۸۰ سال از دادگاه ۵۳ نفر گذشت
سرانجام محاکمه ی اندیشه ی چپ


• گروه ۵۳ نفر و در راس آنان تقی ارانی کار خود را در شرایط سرکوب شدید رضا شاه با تبلیغ ایده های مارکسیستی در جمع های محدود آغاز کردند اما علیرغم تلاش استبداد برای جلوگیری از گسترش افکار آنان در جامعه، تحولات در سمت استقبال از اندیشه های این گروه پیش رفت و در فاصله ی کوتاهی ارانی چهره ی برجسته ی چپ و جنبش کارگری ایران شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۱ آبان ۱٣۹۷ -  ۲ نوامبر ۲۰۱٨




اخبار روز - علی مختاری: ٨۰ سال پیش در چنین روزی دادگاه ۵٣ نفر از چهره های چپ ایران به اتهام تبلیغ "مرام اشتراکی"، سازماندهی اعتصابات کارگری و دانشجویی برگزارشد و حکومت پهلوی اول آنان را به زندان محکوم کرد. ارانی چهره سرشناس این گروه در زندان جان باخت. این «۵٣ نفر»، گروهی با اندیشه‌های مارکسیستی بودند که در دوره ی استبداد پهلوی اول حول محور دکتر تقی ارانی گردهم آمدند و با انتشار مجله علمی «دنیا» چارچوب فکری جمع را به لحاظ نظری تبیین و گروه خود را بیشتر تثبیت کردند. برخی از پژوهشگران تاریخ چپ، گروه «۵٣ نفر» را پدران معنوی حزب‌ توده ایران می‌دانند. بسیاری از افراد گروه ۵٣ نفر پس از فروپاشی حکومت رضاشاه پهلوی و تشکیل حزب ‌توده ایران در دهم مهر ماه سال ۱٣۲۰ در اوایل حکومت محمدرضا پهلوی جزو رهبران حزب جدید‌التاسیس شدند.

گروه ۵٣ نفر، تیرماه سال ۱٣۱۶ دستگیر و ۴۸ نفر از این ۵٣ نفر بعد از ۱۶ ماه بازجویی و شکنجه های ماموران شهربانی با پرونده هایی که برای آنان ساخته شد، پای میز محاکمه رفتند. بخش عمده‌ای از این افراد عضو یک حلقه فکری بودند که اطراف دکتر تقی ارانی و مجله دنیا گرد آمده بودند و تعدادی از آنها هم سابقه عضویت، فعالیت و ارتباط با احزاب کمونیستی را داشتند. نام «۵٣نفر» پس ازبازداشت و در جریان بازجویی به آنان اطلاق شد و پس از آن گروه و اعضای آن به همین نام معروف و در تاریخ معاصر ایران ثبت شد.

همه این جمعی که بعدها به ۵٣ نفر معروف شد پیش از بازداشت ارتباط تشکیلاتی مرتب و هماهنگی با یکدیگر نداشتند، اما همگی باوری مشترک داشتند که پس از دستگیری آنان را زیر یک پرچم گردهم آورد و آن هم اعتقاد به "مرام اشتراکی" یعنی باور به برقراری سوسیالیسم در ایران بود. بیشترشان روشنفکرانی بودند که در پایتخت زندگی می‌کردند. ۴۲ نفرشان ساکن تهران بودند، سه نفر ساکن مازندران، دو نفر آبادان و دو نفر اصفهان. به لحاظ شغلی، گروه شامل دو استاد دانشگاه، چهار پزشک، سه حقوق‌دان، یک مهندس، سه مدیر دبیرستان، چهار معلم دبیرستان، ۱۱ کارمند دولت، ۱۱ دانشجو، هشت کارگر و یک کشاورز می‌شد. میانگین سنی روشنفکران جمع ۳۷ سال بود. چهره‌های مهم و اصلی ۵٣ نفر، به ‌جز دکتر تقی ارانی، عبارت بودند از: دکتر مرتضی یزدی، ایرج اسکندری -برادرزاده سلیمان اسکندری- دکتر رضا رادمنش اهل گیلان و استاد فیزیک دانشگاه تهران، بزرگ علوی که آن زمان دیگر از نویسندگان پیشرو در حوزه نثر فارسی شمرده می‌شد، احسان طبری، انور خامه‌ای، خلیل ملکی، نورالدین الموتی و رضا روستا، پدر هما روستا.

