زنان ایرانشهر قربانی سیاست غیرخودی‌ها
مریم رحمانی


• سرنوشت دختران ایرانشهر به کجا رسید؟ چه چیزی سبب می‌شود ۴۱ زن مورد تجاوز قرار گیرند و متجاوزان از مجازات قسر در بروند؟ چه کسی یا کسانی مبادرت به ایجاد خانه‌های از جنس شهر نو در مشهد و منطقه اروند کرده‌اند؟ چرا زنان در برابر تجاوز مجبور به ازدواج با متجاوز می‌شوند؟ چرا مردم ایران در برابر تجاوز به زنان در ایرانشهر یا شهرهای مختلف سیاست سکوت را پیشه کرده‌ایم؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۷ مهر ۱٣۹۷ -  ۱۹ اکتبر ۲۰۱٨



                               تجمع زنان ایرانشهری مقابل مسجد جامع اهل سنت

دیگری: زنان هرگز در برابر تجاوز ایمن نیستند این روزها فیلم «جاده قدیم» به کارگردانی منیژه حکمت درباره تجاوز روی پرده سینماست. این فیلم زنی از خانواده مرفه را به تصویر می کشد که بعد ازتجاوز درگیر حرفها و حدیثهای خانواده همسرش می شود. در جاده قدیم زنی مدیربانک را می بینیم که در اثر تجاوز له می شود، اما سرنوشت دختران ایرانشهر به کجا رسید؟ دخترانی با تجربه مشابه تجاوزاما به دلیل سنتی تر بودن فرهنگ این شهرتجربه ای دردناک تراز تجربه زنی از طبقه مرفه . تجاوز به دختران ایران شهر در عید فطر خبری شد، از عیدفطردر اخر ماه رمضان[25 خرداد] تا ماه صفر، حدود 4 ماه و اندی گذشته است اما تنها ما شاهد انتشار بیانیه ای در حمایت از دختران ایرانشهر توسط فعالان مدنی بودیم و بعدش دیگر هیچ چیز. در عوض با انتشار خبر وجود شش هزار خانه در مشهد و آنچه از آن به‌عنوان گردشگری جنسی عراقی‌ها در ایران یاد شد موجی از نفرت علیه اعراب در ایران شکل گرفت. این موج پیشرونده نفرت و بی تفاوتی مردم نسبت به وقایعی که در ایرانشهر رخ داده، ذهن را درگیر سوال‌های بی‌پایانی می‌کند که چرا این مردان غیور هرگز در پی احقاق حق دختران ایرانشهر برنیامدند؟ آیا تنها دوری از مرکز می‌تواند دلیل سکوت جمعیت ایران بر این واقعه شوم و دردناک باشد؟ یا نه باید به مسئله خودی و غیرخودی توجه کنیم؟ در هر دو واقعه خودی‌ها و غیرخودی‌هایی وجود دارند. همچنین رگه‌های عرب‌ستیزی که بخشی از فرهنگ غیرخودی است در بزنگاه‌های تاریخی ایران از مشروطه تاکنون نیز رخ می‌نمایاند. بر اساس همین سوال‌ها که ذهن من در پاسخ با مسئله ایرانشهر و زائران عراقی خریدار سکس (به فرض واقعی بودن اطلاعات) درگیرشده است، بحثم را پیش می‌برم.

محمد طیب ملازهی، امام‌جمعه اهل تسنن شهرستان ایرانشهر در خطبه‌های نماز عید فطر از ربایش ۴۱ دختر در این شهرستان و تجاوز به آن‌ها خبر داد.

انتشار فیلمی از این سخنرانی در رسانه‌های محلی و سپس رسانه‌های کشوری موجی از واکنش‌ها را به همراه داشت. متن پیاده شده‌ی بخشی از این ویدیو به شرح زیر است:

«دختری که از محل کار برگشته به منزل، داخل کوچه که رسیده ماشینی آمده داخل کوچه جلویش را گرفتند و یه زور سوارش کردند در ماه رمضان. همسایه‌ها تا جنبیدند ماشین رفته و تا غروب این خواهر مسلمان در دست این گرگ‌ها بوده است. بعد آوردند رساندنش منزل! پدرش دیروز آمده بود زار زار گریه می‌کرد. می‌گفت زمین دهن باز می‌کرد من و بچه‌ها و خانواده‌ام می‌رفتیم ولی این ننگ به دامان ما نمی‌افتاد... تا دیشب عشاء که دوستان خبر آوردند یکی از این اوباش‌ها گیر افتاده است. انشالله بقیه هم گیر می‌افتند. تا دیشب که اعتراف کرده است. باور نمی‌کنید اصلا مغز سرم سوت کشید. اعتراف کرده به ۴۱ خواهر مسلمان این‌ها تجاوز کردند...یکی از این اوباش‌ها فرار کرده جایی رفته است دیشب من گیرش آوردم با تلفن از یک جایی! گفتم تو چاه مانده خودت رو میای معرفی می‌کنی اگر معرفی نکردی تا قله قاف هم بری ما گیرت می آوریم... حتی یک تعدادی حاضر نشدند بیایند دادگاه فقط دو سه نفر الان آمدند... این‌ها یک تیمی هستند، الحمدالله شناسایی شدند.»

