پایتخت تن


صبا تهرانی


• آنسوی شعر، عریان ایستاده است، با گیسوانی که ساتر است
پستان و شرمگاهش را، و هی چون ماه، پیدا، پنهان می شود
در پشت واژه ها، تو کیستی، بانوی مکرمه ی شهرک خیال ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۰ فروردين ۱٣٨۶ -  ٣۰ مارس ۲۰۰۷


آنسوی شعر، عریان ایستاده است، با گیسوانی که ساتر است

پستان و شرمگاهش را، و هی چون ماه، پیدا، پنهان می شود

در پشت واژه ها، تو کیستی، بانوی مکرمه ی شهرک خیال.

ببین، می گوید، این لب، دل، لاله ام را، در پایتخت تن

دیدی دلا، با من چه کرد، دیده ی معشوقه باز من*


*_ دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم با من چه کرد دیده معشوقه باز من . حافظ