بقا در تحریم


مرتضی ملک محمدی


• هنوز نه فقط در میان مردم بلکه حتا درمیان الیت و قشر روشنفکر جامعه گروه هایی پیدا می شوند که آدرس غلط به مردم می دهند؛ عامل بدبختی های مردم را به خارج حواله می دهند. از کاخ سفید شکایت می کنند. یا به مردم دیگر جهان التماس می کنند. اینها طوری از آثار ویرانگر تحریم ها صحبت می کنند که گویی اگر این تحریم ها نبود اقتصاد کشور پرگاز در راه توسعه و تعالی بود و اثری از این گرقتاری ها در زندگی و معیشت مردم نبود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۰ آبان ۱٣۹۷ -  ۱۱ نوامبر ۲۰۱٨


از وقتی که پرچم جمهوری اسلامی در آن مملکت بالا رفت پای خیلی از بدبختی ها هم به آن مملکت باز شد؛ از جمله همین تحریم اقتصای، چهل سال است که ایران زیر فشار تحریم اقتصادی است. به اندازه عمر همین "نظام". ولی هنوز ایرانیان از عام و خاص در این باره که علت و عامل تحریم اقتصادی چیست و کیست به توافق نرسیده اند. هنوز خیلی ها به رابطه میان ظهور این نظام و پدیده تحریم اقتصادی پی نبرده اند. تبلیغات جمهوری اسلامی در باره بدخواهی های آمریکا و دشمنی آن با ایران و ایرانی، گوش خیلی ها را نوازش می دهد. این یک علامت خوشحال کننده بود که تظاهرکننده گان در جنبش دی ماه فریاد زدند "دشمن ما همین جاست اینها می گن امریکاست". ولی با این حال هنوز نه فقط در میان مردم بلکه حتا درمیان الیت و قشر روشنفکر جامعه گروه هایی پیدا می شوند که آدرس غلط به مردم می دهند؛ عامل بدبختی های مردم را به خارج حواله می دهند. از کاخ سفید شکایت می کنند. یا به مردم دیگر جهان التماس می کنند. اینها طوری از آثار ویرانگر تحریم ها صحبت می کنند که گویی اگر این تحریم ها نبود اقتصاد کشور پرگاز در راه توسعه و تعالی بود و اثری از این گرقتاری ها در زندگی و معیشت مردم نبود. پنداری تمام دغدغه این نظام برنامه ریزی برای پیشرفت بوده ولی غربی ها به خاطر حسادت با ایران و عقب نگاه داشتن اسلام آن را بایکوت کرده اند. پنداری جمهوری اسلامی همه زمینه های لازم و کافی برای جذب سرمایه گذاری های خارجی و تشویق کارشناسان ایرانی و خارجی برای سازندگی را در کشور فراهم کرده اما غربی ها و صهیونیست ها توطئه کرده اند و با تحریم جلوی رشد ایران را گرفته اند. پنداری نویسندگان این نامه ها خبر ندارند که بلای تحریم از وقتی برسر مرم نازل شد که حزب الله از دیوار سفارت بالا رفت و آمریکایی ها را گروگان گرفتند. تحریم از وقتی به جزء لاینفک سیاست و اقتصاد ایران تبدیل شد که رژیم گروگان گیر رفت بدنبال صدور انقلاب و بمب گذاری در مراکز و موسسات این یا آن کشور و برائت طلبیدن از مشرکین، و ارشاد جهانیان با فتوای قتل نویسندگان و ترور مخالفین در ممالک دیگر، مداخله در امور سایر کشورها و تشکیل ارتش های مزدور و تدارک مخفیانه انرژی هسته ای و آتش زدن پرچم آمریکا و اسرائیل به هر مناسبت.
در واقع یک علت عمده این آشفتگی ها و آدرس غلط دادن ها ناشی از سردرگمی در فهمیدن ماهیت سیاست خارجی نظام در برابر آمریکاست. هنوز خیلی ها تنوانسته اند این گره فکری خود را باز کنند، نتوانستند از این پیچی که جمهوری اسلامی در سیاست درست کرده خود را خلاص کنند. کافی است که جمهوری اسلامی دست به یک مانور میان اروپا و آمریکا بزند یا از خود یک چهره قربانی بسازد؛ کافی است مثل همین چندی پیش رئیس جمهوری در سیمای یک دیپلومات امروزی و منطقی و مسالمت جو در سازمان ملل نقش بازی کند با دیدن این نمایشات تمام سیاه کاری های حاکمیت فراموش می شود؛ توپ با موفقیت می افتد توی زمین آمپریالیسم, و حالا این یک دندگی ها و شرارت های او علیه مردم ایران است که جلوی صحنه را پر می کند. و احساسات ملی گرایی این گروه مردم و روشنفکران هم گل می کند. در واقع جادوی میان تحریم و سلطه جهانی آمریکا نمی گذارد این تفکر از طلسم ناسیونالیسم نجات پیدا کند. جمهوری اسلامی موفق شده تحریم اقتصادی را درست در متن ناسیونالیسم و پوپولیسم جاسازی کند و با آن خراب کاری ها و عقب ماندگی های خود را پنهان کند، درست مثل داستان انرزی هسته ای. انرژی هسته ای هم در زرورق ناسیونالیستی فروش خوبی داشت و برای مدت نسبتا درازی احساس ملی گرایی و عظمت طلبی بخش مهمی از مردم را غلغلک داد. ویژگی تحریم اقتصادی این است که با آن نه فقط می شود احساسات ملی را داغ کرد و دامن زد و بلکه با مظلوم نمایی و قربانی زور شدن ترحم همگانی را علیه شیطان بزرگ برانگیخت. چه چیز ظالمانه تر از گرسنگی دادن به یک ملت؟ چه چیز پلیدتر از محاصره یک کشور. در میان اپوزسیون هم صدای شکایت از این بی عدالتی ها و تحریم ها بلند است. صحبت از کشتار ملیونی می شود، سخن از مرگ خاموش و تنبیه عمومی و توده ای می گویند. این صدا در اپوزسیون، سانتیمانتالیسم را به جای تحلیل نشانده است. آه و ناله را به جای ریشه یابی گذاشته است، بجای دست گذاشتن روی عامل اصلی، دست به دامان افکار عمومی جهانی شده است. بجای طرح سوال از نظام اسلامی که تو در سوریه چه می کنی؟ سوریه چه ربطی به ایران دارد، کی گفته که ما باید از حزب الله لبنان حمایت کنیم، برای خارجی ها نامه می نویسند که جلوی آمریکا را بگیرد. آمریکا دلش برای ایرانی نمی سوزد، برای هیچ کشوری نمی سوزد. آمریکا بدنبال منافع ملی خودش است. آمریکا یک غول بین المللی است. آمریکا وارث پیروزی در دو جنگ جهانی, پیروزی بر فاشیسم, و پیروزی بر کمونیسم است. در افتادن با این غول به سبک جمهوری اسلامی خیانت به مردم ایران و بازی با سرنوشت آنهاست. این درگیری نظام با آمریکا هیچ ربطی به منافع ملی و مردمی ایران ندارد.

