معـمای قـتـل قاشقچی


علاءالدین فتح راضی


• فتل وحشیانه قاشقچی ممکن است نتواند محمد بن سلمان را ار مسندش پائین بکشد ولی جریان ضد گلوبالی دیگر قادر نخواهد بود مثل گذشته یکه تازی کند و ناچارست بیش از پیش به تعادل قوا در منطقه توجه کند. طلایه چنین تغییراتی از هم اینک معلوم شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۷ آبان ۱٣۹۷ -  ۲۹ اکتبر ۲۰۱٨


جمال قاشقچی قربانی دعوای دو نیروی متخاصم جهان امروز یعنی طرفداران گلوبال شدن و مخالفین آنها شده است.
فروپاشی شوروی که شکستی استراتژیک برای اندیشه سوسیالیسم بشمارمی آمد مقارن گردید با شکوفائی گلوبال شدن برپایه اندیشه نئولیبرالیسم که مدعی بود تاریخ از حرکت باز ایستاده و سرمایه داری ابدی شده است. ولی با بحران مالی سال ٢٠٠٨ که پایه های اندیشه نئولیبرالیستی را درهم پیچید دعوای میان طرفداران گلوبال شدن و مخالفین آن برملا گردید. عدم حل بحران اقتصادی آنرا تبدیل به بحران سیاسی در جهان غرب کرد و مناقشه میان نظم موجود گلوبالی Establishment و مخالفینی که آنرا به چالش میخوانند بالا گرفت که تجلی آنرا بشکل رشد پوپولیسم شاهد هستیم. امروزه در غیاب یک برداشت بروز شده از سوسیالیسم، تضاد میان نظم موجود گلوبالی و مخالفین آن به تضاد عمده جهان سرمایه داری تبدیل شده ست بطوریکه امروزه دعوای اصلی نه میان ایدئولوژی های مختلف که میان نظم گلوبالی و مخالفین آنست. بانک گلدمن ساکس که از ارکان اقتصادی گلوبال شدن است در فهرست کمک های مالی خود هم حزب دمکرات و هم حزب جمهوریخواه را دارد. در واقع این دوحزب هریک طبقه ای در ساختمان این بانک در نیویورک را در اختیار دارند. ازین راه هردوی این احزاب در مورد گلوبال شدن توافق نظر دارند.
بحران مالی سال ٢٠٠٨ هرچند با کمک های نجومی دولت های غربی به بانک ها و موسسات مالی تخفیف یافت ولی برای مردمی که این خاصه خرجی ها از جیب آنها انجام شده بود چیزی جز سیاست های ریاضت کشانه بارمغان نیآورد بطویکه در طول ده سال گذشته که بهای کالاهای مصرفی دستکم دو برابر شده، حقوق آنها اندک افزایشی نداشته ست. در چنین شرایطی ست که صداهای مخالفت با وضع موجود و در راس آنها مخالفت با نظم موجود گلوبالی گوش های شنوائی یافته است. آنچه رسانه های غربی امروزه بعنوان برآمد پوپولیسم از آن یاد میکنند نه علت که معلول عملکرد گلوبال شدن براساس نظرات نئولیبرالیست هاست که با تخریباتی که بر پیکر دولت رفاه وارد آورده ست کل دستآوردهای آنرا تهدید میکند. ولی در نبود جنبش چپ در انتقاد از نظم گلوبال پوپولیست ها از موضع راست رهبری جنبش های ضدگلوبال شدن را بعهده میگیرند و برای بیرون کشیدن سرمایه داری ازین بحرانی که دچار آن شده، دست بهر جنایتی میزنند. آنها باصطلاح راهنما به چپ میزنند ولی براست می پیچند. ترامپ نمونه خوبی ازین رهبران ضد نظم گلوبال بشمار میآید که راست ترین افراد را در مقام های کلیدی بکار گمارده است همچون کاوانا که مادام العمر در مقام قضاوت عالیه آمریکا ابقا گردیده است.
گلوبال شدن* که در دهه هشتاد قرن بیستم پدیدارگردید افزون براستقرار نظامی که کشورهائی چون چین را با نیروی کار ارزان دراقتصاد کشورهای پیشرفته اتحادیه اروپا ادغام میکرد به طراحی سیاست های مشخصی برای مناطق مختلف جهان از جمله خاورمیانه پرداخت، همچون سیاست خاورمیانه بزرگ که عبارت از زدودن تنش هائی بود که از دیرباز در آن ادامه داشت، از جمله رفع نزاع اسرائیل و فلسطین با طرح ایجاد دو کشور مستقل، کنترل برنامه هسته ای جمهوری اسلامی از طریق قرارداد برجام، تقویت اسلام متعادل در منطقه با نمونه ترکیه و احقاق حقوق اقلیت های اتنیکی همچون کردها بشرط ماندن درون کشورهای منطقه چون اقلیم کردستان در عراق. جنبش ضدگلوبال خواستار بهم زدن همه این سیاست ها در کنار انحلال تمامی قراردادهای بین المللی است.
قتل جمال قاشوقچی را تنها با درک این تخاصم جهانی می توان توضیح داد و گرنه کشتن یک مخالف سیاسی نیازی به آنهمه تمهیدات و مقدمه چینی نداشت و کار با اجیر کردن یک قاتل حرفه انجام میگرفت همچنانکه سعید کریمیان مدیر تلویزیون جم را روز روشن در ترکیه ترور کردند.