شهرستان ایرانشهر حدود ۱۵۰ هزار نفر جمعیت دارد و اکثریت ۹۰ درصدی ساکنان آن را ایرانیان اهل سنت تشکیل می‌دهند. این خبر در روزهای اول رسانه‌ای شد اما بعد از مدتی سکوت مطلق برپا شد و به دلیل عدم پیگیری مناسب از سوی مراجع قضایی حتی یکی از قربانیان حادثه مجبور شد برای حفظ ابروی خود تن به ازدواج با متجاوز خود بدهد. ازدواجی به‌غایت دردناک با سرنوشت مختوم خشونت‌بار. دلیل این‌همه سکوت از سوی مردم تا جایی که زنی را به سمت ازدواجی تنفرآمیز سوق دهد چیست؟ آیا اینجا نمی‌توان دست بر دیگری‌های غیر شیعه گذاشت؟ آیا اگر این اتفاق در تبریز، مشهد یا در قم شیعه‌نشین رخ‌داده بود باز نتیجه یکی بود؟ عمداً دست روی تبریز می‌گذارم که باوجود فارس نبودن و به‌نوعی غیرخودی بودن نسبت به اکثریت فارس، به دلیل پایگاه اقتصادی که در ایران دارد و باز به دلیل شیعه بودن در طیف خودی و غیرخودی، خودی‌تر محسوب می‌شود؛ اما ایرانشهر نه‌تنها مردم اش سُنی هستند که از دیگر سو از نظر درامد و تاثیرگذاری در مرکز وضعیت مناسبی ندارند. در حقیقت رنج زن بودن با سنی بودن و محروم بودن منطقه در هم می آمیزد و کسانی که درصدد افشای مساله و پافشاری در برملا شدن قضیه دارند به جرم سنی بودن (احتمالا توطئه علیه دولت شیعی) دستگیر می شوند و به زندان می افتند.

اما آنچه در مورد زائران عراقی عنوان شد با واکنش‌هایی از سوی عراقی‌ها هم که می‌گفتند ایرانی ها در زمان اربعین در عراق از خدمات این چنینی استفاده می کنند اصلا مورد توجه قرار نگرفت، گذشته از این ادعاها، به مسئله خریداران عراقی سکس در ایران اگر نگاه بیندازیم، می‌بینیم باوجود شیعه بودن آنان در سلسله‌مراتب خودی و غیرخودی، به دلیل مرزی که میان عرب و ایرانی ساخته‌شده است، غیرخودی محسوب می‌شوند و می‌شود به آن‌ها تاخت؛ اما به صاحب‌خانه‌های این‌چنینی به دلیل خودی بودن نمی‌توان اعتراض کرد؟ چرا در سلسله‌مراتب مقصران دایرکننده این خانه‌ها که استثمار کننده زنان ایرانی هستند، مردان غیور دستشان را به سمت آخرین حلقه گرفته‌اند نه اولین حلقه؟ آیا به این دلیل نیست که سرسلسله خودی است؟ اصلاً اولین حلقه در شهری که اجازه برگزاری کنسرت به دلیل حرمت شهر در آن نمی‌دهند، کیست؟ آیا سرسلسله به قدرت نمی‌تواند نزدیک باشد که دستمان را به سمتش اشاره نمی‌رویم؟ مردان غیوری که به زائران عراقی تاختند به‌جز کینه‌هایی که جنگ هشت‌ساله میان ما ساخته است کینه‌ای از اعراب هم دارند. موقعیتی پارادوکسیکال برای ایرانی‌های زائر امام هشتم شیعیان که نسل و سلاله‌اش عرب هستند و آنان او را زیارت می‌کنند اما به همه زائران عراقی حمله می‌کنند، خواه آنان ازجمله مردانی باشند که سری به خانه‌های آن‌چنانی زده‌اند یا نه. اما این مسئله از جای دیگری هم آب نمی‌خورد، باستان‌گرایی؟ باستان‌گرایی در ایران پدیده‌ای است که از اواخر دوران قاجار در عرصهٔ فرهنگی، اجتماع و سیاست جامعهٔ ایرانی پدیدار گشته است. نگرش باستان‌گرایی در پی آن است که فضای مربوط به زمان گذشته را بازآفرینی کند و یک ایدئولوژی جدید بسازد. ایدئولوژی که می‌گوید ایران باستان، ایران قبل از حمله اعراب کشوری گل‌وبلبل بوده و فرهنگ ایرانی، فرهنگی بی‌نظیر. آنان جامعه کاستی دوره ساسانیان و قلع‌وقمع مسیحیان و مزدکیان را فراموش می‌کنند. شاهپور ذوالکتاف را که شانه‌های اسیران عرب را سوراخ می‌کرد و از میان آن زنجیری رد می‌کرد و همه را باهم به بند می‌کشید قهرمانی در برابر اعرابی که به سرزمین ایران می‌تاختند، می‌بیند...

