گذار به دموکراسی در ایران: از ایده تا عمل – بخش چهارم


احمد هاشمی


• تجربه جنبش سبز موید این قضیه است که اعتراضات انتخاباتی در ایران نمی تواند مانند نمونه های دیگر موج سوم گذار دموکراتیک به نتیجه برسد. استثنای رژیم سیاسی ایران در این است که یک ساختار غیرانتخابی، قدرت اصلی را در اختیار دارد. تغییرات ناشی از انتخابات به نفع مردم را، بی اثر می کند و از سوی دیگر انتخابات یک سوپاپ اطمینان برای حکومت جمهوری اسلامی نیز در این چهل سال عمرش بوده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱ آذر ۱٣۹۷ -  ۲۲ نوامبر ۲۰۱٨


مرحله پیشا دموکراتیک
جامعه ایران اکنون در مرحله پیشا دموکراتیک قراردارد، مسئله قدرت و حاملین آن چه درحکومت و چه در نخبگان و کنشگران سیاسی، اجتماعی و مدنی اپوزیسیون، موضوعی قابل اهمیت است. در شرایط کشور ما، که در مقابل ولی فقیه قدرتمند، یک جامعه نحیف قرار دارد، این موضوع بازهم اهمیت بیشتری پیدا می کند.
ویژگی مرحله پیشادموکراتیکی در این است که نظام حاکم در سراشیبی لغزنده قرار گرفته، اما هنوز امکان انتخاب برای او سپری نشده است و ازسوی دیگر اما نیروهای مخالف، ازهم گسیخته و پاشیده و فاقد برنامه هستند.
در این مرحله نیروهای سیاسی جدیدی ظهور می کنند و ارزش ها و جایگاه برخی از نیروهای سابق سیاسی رو به افول و یا زوال می گذارد و با گسترش جابه جایی در نیروهای سیاسی سابق و جدید، توازن قدرت نیز تغییر خواهد کرد، در نتیجه آرایش و صف بندی های جدید، تضادها و منازعات سیاسی شدت بیشتری خواهند گرفت.
موضوع مهم در مرحله پیشادموکراتیک بهره گیری از "فرصت یابی سیاسی" است.

فرصت یابی سیاسی
تز "فرصت یابی سیاسی" بر این فرض استوار است که با وجود تمامی عوامل مساعد و نامساعد، چنانچه کنشگران سیاسی و اجتماعی از فرصت های سیاسی بدست آمده حداکثر بهره لازم را نبرند و یا آنها را بوجود نیاورند، جنبش به پیروزی نمی رسد. برخی از این فرصت ها، فرصت های ساختاری هستند که در کنترل کنشگران سیاسی و اجتماعی نیستد. اما برخی از آنها توسط کنشگران سیاسی ساخته و یا آماده می شوند. با توجه به نتایج موج سوم گذارها، در مرحله پیشادموکراتیک چهار موضوع میتواند در ایران در برآمد فرصت یابی سیاسی نقش داشته باشند:
۱- اعتراضات انتخاباتی
۲- ناکارآمدی رژیم
٣- بحران جانشینی
۴- فشار خارجی

