در راه تشکیل ائتلاف ضد دلاری
آنتون کانوسکی، ترجمه ی: ا. م. شیری


• ژان کلود یونکر رئیس اتحادیه اروپا: برای اینکه ارز واحد ما نقش کامل خود را در مقیاس جهانی بازی کند، ما باید به اقدامات بیشتری دست بزنیم. این کار بیهوده است در حالی که فقط ۲ درصد از انرژی ما از آمریکا وارد می شود، اتحادیه اروپا ۸۰ درصد از بهای ۳۰۰ میلیارد یورو انرژی وارداتی سالانه خود را به دلار آمریکا می پردازد. بیهوده است که شرکتهای اروپایی بهای هواپیماهای تولیدی اروپا را بجای یورو با دلار آمریکا می پردازند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۱ شهريور ۱٣۹۷ -  ۲۲ سپتامبر ۲۰۱٨



                     
                            کی جهان به پرادخت خراج دلار به آمریکا پایان خواهد داد...

دمیتری پسکوف، سخنگوی مطبوعاتی رئیس جمهور روسیه در برنامه کانال نلویزیون «روسیه ١» زیر عنوان«مسکو، کرملین، پوتین» اظهار داشت: سیاست جهانی دلارزدایی با سرعت تمام پیش می رود و شمار کشورهای آسیایی و اروپایی که در پی جستجوی جایگزین برای دلار هستند، افزایش می یابد. او در ادامه افزود: «کشورهای هر چه بیشتری، نه فقط در شرق، حتی در اروپا نیز به این که وابستگی به دلار آمریکا را چگونه به حداقل برسانند، فکر می کنند. آنها ناگهان درک می کنند، که آ- این کار امکان پذیر است، ب- انجام این لازم است و ج- هر کس امکان دارد، خودش را نجات دهد؛ این باید هر چه زودتر انجام شود».

و چند روز قبل از این، ژان کلود یونکر رئیس اتحادیه اروپا طی سخنرانی گزارشی سالانه خود در پارلمان اروپا در خصوص وضیعت اتحادیه اروپا بیاناتی ایراد نمود که بی تردید، می توان آن را به عنوان یک نقطه عطف به حساب آورد: «برای اینکه ارز واحد ما نقش کامل خود را در مقیاس جهانی بازی کند، ما باید به اقدامات بیشتری دست بزنیم. این کار بیهوده است در حالی که فقط ۲ درصد از انرژی ما از آمریکا وارد می شود، اتحادیه اروپا ۸٠ درصد از بهای ٣٠٠ میلیارد یورو انرژی وارداتی سالانه خود را به دلار آمریکا می پردازد. بیهوده است که شرکتهای اروپایی بهای هواپیماهای تولیدی اروپا را بجای یورو با دلار آمریکا می پردازند. یورو باید به سیما و ابزار جدید اروپای مستقل تر تبدیل شود».

سخنان یونکر بطور سرراست با اظهارات دو هفته پیش امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه و هایکو ماس وزیر خارجه آلمان انطباق دارد. هایکو ماس در مقاله منتشره در روزنامه "هندلسبلات" بتاریخ ۲۲ ماه اوت نوشت: زمان ارزیابی مجدد همکاری دو سوی اقیانوس اطلس بطور آگاهانه، انتقادی و خودانتقادی از مدتها قبل فرارسیده... ما ایده همکاری متعادل را به مثابه برنامه پیشنهاد میکنیم... هنگامی که ایالات متحده آمریکا از خطوط قرمز عبور می کند، ما به عنوان اروپاییها باید تعادل ایجاد کنیم... عبور از ارزشها و منافع مرتبط با نیرویی که عامل مناقشه بین شرق و غرب بود، کاهش می یابد. امروز برای ایجاد تعادل با آمریکا تنها از طریق همکاری تنگاتنگ آلمان با فرانسه و سایر کشورهای اروپایی در چهارچوب اروپای مستقل و قوی امکانپذیر است».

