ضد حمله تندروها در ایران
چشمه هایی از جنگ آشکار و پنهان ایران و غرب!


تهمورث کیانی


• تندروهای ایران از یک سو بر اثر فشارهای بین المللی و جنگ نیمه پنهان سرویس های اطلاعاتی, و از سوی دیگر با تلاش روزافزون میانه روها برای به دست گرفتن ابتکار عمل در عرصه سیاست خارجی بیش از پیش در تنگنا قرار گرفته بودند. اقدام اخیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بازداشت ملوانان بریتانیایی, می تواند ضدحمله ای از جانب تندروهای حکومت ایران در برابر این فشار ها باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۴ فروردين ۱٣٨۶ -  ٣ آوريل ۲۰۰۷


بازداشت پانزده تن از ملوانان نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا در آبهای مرزی بین ایران و عراق تنش های موجود بین ایران و کشورهای غربی را وارد مرحله تازه ای کرده است. در واقع از زمان اعلام استراتژی نوین ایالات متحده در برابر ایران در ژانویه گذشته, و حتی پیش از آن, جنگی پنهانی بین دولت ایران و ایالات متحده و متحدین اصلی او به شمول بریتانیا و اسرائیل آغاز شده است. بنا به گزارشی جامع در نیویورک تایمزِ بیست و هفتم مارس, دولت ایالات متحده نخستین بار بیش از بیست ماه پیش, در نامه ای سری دیپلماتیک و اعتراض آمیز به دولت جمهوری اسلامی ایران برای تجهیز برخی گروه های شبه نظامی عراقی به سلاح مرگباری به نام ای. اف. پی. هشدار داد. در آن نامه همچنین آمده بود که دولت ایالات متحده همچنان مبنای قضاوت خود درباره ایران را بر اساس رویکرد دولت ایران در عراق قرار خواهد داد. نیروهای آمریکائی و بریتانیایی بر این باور بوده و هستند که این سلاح - که نوع بسیار پیشرفته ای از مواد انفجاری است که حتی زره ِ تانک های بسیار پیشرفته جدید آمریکایی دربرابر آن آسیب پذیر است - پیشتر تنها در عملیات حزب الله لبنان بر ضد اسرائیل دیده شده است. بنابراین نیروهای آمریکائی و بریتانیایی در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که منبع اصلی آنها ایران است. پس از آن, نیروهای آمریکایی تلاش گسترده ای را برای شناسایی و متلاشی کردن شبکه ای که به گفته آنها دست اندرکار وارد کردن این سلاحها و بکارگیری آن بر ضد نیروهای ائتلاف در عراق است, آغاز کردند. از دیگر سو, در سپتامبر ۲۰۰۵ نیروهای بریتانیایی با دستگیری جواد الفرطوسی, رهبر یک گروه منشعب از گروه المهدی متعلق به مقتدی صدر, در جنوب عراق دریافتند که ممکن است این گروه سلاحها را از طریق حزب الله لبنان بدست می اورده است. با ادامه تحقیقات نیروهای آمریکایی به این نتیجه رسیدند که سپاه قدس, بخش بین المللی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران, کارگردان اصلی عملیات سلاح رسانی به و آموزش برخی از گروههای شبه نظامی شیعه عراقی بوده وهست. آنان معتقدند که این سپاه بخشی از عملیات را از رهگذر حزب الله لبنان انجام می دهد. ادعایی که تاکنون دولت ایران همواره به شدت رد کرده است. بنا به همان گزارش نیویورک تایمز, پس از این تحقیقات, دولت بوش کوتاه زمانی درگیر این بحث درونی بود که با عملیات سپاه قدس ایران چگونه باید برخورد کرد و در صورت درگیری و اقدام برای بازداشت "عوامل وابسته به سپاه قدس" چه قواعدی می باید ناظر بر این عملیات باشد. پس از آن بود که به ارتش ایالات متحده دستور داده شد تا با آنچه آنان عملیات منسوب به سپاه قدس می دانند و با آنانی که به نظرشان از مأموران این سپاه هستند مقابله کنند. در واقع, این جنگ با عملیات تهاجمی ایالات متحده و دستگیری و ربودن برخی از اعضاء و کارکنان دولت ایران در عراق وارد مرحله