اعتراضات انتخاباتی
در دو دهه اخیر در اثر گسترش موج دموکراسی خواهی مواردی از خیزش های اعتراضی فراگیر و گسترده انتخاباتی به وقوع پیوسته که به "انقلاب های انتخاباتی" معروف شده اند.
این خیزش ها معمولا در کشورهایی اتفاق افتاده است که در آنها رژیم ها برای حفظ ظاهر دست به گشایش قضای ساسی کوچک و محدود و کنترل شده ای در زمان انتخابات زده اند.
وجه مشخصه برگذاری چنین انتخاباتی، شرایط نابرابر و امکان دستکاری در روند و نتایج انتخابات بوده ولی روزنه و ظرفیت اندکی هم برای معترضین به انتخابات وجود داشته است.
مواردی چند از این "انقلاب های انتخاباتی" منجر به تغییرات سیاسی شده اند و در بعضی از آنها تاکنون چندین بار انتقال مسالمت آمیز قدرت مشاهده می شود. صربستان، فیلیپین، قرقیزستان، گرجستان و اوکراین از این جمله می باشند. در موارد ناموفق، حکومت ها توانسته اند با سرکوب اعتراضات انتخاباتی، موفق به بستن کامل فضای سیاسی گردند. آذربایجان، الجزایر، توگو و ایران نیز در این گروه قرار دارند.
نتایج این "انقلاب های انتخاباتی" برای طرفداران دموکراسی را می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
۱- در روند انتخابات کنش جمعی شکل می گیرد و در سایه این کنش ها هزینه شرکت در اعتراضات کاهش می یابد. پلی میان نارضایتی و اقدام اعتراضی برقرار می شود و هویت جمعی شکل می گیرد و در نتیجه شهروندان به نتیجه اعتراض امیدوارتر می شوند.
۲- دستکاری در نتایج انتخابات، باعث نارضایتی های تازه می گردد.
٣- فرصت مناسبی برای اپوزیسون در جهت گسترش تشکیلات و پیوند با شهروندان هرچند موقت فراهم می شود.
۴- روند انتخابات باعث ارایه ایده های جدید، نهادهای جدید، و احیای گفتمان های تازه می گردد.
تجربه جنبش سبز موید این قضیه است که اعتراضات انتخاباتی در ایران نمی تواند مانند نمونه های دیگر موج سوم گذار دموکراتیک به نتیجه برسد. استثنای رژیم سیاسی ایران در این است که یک ساختار غیرانتخابی، قدرت اصلی را در اختیار دارد. تغییرات ناشی از انتخابات به نفع مردم را، بی اثر می کند و از سوی دیگر انتخابات یک سوپاپ اطمینان برای حکومت جمهوری اسلامی نیز در این چهل سال عمرش بوده است. گردش مدیریت افراد و جریان های خودی که ولایت مطلقه فقیه را قبول دارند، نقش مهمی در بقای جمهوری اسلامی داشته است.
اما اعتراضات انتخاباتی در ترکیب با بحران ناکارآمدی رژیم، مسئله حاد جانشینی ولی فقیه و فشارهای خارجی می تواند فرصت های جدیدی را برای طرفداران دموکراسی رقم زند.

ناکارآمدی رژیم
حکومت جمهوری اسلامی در شرایط فعلی در عرصه داخلی در تنگنای بحران های چند جانبه است، که در طول این چهل سال انباشته شده اند.
این بحران ها را می توان در پنج مولفه توضیح داد:
بحران هویتی: عناصر ارزشی و بنیادین نظام، دیگر مورد قبول اکثریت مردم ایران نیست. شهروندان به دلایل مختلف در تضاد با این ارزش ها قرار دارند و بنای ناسازگاری را سر می دهند.
بحران مشروعیت: نظام حکومتی جمهوری اسلامی اعتبار خود را درحوزه های مختلف سیاسی از دست داده است و به همین جهت مشروع بودن نظام زیر سئوال رفته و افراد جامعه در تکاپوی سیستمی خارج از روش فعلی هستند.
بحران مشارکت: ساختارهای تصمیم گیری و نمایندگی نظام مورد اعتماد و قبول افراد جامعه نیست.
بحران توزیع: سیتستم ناعادلانه توزیع کالا، خدمات و حتی ارزش ها و فرصتها از یکسو و ناتوانی حکومت در مرتفع ساختن نیازهای اساسی افراد جامعه، منجر به بحران توزیع شده است.
بحران نفوذ: محدودیت های مشارکتی، فقدان مشروعیت و نابرابری های توزیعی باعت از بین رفتن نفود حکومت در بین مردم شده است.
مجموع این بحران ها در کنار گسترش بحران اقتصادی و تعمیق بحران های منطقه ای و بین المللی، جمهوری اسلامی را به یک رژیم ناتوان و ناکارآمد تبدیل نموده است.