افزون بر مدیریت با تدبیر ترکیه که حقایق جنایت قاشقچی را بطور روزمره به رسانه ها درز میداد و ازین راه موضوع این قتل هرچند دقیقه یکبار براکران تلویزیون های پربیننده غربی نقش می بست ابعاد جنایت بقدری شنیع و وحشیانه بود که امکان هرگونه چشم پوشی ازسوی دولت های غربی را صلب نمود بطوریکه این دولت ها خود را ناگزیر از برقراری نوعی مجازات اقتصادی بر حکومت سعودی و در راس آن محمد بن سلمان می بینند.
براساس نمونه های صوتی و تصویری که از صحنه قتل در داخل سفارت توسط سازمان اطلاعاتی ترکیه ضبط شده است، پس از ضرب و شتم، ابتدا انگشت های دست قاشقچی را قطع کردند سپس با تزریغ دارو او را بحالت فلج درآوردند و در حالی که کاملا هوشیار بود به قطع بازوهای او با اره مخصوص بریدن استخوان پرداختند و این در حالی بود که دکتر جلاد به حاضرین پیشنهاد میکرد که برای نشیدن ضجه های قربانی با استفاده از گوشی تلفن های خود موسیقی گوش کنند و هر کسی را که کوچک ترین اعتراضی میکرد تهدید به معامله ای مشابه میکرد. صحنه این قصابی را فریادهای رئیس سازمان امنیت سعودی کامل میکرد که از اسکایپ داد میکشید که "کله آن سگ را برای من بیآورید." درجه شناعت و رسوائی ناشی از آن بقدری بالاست که سعودی از استرداد جسد طفره میرود.
از کینه شتری خاص اعراب بدوی که بگذریم این سئوال جدی مطرح میشود که چه کسی پوست خربوزه زیر پای محمد بن سلمان گذارده ست که با دستور کشتن جمال قاشقچی دست به قمار سیاسی درباره آینده خود زد و آن را با خطر جدی روبرو ساخت. برخی از دوستان نزدیک قاشقچی که از موقعیت مشابه پناهندگی ضد حکومت سعودی برخوردار هستند گزارش یک شرکت مشاور موسوم به مکنزی McKinsey را یکی ازدلایل این اقدام وحشیانه قلمداد می کنند. این شرکت امریکائی که مشاوره در امر مدیریت درهمه امور از صنعت نفت گرفته تا مسائل مالی و حتی سیاسی را انجام میدهد در گزارشی که به محمد بن سلمان ارائه کرده قاشقچی را در زمره افرادی قید کرده ست که خنثی کردنشان برای موفقیت وی در جلب سرمایه های خارجی در شرایط سخت اقتصادی فعلی سعودی ضروری است.
مخالفت قاشقچی با محمد بن سلمان نه موضوع تازه ایست و نه کاری در خور قتل و جنایت، هر چند ولیعهد دسپوت و بیرحم سعودی مدت هاست بچنین روشی در برخورد با مخالفین عادت کرده ست. قاشقچی که از اعضاء حکومت پیشین سعودی بود با روی کار آمدن محمد بن سلمان ابتدا از اصلاحات وی بویژه در مورد حقوق زنان، بدفاع پرداخت که اینکار ببهای از دست دادن سردبیری روزنامه الحیات برای او تمام شد. ولی بعدها این اصلاحات را صوری ارزیابی کرد و در نهایت با مشاهده رفتاری که بن سلمان با مخالفین داشت از امکان هرگونه اصلاحاتی در نظام سعودی دلسرد گردید و این دلیل روی آوردن وی به اخوان المسلمین بود که الغاء سلطنت سعودی و روی کار آوردن یک حکومت اسلامی غیرسلطنتی را هدف خود قرار داده بود. آخرین قطره ای که میتوانست کاسه صبر ولیعهد دیکتاتور سعودی را لبریز کند شایعه ای بود مبنی براینکه او قرارست اداره تلویزیون تازه مخالف سعودی را با سرمایه دولت قطر برعهده بگیرد.
ولی چنین بنظر میرسد که نیروی دیگری از پشت پرده جریان وقایع را هدایت میکرد.