دکتر تقی ارانی برجسته ترین و سرشناس ترین چهره ی بازداشت شده گروه ۵٣ نفر بود. ارانی در ۱٣ شهریور سال ۱۲٨۲ خورشیدی، در شهر تبریز به دنیا آمد، از دارالفنون دیپلم گرفت ودر سال ۱۳۰۱ از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد و با هزینه شخصی برای تحصیل به آلمان رفت که موفق شد در شهر برلین تحصیلات خود را تا درجه دکترای فیزیک و شیمی ادامه دهد. ارانی آنجا با نظریات سوسیالیستی آشنا شد و سه کتاب درباره فرهنگ ایران نوشت. سال ۱۳۰۹، زمانی که برگشت، مصمم بود مبارزه ی طبقاتی، تبلیغ نظام سوسیالیستی و مارکسیسم را در ایران معرفی و فراگیر کند. با وجود این، چون قانون سال ۱۳۱۰ ممنوعیت تبلیغ مرام اشتراکی را تصویب کرده بود، مجله «دنیا» را راه انداخت. مجله «دنیا»، به‌عنوان پایگاه اجتماعی- ‌فرهنگی این گروه، در بهمن‌ ۱٣۱۲ شروع به کار کرد و بعد از ۱۲ شماره، در خرداد ۱٣۱۴، به علت بخش‌نامه وزارت فرهنگ، دایر به منع کارمندان دولت از انتشار مجله و جراید، ناگزیر تعطیل شد.
سلسله مقالاتی با عناوین «ماتریالیسم تاریخی»، «عرفان و اصول مادی»، «مفهوم ماتریالیستی انسانیت»، «زنان و ماتریالیسم» و «مبنای ماتریالیستی حیات و تفکر» و همچنین جزوه‌هایی با عناوین اصول شیمی، اصول زیست‌شناسی، اصول فیزیک و اصول ماده، به‌خوبی بنیان‌های نظری این گروه را نشان می‌دهند. ارانی در «مفهوم ماتریالیستی انسانیت»، صریح‌ترین اثر سیاسی‌اش، چکیده منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت اثر انگلس را ارائه داد و تأکید کرد ساختار اقتصادی جامعه روبنای نهادی، عقیدتی، فرهنگی و سیاسی آن را تعیین می‌کند.

سال ۱۳۱۶ متعاقب اعتصابی دانشجویی در دانشکده فنی تهران، پلیس همراهان همفکر تقی ارانی را کشف و او و ۵۲ نفر دیگر از همرزمانش را دستگیر کرد. گروه ۵٣ نفر با استناد به قانون منع تبلیغ مرام اشتراکی، ۱۱ آبان سال ۱٣۱۷ محاکمه شدند و در کیفرخواستشان اتهام عضویت در سازمانی کمونیستی آمده بود. در ادامه کیفرخواست، درباره اغلبشان به تبلیغ ایدئولوژی‌ای اشاره شده بود «کمونیستی»، «سوسیالیستی»، «ماتریالیستی» و «ملحدانه». چند نفر نیز به ارتباط با کمونیست‌های در تبعید، سازماندهی اعتصابات دانشجویی در تهران و توطئه‌چینی برای ایجاد اخلال در کارخانه‌های نساجی اصفهان متهم شدند. چند نفر از متهمان پذیرفتند که به مارکسیسم علاقه‌ دارند و بسیاری از آنها آشکارا تاکید کردند سوسیالیست‌اند؛ ارانی در بخشی از دفاعیه‌ خود استدلال آورد که نمی‌شود سوسیالیسم و کمونیسم را ممنوع کرد.