بحران جانشینی
بحران جانشینی به یکی از پیچیده ترین بحران های درونی رژیم تبدیل شده است. با توجه به بن بست کئوپراسیون در رژیم اقتدارگرای جمهوری اسلامی، راه حلی بدون درگیری های حاد درونی را نمی توان تصور نمود.

رویکرد راهبردی کنشگران سیاسی
وجود این بحران ها، موضوع رویکرد انتخاب راهبردی را در فرآیند دموکراتیک سازی در اولویت قرار داده است. در این لحظه است که انتخاب های کنشکران سیاسی در ایران به عنوان معیاری برای موفقیت و یا عدم موفقیت به گذار به دموکراسی خواهد بود، اما این به معنی اهمیت زدایی از متغیرهای اقتصادی و اجتماعی نیست. با وجود خودمختاری فرآیندهای سیاسی، تردیدی در این نیست که کنشگران سیاسی در خلاء فعالیت نمی کنند. به اختصار می توان گفت که دموکراسی در ایران محصول فعالیت کنشگران سیاسی و احزاب و سازمان ها و گروه های اجتماعی مختلف و فعالین مدنی است.
موضوع مهم در مرحله پیشادموکراتیک بهره گیری از "فرصت یابی سیاسی" است.
به بیان مک آدام: "هر واقعه یا فرایند اجتماعی گسترده ای که محاسبات و فرض های سامان بخش یک نظام سیاسی را تضعیف نماید، تغییری را در فرصت های سیاسی ایجاد می کند."
مثلا بروز شکاف در میان اقتدارگرایان، اعمال فشارهای جهانی، افزایش وزن اجتماعی گروه های معین می تواند فرصت ها و فضاهای مربوط به عمل را گسترش دهد.
نکات مرکزی رویکرد راهبردی در لحظه فعلی عبارتند از:
۱- ائتلاف طرفداران دموکراسی
۲- استواری سیاسی
٣- شفافیت و علنیت
برخی از کارشناسان سیاسی، فرهنگ سیاسی را نیز هم به این مجموعه اضافه می کنند. استفاده موفقیت آمیز از فرصت سیاسی، می تواند باعث گشایش فضای باز سیاسی گردد.