جمال قاشقچی برای ازدواج مجددش با یک زن ترک که گرایشات سیاسی قوی در ارتباط با اخوان المسلمین داشت نیازمند مدارکی مبنی بر طلاق زن پیشین خود بود. او برای دریافت این مدارک به سفارت سعودی در آمریکا سر میزد. در آنجا از او خواسته می شود که برای اینکار بسفارت سعودی در استانبول مراجعه کند. او بناگزیز به سفارت سعودی در استامبول میرود. درین اثنا سیا شواهدی از صحبت های سفارتخانه های سعودی مبنی بر دزیدن و یا کشتن وی بدست می آورد. ولی هرگز خود وی را ازین موضوع مطلع نمی کند و تنها به تذکر به این سفارتخانه ها بسنده می کند که در خاک آمریکا باین کارها مبادرت نکنند. خود قاشچی در آخرین مصاحبه هائی که مثلا با "رولا جبرئیل" دارد از نگرانی برای جانش سخن گفته ست.
بدینسان قاشقچی طعمه ای می شود برای بدام انداختن محمد بن سلمان بعنوان محور اتحاد ضد نظم گلوبال در منطقه شامل سعودی، اسرائیل و امارات عربی که در نتیجه آن هرچه رشته بودند پنبه میشود: از جنگ یمن بگیرید تا محاصره قطر و مخالفت با توسعه طلبی های جمهوری اسلامی با ایجاد ناتوی عربی. فتل وحشیانه قاشقچی ممکن است نتواند محمد بن سلمان را ار مسندش پائین بکشد ولی جریان ضد گلوبالی دیگر قادر نخواهد بود مثل گذشته یکه تازی کند و ناچارست بیش از پیش به تعادل قوا در منطقه توجه کند. طلایه چنین تغییراتی از هم اینک معلوم شده است. دیگرسخن از کشتن مردم یمن بسبب بمباران های نیروهای ائتلاف عربی همه روزه مورد بحث رسانه های معتبر آمریکا و اروپا ست. محاصره اقتصادی ایران پس از لغو برجام توسط ترامپ دچار ضایعات زیادی شده است و تجدید نظر در محاصره اقتصادی قطر مورد بحث محافل عربی است. تاثیر منفی احتمالی این جنایت بر موقعیت ترکیه در منطقه نیز بعکس خود بدل شده است و برخورد متینی که ترکیه با مسئله از خود نشان داد و عدم ایجاد هیاهو علیه سعودی که میتوانست به جنگ دستکم تبلیغاتی میان دو قطب سنت در جهان اسلام بیانجامد، جایگاه ترکیه در منطقه را بالاتر برده است.
جریان گلوبالی پیشتر کوشیده بود سهام آرامکو را که مبلغی بالغ بر ٢ تریلیون دلار تخمین زده میشود IPO در بازار بورس بجریان بیندازد تا بتواند دست جکومت سعودی را از درآمد آن کوتاه کند و آنرا در اختیار جریان گلوبالی قرار دهد که بازار بورس از ابزار مالی آنست. ولی پس از ماه ها چانه زنی در ماه اوت، اینکار با مخالفت حکومت سعودی و در راس آن محمد بن سلمان روبرو شد و به آینده ای نامعلوم محول گردید و این درحالیست که حکومت سعودی برای حل مشکلات اقتصادی خود نیازمند سرمایه گذاری خارجی است. رسوائی قتل قاشوقچی کنفرانس "داووس صحرا" را هم که گامی در جهت جلب سرمایه خارجی بود با شکست مواجه ساخت و بسیاری از روسای شرکت های بزرگ، وزرای اقتصادی کشورهای غربی و حتی خانم کریستین لاگارد، رئیس صندوق بین المللی پول از شرکت در آن خودداری کردند.
ظاهرا دعوای دو نیروی متخاصم جهان امروز یعنی طرفداران گلوبال شدن و مخالفین آن با قتل جمال قاشقچی بقصد بی اعتبار کردن محمدبن سلمان، وارد مرحله پیچیده ای شده است.

www.hamraahaan.co.uk


*راجع به گلوبالیسم به لینک زیر رجوع کنید Globalization; Facts and Fictions :
www.akhbar-rooz.com