قلم و قاضی و قدرت!
چه کسی پتیاره ست؟
غلامرضا بقایی
•
تردیدی نیست که روزنامه نگاران شجاعی همچون محبوبه ی عباسقلی زاده و فرشته ی قاضی با تن و روان زخمی و درهم شکسته توسط سعید مرتضوی، در پیشگاه دادخواهی ی ملت ما سرافرازند. نیز، امید معماریان و روزبه ابراهیمی و صد پارتیزان فرهنگی که در ستیز با آدمخواران اسلامی، همچنان تا پای جان شرافت قلم آگاهی بخش خویش را پاس می دارند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۹ دی ۱٣٨٣ -
٨ ژانويه ۲۰۰۵
بیست و چهارسال پیش هم بود، در وقت سرکوب دانشگاه ،" انقلاب فرهنگی"، که دانشگاه جندی شاپوراهواز به فتح آدمکشان تازه به قدرت رسیده درآمد و در شامگاه آن روز سیاه، " امنیتی ها" و پاسداران حکومت اسلامی تصویر دروغین از خانه ی اشغال شده ی ما بر تلویزیون محلی نشاندند : " قرص ضد حاملگی ، کاندوم ، و مجلات سکسی " کشف شده از دفتردانشجویان پیشگام دانشگاه اهواز !
آن روز ما دانشجویان آرمانگرای عاشق آزادی ، مجروح و درهم شکسته ندانستیم که چرا نوقدرتان اسلامی به چنین افتراها و تهمت های سخیف نسبت به ما توسل جسته اند . اما سالها بعد دیدیم و دریافتیم که به حکم فتوا دهندگان حکومت دینی ، ساخت و پرداخت پرونده های جعلی ی ضد اخلاقی و جنسی به هردگراندیش و مخالف استبداد دینی ، حلال و واجب کفایی ست!
یعنی دیدیم و دیدند همگان که فرزانگانی صاحب نام چون احمد میرعلایی و سعیدی سیرجانی سراز سلاخ خانه های امنیتی ها درآوردند و گماشتگان سعید امامی ، پرونده های بیشرمانه ی سراسر ترفند و جعل با ترجیع بند تکراری ی " مشروبات الکلی و صور قبیحه و لواط " برایشان ساختند و پرداختند !
پسین تراز این هم بود ناصرزرافشان جسورو دادخواه که بر جنایت های حکومتی نور افشانی کرد و از دفتر کارش ، اسلحه و عرق کشف کردند !
فرج سرکوهی هم بود و آن پرونده سازی ی " روابط نامشروع جنسی "با فلان" همکار مطبوعاتی " و " طلاق " زنش، وآن سندهای ساختگی زیر نظر مقام امنیتی ی اسلامی !
یعنی که در سراسرعمر ننگین این پتیاره ی قدرت بیست شش ساله بوده است این ژاژخاییدن و بازجویی های زیر ساتور و سلطه ، همچون وصله ای ناچسب و آلوده بر پیکره ی همه ی زندانیان سیاسی ی دهه ی شصت، تا بزور شکنجه و شلاق، آنان و کارنامه ی سیاسی و اندیشگی شان را به اتهام روابط جنسی با خواهر و مادر خود ، با همراه وهمرزم و همکار شغلی شان بیالایند.
گرچه تشت رسوایی ی کاربدستان امنیتی و باصطلاح قضایی ی رژیم اسلامی در این زمینه ، سالهاست که از بام جهان فروافتاده، این روزها اما با جرات و جسارت ستودنی ی روزنامه نگاران جوان میهن مان، که قاضی سعید مرتضوی وآن شکنجه های مرگبار روحی و جسمی را پشت سر گذاشته اند ، آمده اند تا در پیشگاه ملت ما و همه ی بشریت روشن ضمیر دادخواهی کنند ؛ که آن توبه نامه های ساختگی و آن حجم عظیم تهمت و افترا و دروغ و پرونده سازی ی رایج، حاصل شلاق وشکنجه و تهدید به مرگ ست.
بدنبال انتشار گزارش اقای محمد علی ابطحی مشاور سید محمد خاتمی و گفتگوهای دردمندانه و تلخ روزنامه نگاران جوان میهن مان ازآن بازجویی های شرم آور بازجویان قاضی سعید مرتضوی ، خاصه آنجا که آن جوان برومند با شرم و حیای انسانی ی خویش خواستار بیرون رفتن آن همکار زن ست و نمی تواند آن همه بی شرمی های ضد اخلاقی و جنسی ی نسبت داده به او وهمکارانش را رو در روی او بازگو کند، یک بار دیگرافکارعمومی ی جامعه درمی یابد که چه جانوران درنده ای در کسوت قاضی و بازپرس در دستگاه عدالت گستراسلامی لانه کرده اند.
آنان گرچه خوب می دانند که این روشنگری ی انسانی بازی با مرگ ست، و عقوبتی مرگ افرین می تواند بدنبال داشته باشد ، اما پروایی ندارند که از شرافت قلم و آگاهی بخشی ی حرفه ای شان دفاع کنند، که به هدف نور افشانی بر حقایق قلب شده توسط صاحبان قدرت از هیچ خطری نهراسند.
براستی چه کسی نمی داند که قاضی سعید مرتضوی از آن روی بر مسند قضاوت اسلامی نشسته ست تا به سیاق همپالکی های خود و به ضرب شکنجه و شلاق و کابل و بی خوابی دادن های شباروز از سویی، و تهدید به مرگ روزنامه نگاران جوان و خانواده هایشان و توبه نامه های ساختگی و دیکته شده ی او که با خواهر و مادر خود چه کردند ، با همکاران خود چه کردند ، از موساد و سیا پول گرفتند ، با رافت اسلامی ی برادران عزیز بازجو سر براه شدند و . . . بیشرمانه سعی دارد قدرت و حکومت پتیاره ی سید علی خامنه ای را نجات بدهد؟!