امانوئل ماکرون باز هم مشخص تر گفت: «اروپا دیگر نمی تواند امنیت خود را فقط به ایالات متحده اعتماد کند. امروز ما باید مسئولیت و تأمین امنیت خودمان را به عهده بگیریم و، این است اساس حق حاکمیت اروپا... ما بایستی از پایان جنگ سرد نتایج لازم استخراج کنیم. اتحادها امروزه همچنان مهم هستند، اما ضرورت بازنگری تعادل یا حتی واکنشهای مستقر در مبنای آنها امروزه احساس می شود... ما یک پاسخ اروپایی مطمئن داریم: راهبرد ما آزادی عمل است... آن را باید شکل داد».

استناد ماکرون به پایان جنگ سرد و تأکید وی بر ضرورت بازبینی واکنشهای مستقر در شالوده آن بروشنی بیانگر این فکر است که کشورهای پیشرو قاره اروپا دیگر دلیلی برای ادامه تابعیت بنده وار از آمریکا نمی بینند: اول- این وابستگی را دیگر با «خطر شوروی» نمی توان توجیه نمود، دوم- بهای آن بسیار گران است.

در پایان جنگ جهانی دوم ایالات متحده آمریکا در عمل به تنها مرکز جهانی نشر پول تبدیل گردید. طبیعتا، بر خلاف سایر بانکهای مرکزی که فله های پول را به نفع بودجه و تأمین گردش پول بطور «مجانی» ضرب می کنند، آمریکاییها به هیچ کس دلار هدیه نکردند. برای اینکه «کمپانیهای اروپایی قیمت هواپیماهای ساخت اروپا را با دلار پرداخت نمایند»، آنها میبایستی این دلارها را با فروش ارزشهای مادی واقعی به «نرخ بازار» بدست آورند.

این امر در مورد همین دلارها اعمال گردید که اساس ذخیره ارزی بین المللی همه کشورها را تشکیل میدهد. برای تأمین ثبات روبل لازم است به ازای هر دلار از ذخیره طلا و ارز روسیه، بشکه های کامل نفت و سایر محصولات کار و زحمت مردم روسیه به فروش برسد. همین مسئله در مورد کاغذهای سبز منقش به تصاویر فرانکلین و گرانت نیز به این دلیل صادق است که بسیاری از مردم روسیه، یا مثلا، نیجریه پس انداز خود را به آن تبدیل می کنند.

دلار به محصول صادراتی عمده آمریکا تبدیل گردید. این واقعیت در ابتدا یک فرصت طلایی برای کسب درآمدی بود، که به عروج بی سابقه آمریکا پس از دو جنگ جهانی (و در سایه این جنگها!) منجر گردید ، با گذشت زمان عوارض جانبی آن هر چه بیشتر ظاهر شد. زیرا، چاپ کاغذ شکلات بسیار ساده تر از تولید محصول قابل رقابت است. در نتیجه، آمریکا به روی سوزن دلاری نشانده شد.

در سال ۲٠١۶ آمریکا به ارزش ١ تریلیون و ٣۲ میلیارد دلار کالا صادر کرد، اما ارزش کل واردات آن شامل ۲ تریلیون و ١۲ میلیارد دلار (۶٠ درصد بیشتر از صادرات!) بود. تراز منفی ۷۹١ میلیارد دلار (تراز تجارت خارجی آمریکا از سال ١۹۷۶ همواره منفی بوده است!). در حال حاضر بدهی دولتی آمریکا به بیش از ۲١ تریلیون دلار رسیده و با سرعت سرسام آوری افزایش می یابد. با وجود این، همه دلارهای نقدی و غیرنقدی که در جهان «سرگردان» هستند و رقم آنها مخفی نگه داشته می شود، در واقع دیون خارجی آمریکا محسوب میشوند. اگر این دلارها ضرورت خود را در محاسبات بین المللی از دست بدهند، آنها را به جای «کاغذ دیواری» هم نمی توان استفاده کرد. این دلارها به ازای خرید کالاهای واقعی و خدمات به آمریکا تحویل می شوند. امتناع جهان از دلار به عنوان ارز اصلی، موجب گرفتار شدن آمریکا به چنان فاجعه ایی می گردد، که ابعاد آن قابل تصور نیست.