بالنسبه آشکاری گشت. در این عملیات, چهار تن از ایرانیان, که بنا به گفته دولت ایران از اعضای هیئت دیپلماتیک ایران در کردستان عراق بوده اند – ادعایی که از جانب دولت ایالات متحده و وزارت خارجه عراق رد شده است- از سوی نیروهای ارتش ایالات متحده بازداشت شدند. هفته ای بعد, آقای شریفی, دبیر دوم سفارت ایران در عراق بدست گروهی ناشناس ربوده شد. از همان ابتدا, دولت ایران و هم اغلب رسانه های خبری ربودن دبیر دوم سفارت را نیز پرده ای دیگر از جنگ سرویس های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده- جنگی که اکنون روزبروز آشکارتر می گشت - ارزیابی کردند. پرده های کاملأ سری این جنگ پیش از آن آغاز شده بود. چنانچه پیش از عملیات اربیل و دستگیری چهار ایرانی, به گزارش برخی ازمطبوعات آمریکایی, صدها ایرانی از طرف نیروهای آمریکایی در عراق بازداشت شده بودند. مایکل لیدن, از روزنامه نگاران نومحافظه کار و تندرو آمریکایی, شمار بازداشت شدگان ایرانی را در این عملیات حتی بیش از ششصد نفر تخمین زده است. یورش شبانه به کنسولگری ایران در اربیل و بازداشت پنج تن از کسانی که در آنجا کار میکردند تنها پرده ای آشکار از این عملیات بالنسبه سری بود. همچنین با دستگیری کسانی چون قیس خزئل و لیت خزئل از شبه نظامیان شیعه در ارتباط با ربودن و قتل پنج سرباز آمریکایی در عراق, آمریکائیان نیز - مانند بسیاری از رسانه ها ی غربی - ربودن و قتل آن سربازان را پاسخی از سوی سپاه قدس ایران ارزیابی کردند. آنچه این گمانه زنی را شدت بخشید مقاله ای در هفته نامه "صبح صادق" وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که نویسنده آن به آمریکائیان درباره توانایی ایران در ربودن مأموران ِ سری و علنی آنها و متحدینشان در "همه جا و همه زمانها" هشدار داده بود. بنا به همان گزارش تحلیل گران اطلاعاتی ایالات متحده بر این باور هستند که تجربه تاریخی در تعامل با سپاه قدس به آنها آموخته است که این سپاه هنگامیکه عملیاتش آشکار می گردد, دست به عقب نشینی می زند. بنا برهمین تحلیل و ارزیابی, دولت ایالات متحده به فشارهای آشکار و پنهان خود بر دولت جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی, ادامه داد. با ناپدید شدن آقای رضا عسکری, از افسران سابق و ارشد بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب ایران در استانبول, پرده دیگری از این جنگ نیمه پنهان سرویس های اطلاعاتی ایران از یک سو و ایالات متحده و اسرائیل, از دیگر سو, نمایان شد. رضا عسکری بنا به قویترین گمانه زنی روزنامه نگاران ایالات متحده, که معمولأ خبرهای اطلاعاتی و نظامی را پوشش می دهند, بوسیله یک تیم مشترک اطلاعاتی آمریکایی – اسرائیلی ربوده شده و در آلمان مورد بازجویی و تحقیق قراردارد. عده ای دیگر از این روزنامه نگاران بر این باور هستند که آقای عسکری سالها برای اسرائیلیان کار می کرده است درحالی که خود نمی دانسته است. آنان می گویند اسرائیلیان در تماسهایشان با او خود را سرویس اطلاعاتی آلمان جا زده بوده اند. پیش از آن نیز مرگ یک دانشمند جوان هسته ای ایران در اصفهان از سوی محافل خیری جهان به مثابه نماد دیگری از این جنگ ِ سرویس های اطلاعاتی مطرح گشت. ایران, البته مرگ این دانشمند جوان را طبیعی و در اثر گاز گرفتگی دانست. از سوی دیگر, اما, ایران نیز بیکار ننشسته است و بنا به گزارش استراتفور هفته ای بعد از قتل دانشمند جوان ایرانی, ایران با قتل دیوید دهان, رئیس هیئت مأمورین وزارت دفاع اسرائیل در اروپا, به این جنگ پاسخ داد. اسرائیلی ها نیز مرگ مأمور ارشد خود را خودکشی وانمود کردند.