در باره ی چگونگی کشف و دستگیری گروه روایت های مختلفی وجود دارد. بنا بر یک روایت بعد از دستگیری محمد شورشیان، روز ۱۶ اردیبهشت ۱٣۱۶، ارانی، الموتی، بهرامی، آذری،... به دام می افتند و شهربانی به جست‌وجو ادامه می‌دهد. سه روز بعد عبدالصمد کامبخش دستگیر می‌شود. بلافاصله پس از او در ۲۱ اردیبهشت تعداد دستگیرشدگان به ۴۰ نفر و در ۲٣ اردیبهشت به ۵٣ نفر می‌رسد. انور خامه‌ای، یکی از آن ۵٣ نفر، در خاطراتش می‌نویسد: «پرونده ۵۳ نفر کلا یعنی بازجویی‌های شهربانی، بازجویی‌های دادسرا، صورت‌جلسات دادگاه، دفاع وکلای مدافع و آخرین دفاع متهمان در همان زمان جنگ یعنی حداکثر پیش از سال ۱۳۲۴ مفقود و از این پرونده‌های چند هزار صفحه‌ای هیچ اثری جز متن دفاع دکتر ارانی در دست نماند».

دکتر تقی ارانی ۱۶ ماه بعد از محاکمه در سال ۱٣۱۹، در زندان درگذشت. حکومت از همان ابتدای بازداشت و محاکمه ی ۵٣ نفر، قصد کشتن ارانی اندیشه پرداز و سازمانگر گروه را د اشت و با همین هدف آگاهانه او را در بند زندانیانی محبوس کرد که می دانست مبتلا به تیفوس هستند و در این زندان او نیز دیر و یا زود جان می بازد. ارانی وقتی که بیمار شد مسئولان زندان نگذاشتند او تحت معالجات پزشکی لازم و کافی قرار بگیرد؛ اگرچه مقام‌های حکومتی ادعا کردند که او بر اثر حصبه‌ای یکباره و علاج‌ناپذیر مُرده است، اما اسناد بعدی نشان داد که ارانی به دنبال ابتلا به تیفوس و معالجه ‌نشدن جان باخته است.

از گروه تاریخی ۵٣ نفر، تعداد کمی همان زمان آزاد شدند؛ اما تعداد زیادی از آنان از جمله تقی ارانی که متهم به رهبری گروه بود حکم‌های سنگین گرفتند؛ از سه تا ده سال. از میان گروه ۵٣ نفر پنج نفرشان آزاد شدند. سه نفر به تبعید، ۱۰ نفر به حبس‌های دو تا چهار سال، هفت نفر به پنج سال، هشت نفر به شش تا هشت سال و ۱۰ نفر به حبس ۱۰ سال محکوم شدند. یک روایت می‌گوید ۲٨ شهریور ۱٣۲۰ اسکندری، رادمنش و یزدی که سه‌چهارم زندان خود را گذرانده بودند و چند ماه بعد انور خامه‌ای و تعدادی دیگر آزاد شدند و کمتر از یک سال بعد لایحه‌ای تصویب شد که بر‌اساس‌آن همه کسانی که به استناد قانون علیه سلطنت اقدام کرده‌‌اند، اساسا بی‌گناه بوده و اساس محکومیت آنان منتفی است. به‌این‌صورت بقیه ۵٣ نفر باقی‌مانده هم آزاد شدند. روایت دیگری هم می‌گوید روز ۲۷ شهریور ۱۳۲۰، فقط دو روز بعد از استعفای رضاشاه، ۲۷ نفر از «۵٣ نفر» آزاد شدند. جمعی از این آزادشدگان جزء بنیان‌گذاران بعدی حزب توده ایران شدند.