ائتلاف طرفداران دموکراسی
فاکتورهای کلیدی تشکیل ائتلاف
در دانش جامعه شناسی تعریف عامی از ائتلاف موجود نیست. اما غالب محققین ائتلاف را پدیده ای اجتماعی قلمداد می کنند، که آزادانه و نسبتا برای مدتی طولانی توسط کنشگران سیاسی و اجتماعی ایجاد می شود. پارامترهای لازم برای تشکیل آن، تنظیم اهداف کلی با حفظ استقلال هر یک از گروه های شرکت کننده و همچنین تدوین رویکرد راهبردی، جهت نیل به هدف می باشد. (scharpf).
مشخصه اصلی ائتلافات، شرکت تمامی کنشگران سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و قومی در مسیر گذار دموکراتیک می باشد. تجربه موارد متعدد ائتلاف ها نمایانگر آن است که ائتلافی شانس موفقیت دارد، که بتواند در مقابل جریان حاکم مشروعیت پیدا کند و این هم به سادگی دست یافتنی نیست.
تنها دریک پروسه طولانی فعالیت که همراه با نوآوری های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی باشد، می توانند نیروهای طرفدار دموکراسی در میان مردم و در مقابل جریان حاکم مشروعیت پیدا کنند.
مشروعیت ائتلاف با چهار مشخصه محک زده میشود: الف - نمایندگی ب- ایجاد باور و اعتماد در مردم ج - نمایش و عملیاتی نمودن ایده های سیاسی د- توانایی تبلیغاتی برای کانالیزه نمودن احساسات جمعی.
دو پارامتر اساسی در رابطه با تشکیل ائتلاف عبارتند از: اولویت ها و جهان بینی.
شرایط برای ائتلاف از سوی طرفداران دموکراسی آسان تر خواهد بود، وقتی که تفاوت های جهان بینی در بین اعضای ائتلاف کمتر بوده و از طرف دیگر هارمونی درونی عناصر تشکیل دهنده آن بالا باشد. پایداری و استحکام هرائتلافی به توافق بر سر ارزش ها و علائق مشترک وابسته است.
دو پارامتر اساسی در رابطه با تشکیل ائتلاف عبارتند از: اولویت ها و جهان بینی.
در رابطه با این دو پارامتر این سوال مطرح می شود که کدامیک از این دو مبنا قرار میگیرند؟ تجربه ائتلاف های متعدد نشانگر آن است که پاسخ قطعی برای این سوال وجود ندارد.
Paris و Sofsky مدل های مختلف تشکیلاتی ائتلاف را، از هم همدیگر تفکیک می کنند. به نظر آنها در یک انتها ائتلافی که آنها آن را "ائتلاف مستقیم" می نامند، قرار دارد. درانتهای دیگر نوعی از ائتلاف موجود است که آنها آن را "ائتلاف استراتژیک" نام گذاری میکنند.
مابین این دو انتها، اشکال مختلفی از ائتلافات وجود دارد که برحسب شرایط خاص شکل می گیرد.
در "ائتلاف مستقیم" مجموعه ای از کنشکران بطور طبیعی به علت توافق برسر ارزش های جمعی در کنار هم قرار میگیرند، بدون آنکه استراتژی معینی را با هم هماهنک کنند. برای انجام یک اقدام سیاسی مشخص این ائتلاف شکل میگیرد، و با پایان عمل مشترک، ائتلاف موضوعیت خود را از دست می دهد.
در ائتلاف از نوع "استراتژیک" وجود جهان بینی های متفاوت پذیرفته شده است. در این حالت اهداف و الویت ها در پروسه ای دموکراتیک تنظیم می شوند. عناصر شرکت کننده تا رسیدن به اهداف موردنظر در کنار هم باقی می مانند.

گام های اساسی در جهت پروسه تشکیل ائتلاف در ایران
پنج گام اساسی در جهت پروسه تشکیل ائتلاف عبارتند از:
۱- بررسی و تجزیه و تحلیل تضادها در اجزا سیستم و نهادهای وابسته به آن
۲- بررسی موانع ائتلاف
٣- جستجو برای یافتن شبکه مناسب تشکیلاتی در شرایط خاص ایران
۴- باز تولید هویت جمعی
۵- تجزیه و تحلیل مداوم از عمل و عکس العملها و دینامیسم رفتاری در نیروهای بالقوه ائتلاف

اهداف و الویت های پیشنهادی برای ائتلاف طرفداران دموکراسی
۱- پذیرش جهان بینی های متفاوت (جمهوری خواه، مشروطه، چپ، ملی و مذهبی)
۲- پذیرش بدون قید و شرط اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان مبنای قانون گذاری های دوره گذار و قانون اساسی آینده ایران
٣- توافق بر سر چارچوب های کلی توسعه پایدار مصوبه سازمان ملل و تنظیم خطوط مشخص اجرائی آن درگام اول توسعه در شرایط ایران
۴- گفتگو و توافق بر سر مدل دموکراسی توافقی در ایران
۵- گفتگو و توافق برسر چکونگی پیشبرد رویکرد انتخابات آزاد در ایران
در هسته مرکزی این طرح، پذیرش مدل دموکراسی توافقی در ایران، با دو محور اساسی قرار دارد. محور اول: پذیرش این مسئله است که بدون تمرکز زدایی در ایران، دموکراتیک سازی ممکن نیست. محور دوم: بدون شرکت زنان در همه ابعاد تصمیم گیری و نمایندگی، دموکراتیک سازی در ایران به بن بست منجر خواهد شد.

ادامه دارد

احمد هاشمی                                                                     
ahmad.haschemi@gmx.at