ایدئولوژی باستان‌گرایی از اواخر دوران قاجار در ایران شکل می‌گیرد سپس در دوران پهلوی‌ها ایدئولوژی رسمی دولت می‌شود. بدین سان تا چند دهه بعد جز لاینفک آموزش تاریخ در مدارس می‌شود و نقش بزرگی در فهم ایرانیان از تاریخ، ملت و نژاد ایفا می‌کند. ازاین‌رو ریشه عمیقی می‌یابد که تأثیر آن در هویت ایرانی و خودشناسی ایرانیان در آینده‌ای نزدیک نا زدودنی خواهد بود (ضیا ابراهیمی،1396،10)۱

به نظر می‌رسد در شرایطی که نارضایتی از جمهوری اسلامی به اوج خود رسیده است ازآنجاکه مردم او را نماینده فرهنگ عربی! (کاری به‌درستی این ادعا نداریم که خودش مجالی دیگر می‌طلبد) می‌دانند موج عرب‌ستیزی به همراه لجن پراکنی های سلطنت‌طلبان و پان ایرانیست ها نیز تقویت می‌شود. در ماجرای مشهد نیز این گفتمان عرب‌ستیز فعال‌شده و تلاش می‌کند مسئله را به‌جای توجه به ریشه مسئله و استثمار زنان توسط مردان ایرانی دایرکننده این مراکز و پول سرشاری که راهی جیب‌های آنان می‌شود، از بررسی عمیق مناسبات قدرت و سلطه در شکل‌گیری 6 هزار خانه این‌چنینی و چند هزار زن کارگر جنسی مشغول در آن، به مسئله خریداران عراقی سکس کاهش دهد.

از دیگر سو در گزارش روزنامه شهروند از حضور عراقی ها در منطقه اروند و وجود چنین خانه‌هایی در این منطقه نیز یادشده است اما هیچ‌کس نسبت به این خبر واکنشی نشان نداد، چرا؟ آیا جز این است که منطقه آزاد اروند جز مناطق عرب نشین ایران است؟ و حتی اگر شیعه باشند در سلسله‌مراتب خودی و غیرخودی، غیرخودی تلقی می‌شوند؟

آنچه در مسئله ایرانشهر و مشهد، منطقه آزاد اروند باید عمیقاً ریشه‌یابی شود تقاطع سلطه‌های مختلف بر بدن زن است و توجه به ریشه‌های شکل‌گیری خشونت علیه زنان به اشکال مختلف. چه چیزی سبب می‌شود 41 زن مورد تجاوز قرار گیرند ومتجاوزان از مجازات قسر در بروند؟ چه کسی یا کسانی مبادرت به ایجاد خانه‌های از جنس شهر نو در مشهد و منطقه اروند کرده‌اند؟ چرا زنان در برابر تجاوز مجبور به ازدواج با متجاوز می‌شوند؟ چرا مردم ایران در برابر تجاوز به زنان در ایرانشهر یا شهرهای مختلف سیاست سکوت را پیشه کرده‌ایم؟ چرا جامعه ایران نسبت به اشکال مختلف خشونت نسبت به زنان حساس نیست؟ چرا باوجود بالا بودن تجاوز در ایران آماری از آن در دست نیست؟ چرا تجاوز این اندازه قبح دارد که قربانیان یا سکوت می‌کنند یا فرایند قضایی به‌اندازه‌ای سخت و طاقت‌فرسا و تحقیرکننده هست که زنان در میانه راه، پیگیری را رها می‌کنند؟ چرا خانه‌هایی برای فحشا در قالب ازدواج موقت در ایران وجود دارد؟ چرا قانون‌گذار ایرانی ازدواج موقت که چیزی جز لذت بردن جنسی مردان از زنان نیست را آزادکرده است؟ چرا سایت هایی برای ازدواج موقت در ایران وجود دارد؟ چرا در مورد لایحه تأمین امنیت زنان قوه قضاییه و مجلس گامی برنمی‌دارند؟ چرا امنیت زنان ایرانی از اقوام و مذاهب مختلف موردتوجه سیاست‌گذاران ایرانی نیست؟ چرا زنان ایرانی از فرصت‌های برابر کاری محروم‌اند، از مهارت‌آموزی محروم‌اند تا مجبور شوند تن به صیغه دهند؟ چرا سیاستی برای حمایت اقتصادی از زنان در معرض آسیب اتخاذ نمی‌شود؟ و ...
۱. رضا ضیا ابراهیمی، ترجمه حسن افشار، پیدایش ناسیونالیسم ایرانی نژاد و سیاست بی جاسازی

منبع:دیگری
telegra.ph