از‌جمله ی دستگیرشدگانی که بعدا جزء بنیان‌گذاران و عضو حزب توده ایران شدند، مرتضی یزدی، سلیمان میرزا اسکندری، ایرج اسکندری، خلیل ملکی، رضا راد منش، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین، بزرگ آقا علوی، عبدالصمد کامبخش و دکتر انور خامه ای بودند که این دو پیش از دستگیری باهم ارتباط تشکیلاتی داشتند.

از میان آن ۵٣ نفری که به اتهام مرام اشتراکی دستگیر و محاکمه شدند، الان فقط یک نفر در قید حیات است؛ انور خامه‌ای ۱۰۲ ساله متولد ۲۹ اسفند ۱۲۹۵ که در آن زمان جوان‌ترین عضو ۵٣ نفر محسوب می‌شد. او هم‌اکنون ساکن کرج است. محاکمه ۵٣ نفر نتیجه اش برای دکتر خامه ای، شش سال زندان بود که در مهر ماه ۱٣۲۰ با یک سال تخفیف از زندان آزاد شد.

انور خامه ای در سال ۱٣٣۲ به عضویت حزب توده ایران درآمد که غالب اعضای اصلی آن از گروه ۵٣ نفر بودند. انور خامه ای در کادر حزب توده سردبیر و اداره کننده روزنامه «رهبر» ارگان حزب توده هم بود.
دکتر انور خامه ای به علت اعتراض به سیاست های کمیته مرکزی حزب توده ایران در دی ماه ۱٣۲۶ به همراه خلیل ملکی، جلال آل احمد، فریدون توللی و تنی چند از حزب توده انشعاب کرد.

انورخامه ای در باره شرایط سیاسی زمان شکل گیری گروه ۵٣ نفر و نقش دکتر ارانی می گوید: زمان رضاشاه، دولت بر تمام کشور مسلط بود و عامل اصلی این تسلط هم اداره سیاسی شهربانی بود و نظارت تام داشتند بر درس‌خواندن شاگردان و البته همه معلم‌ها. پس مجالی برای مطرح‌شدن تفکر سیاسی سر کلاس‌ها و میان شاگردان نبود. این نظارت زیر نظر خود رضاشاه بود بنابراین نمی‌شد پا از حدود خودمان بیشتر برداریم و آهسته باید می‌رفتیم و اگر هم می‌خواستیم کار سیاسی بکنیم باید بسیار محدود و محروم می‌بودیم از یکسری مسایل؛ و باید با ترس و لرز پیش می‌رفتیم، این وضع عمومی بود. یعنی گروه ۵۳ نفر در چنین وضعیتی تشکیل شد. در آن زمان تب‌و‌تاب مشروطیت‌ هم بسیار خاموش شده بود یعنی از آن زمان که اغلب مردم سرشان به بهانه جریان مشروطیت به مسایل سیاسی و از این قسم امور گرم شده بود، گذشته و فضا خیلی آرام و رام بود و مردم دوباره به کار روزمره خود مشغول بودند. اگر هم مساله‌ای داشتند آهسته و محرمانه برای خودشان بود. گروه ۵٣ نفر در همین وضعیت کارش را آغاز کرد. دکتر ارانی تعدادی از همان آدم‌هایی که در جلسه‌های ماهانه خانه‌اش می‌آمدند بدون آنکه گرد هم جمع کند، انتخاب کرد و خواست گروهی تشکیلاتی بسازد. و برای آنکه این تشکیلات قوی‌تر و منسجم‌تر شود، مجله «دنیا» را به پایگاه اندیشه‌های این گروه اختصاص داد. من البته از اول با ۵٣‌‌ نفر نبودم و بعد از مطالعه چند جلد از «دنیا» که آن اول فقط در بین اعضا و افرادی که در منزل ارانی رفت‌وآمد داشتند می‌چرخید، به کارشان علاقه‌مند شدم. و سوالاتی برایم پیش آمد درباره برخی مطالب که آنجا نوشته بودند و آنها را با ارانی مطرح کردم و این آغاز پیوستن من به ۵۳ نفر بود. گروه ۵٣ نفر به این سادگی‌ها هم پا نگرفت، مثلا معلم‌ها میان درس‌های کلاس، وقتی بچه‌ها خسته شدند مباحث اجتماعی را مطرح می‌کردند و از کتاب‌هایی مانند تاریخ اجتماعی که باید خوانده می‌شد، می‌گفتند اما بسیار با احتیاط. بعد کسانی که آمادگی ذهنی قبلی در این امور داشتند، سوالاتی را پیش می‌کشیدند و معلم به این بهانه که به سوالات پاسخ دهند، مسایل دیگری را هم طرح می‌کردند و البته این فقط مربوط به معلم‌هایی بود که دغدغه و سر پرشوری داشتند. شاگردها هم به‌تدریج این استادها را شناخته بودند و از آنها بیرون از جای درس وقت می‌گرفتند و می‌رفتند و می‌پرسیدند. و اینطور آرام‌آرام کسانی که در این زمینه علاقه یا استعدادی داشتند، جمع شدند. و گروه ۵٣ نفر از اینجا شکل گرفت.

