی روزبه بجای جوش آمدن غیرت انترناسیونالیستی اش بهتر هست تنها یک نمونه در ۴۰ سال گذشته بیاورد که کلیت رژیم برای منافع ایران قدمی برداشته اند تا آنها را اشغالگر نخوانیم. اشغالگر که شاخ و دم ندارد. همان کاری میکند رژیم اسلمر از روز اول به حال کرده
بجای شعارهای بی ثمر بهتر هست که آقای روزبه که شدیدا هم خواهان مبارزه مسالمت آمیز و دوری از " خشونت" برنامه از طرف سازمانشان ارائه بدهند که میباید در این مرحله چه کار کرد و راه حل چیست
ب
٨۶۱۵۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۷       

    از : علی قدیمی

عنوان : چو منبر با تخت برابر شود همه نام بوبکر وعمر شود.فردوسی
در بدو ورود خمینی به ایران خبرنگار از او مپرسید در باره ایران چه احساسی دارد ؟ او گفت هیچ.
نه تنها خمینی بلکه جامعه اخوندی هیچ احساسی به آیران ندارد .ایران برای اخوندها و جریانات دینی محله ویا منطقه ای است برای تبلیغ دین اسلام و فرقه شیعه و امامان عرب . تا کنون دیده نشده است اخوندی از بالای منبر در باره آیران در باره جغرافیا اقتصاد تاریخ و ادبیات یا معضلات اجتماعی سخنرانی کرده باشد. منبر ومسجد که روز تعطیلی نمی‌شناسد همواره مکانی برای تبلیغ اسلام و ایران ستیزی و تربیت تروریست های اسلامی است .احمدی نژاد وباهنر و رجایی و رجوی نمونه های بی عمامه جوانان اسلامی وتربیت شده مکتب اسلامی ومساجد وتکایا هستند.نمونه دیگر پیروان محمد حاکم شرع مشهد است که دستور لغو کنسرت و نابودی نقاشی های فردوسی را میدهد وعرب را دعوت به همخوابگی با بانوان ایرانی میکند (فیلم آن در اینترنت موجود است).بر خلاف جریان چپ وملی گرایان که هدفی جز تساوی حقوق زن و مرد و عدالت اجتماعی ندارد جریان دینی و اخوندی تا کنون جز جنایت وگشتار وتاراج ثروتهای ملی کارنامه ای نداشته است.
گشتار سال ۶۷ که بیشترین قربانیان آن چپ بودند تفاوت اساسی نیروهای مترقی و مدافعان اسلام را روشن میکند .گروهی دزد ومفتخوار ومبلغ خرافات ومرده پرستی تا کنون چه خدمتی به مردم ایران کرده اند؟


بنظر من حتا اگر این کشور به دست یهود و نصارا و ارمنی اداره می شد کشور ما در شاهراه ترقی و عدالت اجتماعی بود تا به دست گروهی عرب تبار پارسی زبان نابود شود .در بیگانه پرستی اخوندها شکی نیست.دزدی های میلیاردی فروش نفت بطور پنهانی و خروج سرمایه ها از آیران نامی جز بی وطنی وضدیت با ایران و ایرانی ندارد.
کشور کوچکی مانند نروژ بیش از ۹۰۰ ملیارد دلار ذخیره برای بازنشستگان خود دارد در مقابل باید پرسید پولهای حاصل از درآمد نفت ایران چقدر بوده وکجا رفته است؟
جریان دینی اخوندی که حاصل حاکمیت دین اسلام است ذره ای شرافت انسانی وذره ای احساس میهن
دوستی و احساس مسئولیت وپاسخگویی در برابر مردم ندارد و ابلهانه خود را در برابر الله پاسخگو میداند. آمار دزدی ها وکشف حساب های بانکی و سرمایه گذاری برخی از اعضا سابق سپاه پاسداران در
غرب واعضا دولت های سابق وجاری خدمت به کشور و ایران دوستی نیست بلکه خیانت آشکار به ملت ایران است.
٨۶۱۵۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۷