آقای ایرج فرزاد، ترمزهایتان را چک کنید!


شهاب برهان


• برای من تبعیضات و ستم های ملی عین صورت مسئله ملی است. طلب جدائی نقطه پیدایش مسئله ملی نیست، یکی از راه حل های مسئله ایست که با امتناع از راه حل های دموکراتیک از سوی ملت ستمگر، به بن بست رسانده شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۷ آذر ۱٣۹۷ -  ٨ دسامبر ۲۰۱٨


آقای ایرج فرزاد در نقد موضع من در قبال مسئله ملی مطلبی در سایت "اخبار روز" نوشته است که هرکس خواست می تواند مستقیما به آن مراجعه کند. من در اینجا پاسخ مختصری را که به او داده ام در اختیار خوانندگان قرار می دهم:


پیش از همه خوشحال ام که ترجمه من از مانیفست حزب کمونیست مورد پسند شما واقع شده است. اما در مورد ناپسند افتادن موضع من در قبال تبعیضات و ستم های ملی در ایران، گمان ندارم که هرگونه بحث اقناعی با کسانی که اندیشه مشعشع منصور حکمت در این زمینه را با خود یدک می کشند، منتج به نتیجه ای جز اتلاف وقت خودم باشد. از این رو مرا از ورود در بحث های فرساینده با خودتان معذور بدارید. فقط چند نکته میگویم و نقطه پایان می گذارم به ادامه چنین بحث بی ثمری:

• فرموده اید: «این نه پدیده نامُتعّین ملت و اجزاء نامُتعیّن تر آن، که برعکس ناسیونالیسم و جنبش ناسیونالیستی است که ملت را میسازد».
ناسیونالیسم (بمثابه ایده) و جنبش ناسیونالیستی (بمثابه حرکت و جریانی مادی) چطور ممکن است بدون وجود ناسیون (ملت) وجود داشته و همچون "مُثُل" افلاطونی موجد و تعّین بخش عینیت ملت بشود؟! ناسیونالیسم یا از سلطه جوئی ملتی بر ملت دیگر برمی آید، یا از واکنش دفاعی ملت تحت سلطه در برابر ملت سلطه گر، پس وجود ملت ها پیش شرط ناسیونالیسم و جنبش های ناسیونالیستی است.

• نوشته اید: «با بروز و مشاهده هر جلوه از ستم و تبعیض ملی، فرهنگی و یا زبانی و نژادی بطور انگار طبیعی ما را با “مساله ملی” مواجه نمیکند خود صورت مساله به نظر من غلط است.... اولا بین ستم و تبعیض ملی با هر بروز از اشکال آن ستم ها و تبعیض ها، تا تبدیل شدن به “مساله ملی” بسیار تفاوت و فاصله است»...
صورت مساله غلط همین جدا کردن ستم ها و تبعیضات ملی از ستم ملی است. اگر این ستم ها و تبعیضات، مسئله ملی نیستند، پس چیستند؟ میگوئید: «جنبش کارگری و سوسیالیسم این طبقه، فقط زمانی که دامنه آن ستم و تبعیض ها چنان با سرکوب و لشکر و لشکر کشی آنها را به یک “مساله سیاسی” تبدیل کرده باشند، “ناچار” است به میدان وارد شود. وقتی دامنه و ابعاد تبعیضها و سرکوبها و خون و خون ریزیها چنان وسیع و طی زمانی نسبتا طولانی دامنه دار باشند، در میان مردم “ستمدیده”، یک بدبینی و دلچرکینی و بی اعتمادی عمیق ایجاد میشود که راه حل سیاسی آن تن دادن به انتخاب “تلخ” جدائی است.»
از این جملات نه چندان سلیس شما چنین می فهمم که به نظر شما تبعیضات و ستم ها به خودی خود و بطور طبیعی مسئله سیاسی و ملی نیستند و فقط زمانی این تبعیضات و ستم ها با سرکوب ها و خونریزی ها به جائی برسند که راهی بجز انتخاب تلخ جدائی باقی نمانده باشد، می شود «مسئله سیاسی» و «مسئله ملی»!
معنی روشن این فرمایشات این است که ستم ها و تبعیضات ملی برای شما هم مثل خود ملت ستمگر، مسئله ای حساب نمی شنوند و فقط زمانی مسئله ملی می شوند که برای ملت ستمگر مسئله می شوند، یعنی کار به جدائی خواهی می کشد. این است درک "مترقی و پیشرو!" به ارث رسیده از منصور حکمت به شما در موضوع ملی.
همینطور می فرمائید که «جنبش کارگری و سوسیالیسم این طبقه، فقط زمانی که دامنه آن ستم و تبعیض ها چنان با سرکوب و لشکر و لشکر کشی آنها را به یک “مساله سیاسی” تبدیل کرده باشند، “ناچار” است به میدان وارد شود». این لشکرکشی ها را محمدرضا شاه در سرکوب جنبش ترک های آذربایجان انجام داد و از زنجان تا اردبیل و تبریز همان طور که آرزو میکنید خون ریزی ها کرد. و لشکرکشی به خوزستان و سرکوب عربها هم که در دوره خمینی از سر گرفته شد و اینک در مقابل چشم تان انجام میشود و امنیتی کردن و امنیتی نامیدن استان های غیرمرکزی اصلا از نظر شما مسئله ملی نیست و اصلا مسئله حساب نمیشود. این ستم ها به جنبش کارگری ربطی ندارد و فقط وقتی موضوع «سیاسی» شد، یعنی جدائی خواهی از فرط ستم و خونریزی جدی شد، آنوقت است که جنبش کارگری بقول شما “ناچار” به میدان وارد می شود (حالا بماند که در کدام طرف حل مسئله!!).

• برای من تبعیضات و ستم های ملی عین صورت مسئله ملی است. طلب جدائی نقطه پیدایش مسئله ملی نیست، یکی از راه حل های مسئله ایست که با امتناع از راه حل های دموکراتیک از سوی ملت ستمگر، به بن بست رسانده شده است. تا زمانی که این ستم ها وتبعیضات روا داشته می شوند اما هنوز خون تا گردن ملت غالب و حاکمان بالا نیامده، برای آن که شما مثل ما گرفتار «تجرید» نشوید، مسئله ملی را همسو با ملت دولت ستمگر انکار کنید و دور بزنید و کتاب هابسبام تان را برای «تحصیلکردگان» ببرید و بگوئید بخوانند و مجاب شوند که مسئله ملی در ایران توهمی بیش نیست. اما ما، سر و کارمان با مردمان تحصیل نکرده (محروم از تحصیل به زبان مادری) است که از تبعیضات و ستم های ملی در رنج روزانه اند. ما از جنبش کارگری انتظار داریم از مبارزات آنان علیه تبعیض و ستم حمایت کند.

• تشر منصور حکمت به خود شما و رفقایتان در جدال های درونی حزبی را که «ترمزهایتان را چک کنید!» خرج ما نکنید. شما با ما در موقعیتی نیستید که منصور حکمت با امثال شما بود. جناب فرزاد، ترمزهایتان را چک کنید!