ایران، انقلابی در راه، یا جنبشی در میان؟


حمید آصفی


• اگر در ایران انقلابی در راه هست، یا جنبشی در میان، وظایف و تکالیف ملیِ جریانات و نیروهای سیاسی چیست؟ این نیروها تاکنون در اجماع بر توصیف هر دو پدیده انقلاب و جنبش، ضعف‌های تحلیل - راهبرد خود را برطرف ننموده‌اند و نیز راهبردی از ضرورت اتخاذ نکرده‌اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۷ آذر ۱٣۹۷ -  ٨ دسامبر ۲۰۱٨


اگر در ایران انقلابی در راه هست، یا جنبشی در میان، وظایف و تکالیف ملیِ جریانات و نیروهای سیاسی چیست؟ این نیروها تاکنون در اجماع بر توصیف هر دو پدیده انقلاب و جنبش ضعف‌های تحلیل - راهبرد خود را برطرف ننموده‌اند و نیز راهبردی از ضرورت اتخاذ نکرده‌اند. باید به این نیروها گوش‌زد کرد که: ما نیاز به یک جبهه سیاسی وسیع و فراگیر، و نیز نیاز به خلقِ "یک استراتژی ملی" داریم، و تنها به این ترتیب می‌شود جلوی یک شورش و انقلابِ خشن را گرفت، و به یک انقلابِ نرم یا جنبش مخملی پرداخت، و با روش‌های اعتراض و اعتصاب و نافرمانی مدنی، در راه ایجاد تحول قدم برداشت، و به اصلاحات ساختاری پرداخت.
الان در بین این نیروها، اختلاف در این است که، برخی شرایط را انقلابی می‌دانند، و برخی جنبشی. چه شرایط را انقلابی بدانند، و چه جنبشی، جای یکی از پارامترها، که رهبری جنبش یا انقلاب نرم باشد را خالی می‌یابیم، و به دنبال رفع این نقیصه باید باشند، تا اگر شوری ایجاد شد، آن را هدایت کنند. اما گویا با هر توصیفی که از شرایط ایران داشته باشم، تا کنون نیروهای ملی برای رهبری آن اهمیتی قائل نبوده، و مطرح هم نمی‌کنند!
نیاز به فکر در این باره، و حتی ضرورت ایجاد یک جبهه سیاسی گسترده را، باید مهم دانست، تا این جنبش یا انقلاب نرم را هدایت کنند، و الان این شکاف در نگاه این نیروها هست. خب! فرض کنیم که، شرایط ما هنوز انقلابی نشده است، اما جنبش اجتماعی که وجود دارد، و بدون سر هم هست. سوال این است که: نیروهای ملی به این جنبش چه پیشنهادی دارند؟ و اصلاً بدون رهبر بودن این جنبش خطر دارد یا ندارد؟ آیا منتظر ظهور رهبری از بطن آن هستند، تا یک رهبری خودش بروز کند؟ آیا با توجه به تحریم‌های موجود، و خرابی شرایط اقتصادی و اجتماعی کنونی، جنبش این امکان زمانی را دارد که، دارای یک رهبری، از طریقِ زاده شدن آن از بطن خود، را تجربه کند، یا نه؟ آیا این دوستان، این خطر را نمی‌بینند که، با ریختن محرومان به خیابان، و فقدان رهبری، جنبش مدنی به یک حرکت تند و کور و خشن تبدیل شود، و نیروهای برانداز خشن، و مزدوران آمریکا، جنبش را در دست بگیرند؟
گویا اکنون این مسائل، یا در ذهن این نیروها مطرح نیست، و یا فرموله نکرده‌اند، و یا هنوز حرفی از آن نزده‌اند. الان این نیروها باید همین تفکیک بین انقلاب خشن و نرم را بگیرند، و صراحتاً خود را طرفدار "تحول نرم" بنامید. اما ضرورت شکل‌گیری یک اتحاد ملی، برای جستن از خطر یک حرکت کور و خشن، و هدایت صحیح "جنبشِ فعلاً موجود در جامعه" را گوشزد کنند. این نیروها خط‌مشی خود را تحول ساختاری نرم بدانند، با ذکر این نکته که، اصلاح‌طلبان کنونی قادر به این کار نیستند، و مردم هم دیگر آنان را باور ندارند. باید بپذیریم که، اگر این اتحاد سیاسی شکل نگیرد، این جنبش، با توجه به وضع سیاسی کنونی، و وجود تحریم و فقر شدید و نارضایتی سیاسی، ما جبرا و علی‌رغم میل‌مان، به سمت یک انقلاب خشن یا «انقلاب منفعل» به قول گرامشی، خواهیم رفت، و ته آن مشخص نیست که چه باشد!
به نظر ضرورت کار این نیروها این است که موضع آن ها باید مشخص باشد و اعلام کنند خواهان انقلاب خشن نیستند. اما شرایط را جنبشی و سخت ملتهب می‌دانند، و منتظر ایجاد شدن یک جبهه ملی متحد برای نجات ایران باشند، تا جنبش کور و انقلابی نشود. اما واقعیت این است که، با توجه به انسداد سیاسی، و بسته بودن فضا، امکان داخلی آن کم است. چون اولاً حاکمیت آن را می‌زند، و دوماً شخصیت‌های خیلی جدی، که معطف به اراده باشند، کم است، و جدی‌ها را هم به زندان می‌اندازند، پس راهبرد عملی چیست؟

منبع: کانال تلگرامی نویسنده