حفظ و افزایش تقاضا به دلار در سراسر جهان، پیشگیری از ظهور مراکز قدرت قادر به امتناع از پرداخت خراج دلاری (همچون ایوان سوم، حکمران بزرگ مسکو و حاکم سراسر روسیه که به محض «فراهم شدن شرایط» فرمان خان تاتار- مغول را لگدمال نمود)، از الف تا یای سیاست خارجی دهه اخیر آمریکا را تشکیل می دهد، علت اصلی دسایس و ماجراجوییهای خارجی آمریکا می باشد. و آمریکا تا کنون موفق بوده است.

به هر حال، «تاریخ بطور بطئی تحول مییابد» و «هر عملی با عکس العمل مواجه می شود». هر قدر فشارها برای حفظ هژمونی آمریکا افزایش یابند، هر چه به منافع قانونی دیگران آسیبهای شدیدتر وارد بشود، به همان نسبت تلاشها برای رهایی از «تعهدات» برای حمایت از اقتصاد آمریکا تشدید می گردند. و، مثل اینکه، زمان فرارویی کمیت (ناراضی) به کیفیت فرارسیده است. نگرانی واشینگتن بویژه از این است که رهبران متحدان اصلی آمریکا موضع «ضد دلاری» و ضد آمریکایی اتخاذ کرده اند، و این، در واقعیت امر، درها را بسوی تشکیل ائتلاف جهانی «ضد دلار» باز می کند.

حیرت انگیز این است که قاطعیت مقامات اروپا در اتخاذ چنین موضعی، سیاست دونالد ترامپ را بسوی تدوین برنامه ای تحریک نمود، که محور اصلی آن بازگشت به اقتصاد واقعی است و بر اساس آن بخش زیادی از کالاهای مصرفی آمریکا در خود آمریکا تولید می شود- در صورت خروج تدریجی از اقتصاد مجازی، بهای کالاهای صادراتی آمریکا با دلارهای تازه چاپ شده و اوراق بهاءدار خزانه داری ایالات متحده آمریکا پرداخت می شود. کسانی از ترامپ پشتیبانی میکنند که بسیار خوب میفهمند که این طرح کارآیی خود را از دست داده و میتواند در آینده قابل پیش بینی به سقوط هیولا منجر شود. با این وجود، تلاشهای ترامپ برای ترویج تولیدات آمریکا و حفاظت از بازار داخلی ایالات متحده آمریکا به کاتالیزاتور فرایند بحران کنونی تبدیل گردیده است. چنان که معروف است: زمانی که علل به حد کمال برسند، معلولات یکی بعد از دیگری پدید می آیند.

البته، این به معنای آن نیست که شکست دلار، مسئله امروز یا فردا است. روند دلار زدایی طولانی و بغرنج خواهد بود، و آن، با مانورها، دسایس و فریبکاریهای اغلب بسیار خشن توأم خواهد بود. فروپاشی دلار و همراه با آن ایالات متحده آمریکا برای هیچ کس لازم نیست. سقوط بزرگترین اقتصاد جهان ناگزیر به بحران سنگین جهانی منجر خواهد گردید، آری، هیچ کس نمیخواهد داراییهای متعلق به خود (دلارها) در یک لحظه به کاغذ پاره تبدیل شود.

«فرود آرام» دلار، انتقال آن به جایگاه یکی از ذخایر ارزی جهان در صورت تقویت بخش واقعی اقتصاد آمریکا، می تواند واشنگتن را از گل آلود کردن آب در سراسر جهان بازدارد، می تواند بهترین راه گذار برای همه باشد. با این حال، آیا عقلانیت رهبران جهان برای یافتن چنین راهی کفایت میکند؟ 

منبع: www.fondsk.ru