دو ویرگول


اکبر ایل بیگی


• رفتن راهی از آمدن است، آنکه می آید، می رود
من با تمام آمدن تو، من با تمام رفتن تو، آمدم
رفتم، آنسان که با تو یکی شدم، حالا که از آمدن
دور می شوی، دوباره دور می شوم، از آمدن تو. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۹ شهريور ۱٣۹۷ -  ٣۱ اوت ۲۰۱٨


 رفتن راهی از آمدن است، آنکه می آید، می رود
من با تمام آمدن تو، من با تمام رفتن تو، آمدم
رفتم، آنسان که با تو یکی شدم، حالا که از آمدن
دور می شوی، دوباره دور می شوم، از آمدن تو.

در سینه ام قلبی غریب از رفتن می تپد، از دوری
انگار در تمام سفر با تو خواهم رفت، با تن، با جان.

***

ویرگول


چشم هایم شکل شمع بود، بی تاب از سوختن
در آینه ام خطی غریب به رنگ هیچ می لرزید
وقتی که پلک روی خط زدم، خط طناب شد
طنابی سیاه، ماری که چشم به گردن من داشت.

نازنین، به جست و جوی تو، به سوی آینه رفتم
در جست و جوی من بودی تو، مست در آینه.

*****
اکبر ایل بیگی