این رژیم با این رفتار و اعمال خود، بایکوت و تحریم اقتصادی را به بخشی از سیاست و اقتصاد کشور تبدیل کرده است. زیرا "نظام" از این فشارها و از این درگیری ها سود می برد، آنها از تحریم اقتصادی مانند جنگ که برایشان نعمت بود استفاده می کنند. تلاش آنها در مذاکرات و مانورهای دیپلوماتیک برای رفع تحریم همه گزینشی و دفع جوانب مزاحم و مخل تحریمهاست و نه نفی کامل و کلیت تحریم ها. رفع کامل پدیده تحریم نیازمند تغییر ماهوی در مناسبات و سیاست خارجی است. جمهوری اسلامی خواهان چنین چیزی نیست. او نه می خواهد و نه می تواند. تاریخ این نظام نشان داده است که آنها بقا و دوام خود را نه در سازندگی و سرمایه گذاری و توسعه و رشد اقتصادی و اجتماعی بلکه در بحران سازی و نظامی گری و توسعه اسلام و دشمنی با آمریکا و غرب می جویند. بنا براین تحریم اقتصادی جزء جدایی ناپذیر یک چنین سیاستی است و هر ایرانی که مخالف تحریم و کاستن از درد و رنج مردم است باید با چنین سیاستی به مخالفت برخیزد.

مرتضی ملک محمدی