گروه ۵٣ نفر جزو اولین گروه تشکیلاتی در ایران هستند که به شکلی منسجم اندیشه‌های مارکسیستی را مطرح می‌کنند. بزرگ علوی و عبدالحسین نوشین از جمله چهره هایی هستند که در این گروه ایفای نقش می کنند. انور خامه ای در این باره ی نقش این چهره ها و رابطه ی آنا ن با دکتر تقی ارانی می گوید: در گروه ۵٣ نفر آنها در حقیقت استادان ما بودند و ما دانشجویان سرمان در کتاب‌های مدرسه عالی بود و فعالیت‌مان هم بیشتر جنبه دانشجویی بود و آنها هم می‌گفتند که شما باید اول همین نهضت دانشجویی را فعال کنید و بعد کم‌کم عقاید مارکسیستی و سوسیالیستی را در آن تبلیغ کنید. بین تقی ارانی و بزرگ‌علوی اما، خیلی فاصله بود. ارانی هم نظریه‌پرداز بود و هم مسایل اجتماعی و سیاسی را خوب می‌دانست اما علوی نه، او بیشتر در امور دانشجویی فعال بود. این افراد که بیشتر نویسنده بودند مثل بزرگ‌علوی، نوشین و خیلی‌های دیگر وظیفه مدیریت دانشگاهی را داشتند البته بعدها فهمیدند می‌توانند در آثار خود جوری چیز بنویسند که در آن حزب مطرح شود. اما در این برهه فقط کارشان این بود و سرشان در نویسندگی خودشان. بعضی‌ها می‌گویند، اتفاق آشنایی بزرگ‌علوی با دکتر ارانی و پیوستن‌اش به حزب‌ توده باعث شد به خلاقیت ادبی‌اش ضربه بخورد و از دنیای ادبیات فاصله بگیرد. اما اینها فقط حرف است که اگر بزرگ علوی به حزب‌ توده نمی‌رفت، شاید هدایت دومی می‌شد، علوی اتفاقا، با پیوستن به حزب توده فهمید که چطور بنویسد. و طبعا عقایدش ادبیات‌اش را رقم زد.