از سوی دیگر, اما, جنگ آشکار و پنهان سرویس های اطلاعاتی آمریکایی –اسرائیلی با ایران تنها عرصه ای نبود که ایالات متحده بنا بر استراتژی نوین خود ایران را به چالش کشید. این جنگ با اقدامات دیپلماتیک تهاجمی شدید و تحریم های اقتصادی ِ پی درپی سازمان ملل حلقه را بیش از پیش بر ایران تنگتر ساخت. آنچه اهمیت تحریم های جدید سازمان ملل را دوچندان می سازد از یک سو اتفاق نظری است که در میان همه اعضای شورای امنیت سازمان ملل درباره تحریم ها به وجود آمده است, و از سوی دیگر مسیری است که این تحریم ها نهایتأ به آنجا منجر خواهد گشت. مهمتر از همه, این تحریم ها آشکارا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را هدف فشارها اعلام کرد. با این اقدامات, تندروان داخل حکومت ایران - که اغلب ناظران بر این باروند که سپاه پاسداران عملأ در کنترل این گروه است - بیش از پیش در معرض فشارهای خارجی قرار گرفتند. در داخل کشور نیز, عده ای به انتقاد های ملایم از نقش سپاه پاسداران در تعیین سیاست های دولت و تندروی هایی که عملأ منجر به افزایش فشار بر کشور و تحریم ها ی بین المللی گشته است, پرداختند.
اینهمه, اما, درایران منجر به فعال تر شدن گروهایی گشت که همواره با تأکید بر دوری ار تنش در روابط خارجی خواستار نرمش بیشتر از سوی ایران در تعامل با جامعه بین المللی بوده اند. به نظر می رسد که شرکت ایران در کنفرانس ماه پیش در بغداد با شرکت ایالات متحده و گفتگوی دوجانبه هیئت های ایران و آمریکا, که از سوی دوطرف "گرم و مثبت" ارزیابی گشت, نتیجه همین تلاش های گروه های میانه رو داخل حکومت ایران برای کاستن از تنش ها بوده است. از دیگر سو, در ایالات متحده, نیز, علائمی از نرمش بیشتر آشکار گشت. بنا به گزارش واشینگتن پست بیست و هشتم مارس, رابرت گیتس, وزیر دفاع ایالات متحده ,- که پیش از وزیر شدن نیز از طرفداران جدی گفتگو و مذاکره با ایران بوده است – پس از نشست بغداد گفت "گفتگوهای منطقه ای اخیر در بغداد آغاز خوبی در مسیر همکاریهای بیشتر بود. حکومت ما برای گفتگوها در سطوح عالیتر درها را باز کرده است. بر ما لازم است تا نقش سازنده ای در تعامل با همسایگان عراق در پیش گیریم, حتی اگر آنها در گذشته نقش سازنده ای نداشته اند. من منظورم قطعأ ایران و سرویه است". شرکت کنندگان کنفرانس بغداد توافق کردند که گفتگوها را در سطحی عالیتر در استانبول ادامه دهند. توافق برای گفتگوهای بیشتر و در سطحی عالیتر, از سوی بسیاری از ناظران امور ایران وایالات متحده گامی اساسی در راستای آب شدن یخ های روابط بین دوکشور و شکستن تابوی گفتگوی دوجانبه ارزیابی شد. حتی بعید نبود که این گفتگوها به تشکیل کنفرانسی مشابه در ماههای آینده در تهران منجر گردد.
