مردم ایران تنها نجات دهنده ی ما از دیکتاتور حاکم هستند!
«در ارتباط با تهاجم مسلحانه اهواز»


عظیم هاشمی


• پاسخ دهندگان واقعی به قهر ضد انقلابی دیکتاتورها، خود توده ها خواهند بود. فعالین اجتماعی بر این امر واقفند که هیچ   نیروی مسلحی حتی اگر جان برکف باشد و دست گدایی به سمت رقیبان جنایتکار رژیم در منطقه هم دراز نکرده و یا دریوزه گی قدرتهای سرمایه داری نکند، چنانچه ورای توازن قوا و خارج از واقعیات مبارزاتی توده ها دست به عملی بزند، در مسیری ناکجا آباد سیر خواهدنمود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱ مهر ۱٣۹۷ -  ۲٣ سپتامبر ۲۰۱٨



روز شنبه بر اثر حمله نظامی به رژه ی نیروهای مسلح در اهواز 25 نفر کشته و ده ها تن زخمی شدند. گزارش های رسمی حاکی از آن است که اکثرکشته شدگان از نیروهای سپاه پاسداران هستند.
این عملیات بخصوص در مقطعی رخ داده که رژیم جمهوری اسلامی به علت سرکوبگریها و اعدامها، دستگیری ها ی فعالین کارگری واجتماعی و نیز مشکلات عدیده اقتصادی – سیاسی داخلی و بین‌المللی در وضعیت شکننده ای قرار گرفته و همین موضوع منجر به این شده که عده ای حتی پرسش در باره ی نقش رژیم دراین رویداد ویا زمینه سازی برای بروز آن را طرح کنند. با نادیده گرفتن چنین پرسشی و صرفنظر ازماهیت و چگونگی این عملیات و نیزعدم توجه به دیدگاه، خواسته‌ها و پایه‌های اجتماعی که تهاجم کننده گان از آن بر خوردارند، آنچه به بارزترین وجهی آشکاراست   اینکه به علت حاکمیت وحشیانه 40 ساله رژیم و اوج گیری دوباره اقدام‌ها ی سرکوبگرانه دردوسال گذشته، نه تنها فازجدیدی از اعتراضات اجتماعی رقم خورده است بلکه نمی‌توان گفت اتفاقات و حوادثی از این دست بازهم رخ نخواهد داد. در‌حقیقت تا زمانی که تغییری بنیادی در شرایط موجود ایجاد نشود چنین حوادثی اتفاق خواهد افتاد. تا هنگامی که   جمهوری اسلامی وجود دارد زمینه ها برای ایجاد و حیات جنایت کارترین گروههای مافیایی هم فراهم است تا چه رسد به جریانات مسلح قومی وقبیله ای. می توان گفت باخشکاندن چنین حکومتی گامی برداشته خواهد شد در این راستا تا جامعه بر قاعده واقعی خود استوارگردد.