‌خامه ای در باره ی مهم‌ترین دلیل انشعاب خودش، خلیل ملکی و دیگران از حزب‌ توده ایران که از دل گروه ۵٣ نفر و با هدف مبارزه علیه استثمار سرمایه و ایجادل نظام بدیل آن شکل گرفت می گوید:

ببینید اساسا جذب‌شدن ما به عقاید و فعالیت سیاسی از انتشار مجله «دنیا» آغاز شد. ما با توجه به پیش‌زمینه‌هایی که از فرهنگ خود داشتیم، با عقاید ماتریالیستی آشنا شدیم. و بعد برخی در همان مراحل اولیه با عقاید کورکورانه به راهی که شوروی می‌گفت رفتند، اما برخی دیگر که آدم‌های بنیادی‌تری بودند کتاب‌های بیشتری خواندند و دیدند این عقاید پیشینه بیشتری دارند و به این نتیجه رسیدند که بروند عقاید مارکسیسم و تحولات آن را دنبال کنند. و اصولی را که مارکس گفته و قبل و بعد او هم وجود داشته و خواهد داشت پیدا کنند و حالا این عقاید را با تحولات روز مورد بحث و تجدیدنظر و برداشت‌های متناسب با وضعیت قرار دهند. ملکی و بعدتر هم من این بحث‌ها را اولین‌بار در حزب راه انداختیم و بعد هم که انشعاب پیش آمد. من و ملکی می‌گفتیم شاید ما عقاید مشترکی با شوروی داشتیم اما ما هم بحث‌های خودمان و انتقادات خود را داشتیم و درباره کشور و وضعیت خودمان نظر داشتیم.

در جریان محاکمه ی گروه ۵٣ نفر، ارانی در دادگاه در دفاع از فعالیت گروه گفت: «محکمه امروز نافذتر از آن است که در داخل این دیوارها محصور بماند، بلکه آنها را شکافته بدنیا خواهد رسید، چشم و گوش دنیا متوجه این دادگاه است… و با صدور رأی و گزارش آن به مقامات مافوق تمام نمی‌شود. محاکمه، ادعانامه و دفاع ما، هر سه، تاریخی است و مانند آثار محاکمات قرن هجدهم فرانسه… در صفحات تاریخ ایران باقی خواهد ماند».

ارانی در مورد رفتار ماموران اداره تامینات و بازجویان با وی در زندان گفت: به من گفتند فرموده‌اند: «آنقدر شکنجه بدهید که هر چه می‌خواهید اقرار کند. شکنجه به قصد کشت باشد. اگر هم مُرد به دَرَک». «تاریخ پر از قوانین تیره و تار است، اما نشان خواهد داد کدام ما حق داریم.»

گروه ۵٣ نفر و در راس آنان تقی ارانی کار خود را در شرایط سرکوب شدید رضا شاه با تبلیغ ایده های مارکسیستی در جمع های محدود آغاز کردند اما علیرغم تلاش استبداد برای جلوگیری از گسترش افکار آنان در جامعه، تحولات در سمت استقبال از اندیشه های این گروه پیش رفت و در فاصله ی کوتاهی ارانی چهره ی برجسته ی چپ و جنبش کارگری ایران شد. گذشت ٨۰ سال از محاکمه ی گروه ۵٣ نفر نشان می دهد که نه اراده ی آزادیخواهانه و عدالتجویانه را با شکنجه و زندان می توان به زانو در آورد و نه با دستکاری در تاریخ گروه ۵٣ نفر و پررنگ کردن جنبه ی فنی و پلیسی این پرونده می توان از اشتیاق نسل جویای حقیقت تاریخ اندیشه چپ کم کرد و گسترش علاقه ی جوانان ایران به شناخت بیشتر اندیشه مارکس را به سمت متون "شرق" چرخاند. در فاصله ی بسیار کوتاهی بعد از محاکمه ی گروه ۵٣ نفر و جان باختن ارانی در زندان، استبدادگران آنچه را تصور نمی کردند به چشم خود در عکسی که از تظاهرات روز کارگر سال ۱٣۲۵ گرفته شده است دیدند که راهپیمایان تصاویر مارکس، انگلس، سلیمان اسکندری و دکتر تقی ارانی را به دست گرفته بودند.