بنا براین تندروهای ایران از یک سو بر اثر فشارهای بین المللی و جنگ نیمه پنهان سرویس های اطلاعاتی, و از سوی دیگر با تلاش روزافزون میانه روها برای به دست گرفتن ابتکار عمل در عرصه سیاست خارجی بیش از پیش در تنگنا قرار گرفته بودند. اما, همانطور که در گزارش اکونومیست درباره اقدام اخیر ایران آمده است, در تنگنا قرار گرفتن به معنی ضعیف بودن نیست. بنابراین, اقدام اخیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بازداشت ملوانان بریتانیایی, می تواند ضد حمله ای از جانب تندروهای حکومت ایران در برابر این فشار ها باشد. تندروها با این کار در صدد هستند از یک سو روند تازه مذاکرات محتمل ایران و ایالات متحده را درباره عراق – که می تواند به مذاکره ای جامع درباره همه اختلافات بیانجامد- متوقف و بیمورد سازند, و از دیگر سو میخواهند نشان دهند که در صورت فشار بیشتر بر ایران, این کشور نیز می تواند برای غربی ها دردسرها و مشکلات بسیاری ایجاد کند. اکنون با ادامه این بحران, هر گونه احتمال نشست بعدی همسایگان عراق با ایالات متحده و دیگر قدرتهای جهانی در استانبول در سایه ای از شک و تردید قرار گرفته است. رابرت گیتس, وزیر دفاع ایالات متحده, در همان گفتگو ی خود درباره احتمال گشودن باب مذاکره و گفتگو بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده, به طرز جالبی با هشدار درباره خوش بینی بیش از حد به حل مشکلات با دولت ایران و با پیش بینی حوادث غیرمترقبه خاطره ای را از گذشته بازگویی می کند. او می گوید هنگامیکه در نوامبر ۱۹۷۹ گیتس و برژینسکی در حال مذاکره با مأموران دولت تازه تأسیس ایران درباره از سرگیری روابط دوجانبه و شناسایی این دولت از سوی ایالات متحده بود ه اند – در مذاکراتی که ایرانیان تنها بر تحویل گرفتن محمدرضا شاه تأکید می کرده اند- و در حالیکه آن مذاکره ادامه داشته است , ناگهان سه روز بعد نیروهای تندروی داخل حکومت آن روز ایران با تسخیر سفارت ایالات متحده به گروگان گیری دیپلماتهای آمریکایی دست زدند. در آن روز, آن حادثه موجب بحرانی بین ایران و ایالات متحده گشت که تا امروز ادامه دارد. این یادآوری بهترین مثال از اقدامات تندروهای حکومت ایران در مواجهه با میانه روها برای مقابله با هرگونه نرمش و ترمیمی در مناسبات جمهوری اسلامی در برابر کشورهای غربی می باشد. دولت های پیشین جمهوری اسلامی هم در دوران هاشمی رفسنجانی و هم در دوران محمد خاتمی شاهد تکرارچنین اقداماتی در تخریب روابط رو به گسترش ایران در دوره های مورد نظر با دولت های غربی بوده است. حادثه بازداشت ملوانان بریتانیا را نیز می باید – حتی اگر آنها در آبهای ایران بوده اند - در زمره اینگونه اقدامات طبقه بندی کرد. از نخستین واکنش های وزارت خارجه ایران به خوبی آشکار گشت که آنان در جریان این کار نبوده اند و این نیز مانند برخی دیگر از اینگونه تندروی ها بر دیپلماسی ایران آوار شده است. اما آنچه بر اهمیت این اقدام می افزاید این است که در شرایط نوین و کاملأ متفاوت سیاسی این گونه ماجراجویی ها می تواند به عواقبی بسیار خطرناک بیانجامد. آنچه تندروها بدان بی توجه اند این است که اقدامات شتاب زده و تندروی های کاملأ بی محابا اگر چه ممکن است کوتاه مدتی برای بریتانیا یا ایالات متحده دردسرآفرینی کند, اما در شرایط کنونی به همان میزان میتواند موجب افزایش تنش ها تا حد یک درگیری تمام عیار گردد. این درگیری قطعأ اکنون - که در سایه قطعنامه های اخیر سازمان ملل - دولت ایران بیش از همیشه منزوی است به سود ایران نخواهد انجامید. برخی بر این باورند که دولت ایران – به خصوص تندروهایی که چنین اقداماتی را کارگردانی می کنند – استاد مانورهای سیاسی هستند, اما بی شک این بار آنان در اشتباه کامل هستند. در شرایطی که ایران از سوی شورای امنیت سازمان ملل به اتفاق آراء به تحریم محکوم گردیده و در انزوا به سر می برد, این کار نه تنها به سود حکومت ایران نخواهد بود, بلکه می تواند از سوی افکار بین المللی نوعی تلاش ایران برای آغاز جنگ قلمداد گردد. به رغم برخی "درشت گویی" های دولت بریتانیا در مواجهه با این بحران, به سود ایران است که حل و فصل این بحران را نیز به دست دیپلماتها و میانه روهای حکومت بسپارد. دولت ایران می تواند به هرگونه تجاوز به حریم مرزهای خود مطابق حقوق بین الملل از رهگذر سازمان ملل اعتراض کرده و خواستار احترام به حقوق خود از سوی همه کشورها, از جمله دولت بریتانیا گردد. بی شک, حل و فصل مسالمت آمیز و سریع این بحران موجب نادید گرفتن حق ایران نخواهد شد.

تهمورس کیانی, سیاتل (ایالات متحده), یکم آوریل ۲۰۰۷
tahmoures_kiani@yahoo.com