حرکت در جهت ایجاد موقعیتی متفاوت از آنچه اکنون وجود دارد موضوعی است که بانحاء مختلف مورد نظر هر جریان سرنگونی طلبی قرار گرفته است. ولی آنچه مورد توافق بخش مهمی از سرنگونی طلبان قرار گرفته - خصوصا آن‌ها که خود را خارج از جریانات سرمایه داری تعریف می‌کنند- این است که امر رهایی جامعه تنها به دست خود توده ها امکان‌پذیر می باشد. تاریخ پر فرازوفرود مبارزات مختلف در جهان و بالاخص در منطقه وایران و مراجعه به واقعیات جاری موید همین موضوع است . اینکه رژیمهای خود کامه برای ماندگاری خود حتا از گسیل عراده های توپ، تانکها وزره پوشها و بکار بردن انواع سلاحهای کشتارجمعی علیه مردم دریغ نخواهند کرد حقیقتی است غیر قابل انکارو فعالین اجتماعی که درونمایه چنین رژیم هایی را می‌شناسند همواره بر آن تأکید نموده اند. اما از منظر چنین فعالینی پاسخ دهنده گان واقعی به قهر ضد انقلابی دیکتاتورها، خود توده ها خواهند بود. فعالین اجتماعی بر این امر واقفند که هیچ   نیروی مسلحی حتا اگر جان برکف باشد ودست گدایی به سمت رقیبان جنایتکار رژیم در منطقه هم دراز نکرده و یا دریوزه گی قدرتهای سرمایه داری نکند، چنانچه ورای توازن قوا وخارج ازواقعیات مبارزاتی توده ها دست به عملی بزند در مسیری ناکجا آباد سیر خواهدنمود. علاوه بر آن، اقدام‌ها ی جدا از توده ها نه تنها نمی‌تواند نتیجه‌ای مثبت به بار آورد بلکه   مستقیم یا غیر مستقیم موجب ضرباتی بر روند مبارزات اجتماعی توده هاخواهد بود. در.واقع هر نتیجه‌ای که از آن عاید چنین جریاناتی شود باز هم   ضرباتی است به روند مبارزاتی توده ها. بر این اساس است که اقدام مسلحانه نمی‌تواند مورد تأیید فعالین و کنشگران اجتماعی که هر نوع دگرگونی ازجمله انقلاب اجتماعی را امر توده ها می‌دانند، واقع گردد. می توان گفت همانگونه که یکی از دلائل دریوزگی بخشهایی از اپوزسیون – خواه سرنگونی طلب و خواه رفرمیست - به قدرتهای جهانی، نادیده انگاشتن توده ها و درواقع نگاه شبان- رمه ای ست که آن‌ها دارند. همین امر در مورد کسانی هم که دست به عملیاتی این چنینی می‌زنند صادق است. چنین افرادی در بهترین حالت، خود را همچون رسولانی می پندارند که به علت ناتوانی توده ها – مقطعی ویا درکل، تغییری درماهیت ناچیز شمردن توده ها ندارد – وبا کشتن چند وابسته یا کارگزار رژیم رسالت خویش را بانجام می رسانند.
تهاجم اخیر دراهواز، تحرکات مختلف در سیستان و بلوچستان ، اقدامهای بر خی گروه‌ها در کردستان و غیره ممکن است موجب شود تا این جریانات مورد توجه وپسند دولتها و جریاناتی در منطقه وجهان قرار گیرند اما با سیر تغییر وتحولات شتابناکی که جامعه در آن قرار خواهد گرفت، شکافهای عمیق‌تری میان این جریانات با توده ها رقم خواهد خورد. چنین رقم خوردنی خود باعث خواهد شد تا رژیم حاکم بر ایران با اتکاء به آن، سرکوبگریهای خود را شدت بخشد و علاوه بر تعقیب و دستگیری واعدام مرتبطین با این جریانات، با دست بازتری بتواند بخشهایی از کنشگران، مبارزان وفعالین اجتماعی را تحت عنوان وابستگان به این جریانات به بند کشد و بدنه اعتراضات اجتماعی را از بخشی از فعالین و مبارزان تهی نماید و فضای نظامی – امنیتی بمراتب گستره تری بر جامعه حاکم نماید.
بعد ازاین تهاجم، شاهد یک صدایی تمامی جناحهای بورژوازی در محکومیت این عملیات هستیم که می‌تواند نتایجی -هرچند اندک وکوتاه مدت -برای رژیم ببار آورد. اکنون ازایالات متحده تا فدراسیون روسیه، از ترکیه تا آلمان و فرانسه وچین و...همگی اعلامیه هایی در محکومیت این عملیات صادرکرده اند. اما هیچکدام از این دولتها بنفع خود نمی بینند تا به علت واقعی چنین اقداماتی یعنی رژیم اسلامی اشاره‌ای نمایند. البته از این دولتهای سرمایه داری بیش ازهم نباید انتظاری داشت. چرا که بیان واقعیت فقط از عهده آن بخش از فعالین اجتماعی بر می‌آید که علاوه بر اینکه هرگونه زد وبند وچانه زنی و مطلوب تراشی برای رژیم هایی مانند جمهوری اسلامی را برعلیه منافع توده ها می‌دانند. همواره با این نوع تهاجمات مسلحانه – صرفنظر از نیات بوجود آورده گان آن - نیزمرزبندی مشخصی داشته ا ند.
رژیم حاکم بر ایران اکنون همچون ما ر زخمی شده است، خاصه آنکه همواره در میان کارگزاران و نیروهای سرکوبگر خود مبلغ این بوده است که حضور در کنار رژیم اسد تضمین کننده ی امنیت نیروهایش در ایران می باشد. این مار زخمی اکنون در صدد بر خواهد آمد تا زهر بیشتری بر مردم معترض واسیران دربند وبالاخص مبارزان عرب وارد نماید. برنامه تعرضی رژیم در صورتی امکان خنثا شدن دارد که با صفوف فشرده و مداوم اعتراضات اجتماعی توده ها روبرو گردد. عدم به میدان آمدن گسترده توده ها موجب خواهد شد تا از یک سو شاهد گسترش جنایتکاریهای رژیم باشیم واز جانب دیگر اقدامهایی مشابه آنچه دراهواز رخ داد، تشدید گردد. نمی‌توان این را نادیده گرفت که حتا اگر با اقدامهایی این چنینی رژیم دچار آسیبی هم بشود اما باتوجه به پتانسیل جنایتکارانه اش وصد البته با گسیل مزدوران خویش در ارگانهای سرکوب، زمینه‌ برای کشتارهای نوع سوریه ای- فراتر ازجنایات دهه 60 ایران - فراهم نماید و درنتیجه با سرکوبهای عنان گسیخته و اعدامهای گسترده بازهم به حیات جنایتکارانه خود ادامه دهد.
اوضاع پیچیده کنونی در سطح جهانی و قدرت گرفتن جناحهای اولترا راست در جوامع مختلف اگرچه شرایط را برای برون رفت از وضعیت کنونی وایجاد موقعیتی متفاوت دشوارتر از گذشته نموده است اما می‌دانیم که در یک چنین پیچیدگی هایی بود که بخشی از مردم سوریه بخصوص منطقه کردستان توانستند ضمن حفظ استقلال مبارزاتی خود نه تنها سدی در مقابل رژیم اسد و حامیانش ایجاد کنند بلکه بر وحشی ترین جریان اسلامی یعنی داعش نیز غلبه یابند. درواقع این توده ها بودند که با مبارزات خود و با تسلیح توده‌ای توانستد نوع مبارزه را تعیین نمایند و توازن قوا در جبهه ها را به گونه‌ای اساسی در راستای منافع خود دگرگون نمایند. اگر آن‌ها با شیوه ای انقلابی توانستند چنان تغییری در توازن قوا بوجود آورند بنحوی که بخشهای زیادی ازبرنامه‌های اسد، اردوغان، خامنه ای، پوتین ودیگران - حداقل تامقطع کنونی - خنثا گردد؛ چگونه مردم ایران با پیشینه مبارزاتی مختلف بویژه در45 سال گذشته نخواهند توانست خنثاگربرنامه های سرکوبگرانه رژیم واقدامهای ضربه زننده ای بشوند که از جانب جدا مانده گان از توده ها یا انکارگران توان توده ها صورت می گیرد؟