چه کسی نمی داند که آن قلم و اندیشه ی انسانی که " تباهی را به چشم جهانیان پدیدار می کند"، ماندگارهمیشه ی جهان ست، و رجاله گانی که بر جنازه و جسد قدرت حکومتی همچنان می بالند، رفتنی و مردنی اند ؟
از سوی دیگر، این خام اندیشی در منطق کور قدرتمداران بر هرکوی وبرزن آشنا و شناخته ست که برای تداوم نکبت بار قدرت و ثروت، ازهرجنایت و خیانتی فرونگذارند، با هرقید وبند وغل و زنجبری ببندند و بکوبند و بگیرند ، تا بزعم خویش ، و فارع از هر باور انسانی و بی اعتقاد به هیچ اس و اساس حقوقی و مدنی ، شخصیت انسانی و اخلاقی ی فرزانگان جوان این مرز و بوم را به ویرانی بکشند.
اما آیا آنان نمی دانند این کارنامه ی سراسر تباهی ، سرانجام همچون کاغذ برگردانی گویا و مستند نزد داور و دادگاه تاریخ خواهد ماند تا تصویری واقعی از بیماران حریص جنسی ی قدرت طلب در حکومت اسلامی را به نقش بکشد؟
سالها پیش درهنگامه ی یک زلزله ی مرگبار در کشورمان که همگان سوگوار و دردمند از دست رفتن عزیران می کوشیدند با یاری ها و از خود گذشتگی های ملی ، باری بردارند و غمی بگذارند با بازماندگان آن بلای طبیعی ، یک ملای حکومتی از تلویزیون جمهوری ی اسلامی ازقضا داشت " مسئله شرعی " می گفت در باره ی " حدوث زلزله " ! می گفت : فرض کنید زلفعلی در طبقه ی دوم خانه خوابیده ست و عمه اش در طبقه ی اول ، که ناگهان زلزله می شود . طبقه ی دوم خراب می شود و زلفعلی می افتد روی عمه اش ، و عمه اش حامله می شود ! واضح و مبرهن ست که این طفل حرامزاده نیست و حلال زاده ست . . . و اینکه در" اسلام عزیز" همه ی قوانین و احکام شرعی و مدنی و حقوقی پیش بینی شده و . . . !
گرچه چنین پرت و پلاها و چرندیاتی امروزنزد مردم مضحکه و مسخره ای بیش نیستند ، ولی براستی اگر روزی تراوشات بیمارگونه ی این مبلغان اسلامی یا پرونده سازی های بیست و چند ساله ی قضات شرع اسلامی همچون سعید مرتضوی و همکاران او که انبان احکام اسلامی شان لبریزست از اتهامات بی شرمانه ی ضد اخلاقی و جنسی نسبت به کوشندگان فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ، نزد گروهی از روانشناسان به پژوهش و تحقیق گذاشته بشود، چه نوع ارزیابی ی علمی از شخصیت منحصر بفرد اینان بدست خواهند داد؟ آیا پاسخ نهایی و کارشناسانه ی این پژوهش گران جزاین خواهد بود که در یک دوره ی تاریخی ی معین در ایران بلا زده ی ما، کارگزاران امنیتی و قضایی ی حکومت مبتلا به یک بیماری ی روانی- جنسی ی مزمن ولاعلاج بودند ؟
آیا اگربه مثل پرونده ی بازجویی ی همسر سعید امامی ی معروف ، که به وسیله ی همکاران امینتی ی همسر خود بازحویی می شد و ازاو می خواستند تا اعتراف بکند که چگونه همزمان با سه نفر خوابیده ست و . . . به کارنامه ی سیاه بازجویان و حکام شرعی همچون سعید مرتضوی افزوده شود، جامعه شناسان و روانشناسانی که این دوره از حیات سیاسی ی کشورمان را زیر ذره بین تحقیقی ی خود می کاوند جز به این نتیجه گیری خواهند رسید که امروز دیوانه گان رنجیری ی قدرت و بیماران روانی- جنسی برایران اسلامی حکم می رانند؟
تردیدی نیست که روزنامه نگاران شجاعی همچون محبوبه ی عباسقلی زاده و فرشته ی قاضی با تن و روان زخمی و درهم شکسته توسط سعید مرتوضوی، در پیشگاه دادخواهی ی ملت ما سرافرازند . نیز، امید معماریان و روزبه ابراهیمی و صد پارتیزان فرهنگی که در ستیز با آدمحواران اسلامی، همچنان تا پای جان شرافت قلم اگاهی بخش خویش را پاس می دارند.
اما دراین هم تردید نکنیم که آدمکشان ولی ی ففیه زخم خورده ازاین جسارت و پایداری روزنامه نگاران جوان ما، بیکار نخواهند نشست. هوشیار باشیم که با تهدید ها و ترفند های سعید مرتضوی و دیگر باند های امنیتی ی وابسته به او، جان این کوشندگان آزادی ی میهن مان درخطرست.
پس همچنان نزد مجامع جهانی ی مدافع حقوق بشر دادخواهی می کنیم و فریاد برمی آوریم که جمهوری ی اسلامی مسئول جان همه ی اندیشمندان و روزنامه نگاران دادخواه ایرانی ست که هم اینک در زیر سایه ی خفاش های درنده ی اسلامی، روزگارمی گذرانند.
سیدنی- استرالیا
١۹ دی ماه ١٣٨٣
|