چپ امروز به چه معناست؟ - مرتضی ملک محمدی

نظرات دیگران
  
    از : Hadi shahab

عنوان : کلمه چپ هم در جامعه ایران میبایست تعریفی داشته باشد
آقای مرتضی ملک محمدی محترم,

من نیز خواننده نوشتار های شما هستم . من فکر میکنم انصاف مهمترین اصل
در قضاوت است خواه این قضاوت از سوی مردم باشد و یا خواه از سوی جریانات سیاسی.

من فکر میکم تا وقتی که ما از کلمه چپ تعریف دقیقی به دست ندهیم و یا آنرا
در انحصار حزب و یا سازمان مشخصی بدانیم یک مقدار آب را گل آلود میکنیم.

اگر درست فهمیده باشم این کلمه اول در پارلمان فرانسه پا به عرصه وجود گذا شت.
این کلمه به طرفداران سوسیال دموکراسی, کمونیستها , انارشیستها, طرفداران محیط زیست ,طرفداران صلح و مخالف جنگ در اروپا اطلاق میگردد.
کلمه چپ هم در جامعه ایران میبایست تعریفی داشته باشد. من فکر میکنم
آنجا که شما حزب توده را در دهه بیست نماینده چپ مینامید(اگر که ذکر میکنید
که ده ها گروه چاپ نیز وجود دا شت) و فداییان و حزب توده را نماینده چپ ۵۷
مینامید . اشتباه میکنید.

سیاست سازمان اکثریت و حزب توده به هیچ وجه یک سیاست چپ نبوده و نیست
این سیاست دست راست ترین سیاستی بوده که در چهل سا ل گذشته موجودیت
پیدا کرده. حال با نام گذاشتن ان سیاست به نام چپ بی انصاف ترین کاری است
که یک نفر میتواند انجام بدهد. من اینجا از بر شمردن تک تک ان سیاستها خودداری
میکنم . مطمن هستم که قضاوتگر منصف به آرشیو تاریخ مراجع میکند قبل از اینکه داوری کند.

چپ یک سیاست مشخص است و نه یک کالا یا ابزار که در انحصار گروهی باشد که به
واسطه ان اهداف راست ضد مردمی را به پیش برد.

با احترام
هادی شهاب
٨۷۶۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۷       

    از : نقی حمیدیان

عنوان : سپاس از مقاله
آقای ملک محمدی سپاس از مقاله پرمحتوا و قابل تعمق تان
من نکاتی چند در رابطه با شکست چپ داشتم که نمی توانم در این بخش بنویسم یک بار مقدار ی نوشتم که به اشتباه محو شد. فقط همین را بگویم که چپ نوین اواخر دهه چهل شمسی تا انقلاب و سال های بعد از آن، به دلیل باورهای لنینیستی غلیظ خود با فاجعه شکست روبرو گشت. چریک های فدائی خلق علیرغم این که خود را مارکسیست لنینیست می دانستند همان طور که به درستی توضیح دادید در مقابل چپ ارتودوکسی یا کمینترنی بودند. ولی این چپ در انقلاب پیچیده و متناقض بهمن ۵۷ گیچ و سرگردان شد و به دو بخش اکثریت و اقلیت شقه شد. کل دستگاه فکری هر دو بخش انشعاب برای شناخت درستی اوضاع به کلی تازه ای که روبرو شده بود نمی توانست پاسخی بیابد. بخش اکثریت چریک ها (که من هم عضور رهبری ان بودم) به دام انترناسیونالیسم روسی و حزب توده افتاد و به سیاست حمایت از حکومت مذهبی خط امام پرداخت. بخش اقلیت با تندروی و کلیشه کردن دوتاکتیک سوسیال دموکراسی و تزهای آوریل لنین حتا به ایده تشکیل جوخه های سرخ افتاد و زیر یورش همه جانبه حکومت دچار انشعاب و تفرقه شد و بدون آن که کاری جدی کرده باشد بخش عمده آن در خارج کشور سرنوشتی جز انشعاب و حتا تقابل های مسلحانه و پاشیدگی نداشته است. بخش سازمان پیکار و سایر گروه های کوچکتر چپ همه متلاشی شدند و هیچ دستاورد قابل اتکائی از هیچ بخش چپ انقلابی آن سال ها به جا نمانده است. حزب توده و سازمان اکثریت در بهار سال ۶۰ با شکست مفتضانه ای شکست خوردند. هم اینک سازمان هائی که هنوز یادآور همان نام های گذشته در خارج کشور هستند اصولاً در داخل کشور مطرح نیستند. نسل جوان چپ ایران با این گذشته چندان آشنا نیست. چرا که همگی به شکل های مختلف شکست خورده بودند و صد البته نقش جمهوری اسلامی را نباید نادیده گرفت که با همه امکانات سخت افزاری و نرم افزاری به تنهائی کل چپ ایران و حتا تاریخ مبارزات ان را سرکوب و تحریف کرد که در ذهن نسل جوان با گرایش عدالت خواهی امروز ایران، به سختی می شود اثر مثبتی یافت. با فروپاشی اتحاد شوروی، چپ لنینیستی نیز در بسیاری نقاط به ویژه کشورمان فروپاشید.
مجموعه وضعیت چپ سنتی ایران را شما به درستی توضیح دادید. و من اضافه می کنم که نسل امروز ایران نسل پدران و مادران خود (بخوان نسل انقلاب بهمن) را به طور کلی مسول پیدایش حکومت جمهوری ولایت فقیه می داند نه فقط این دسته یا آن بخش چپ و غیر چپ ایران در آن زمان. چپ عدالت خواه امروز ایران بر خلاف قضاوت های بخش های چپ آن سال ها یا بازماندگان آن ها، که کم و بیش هنوز نسبت به هم دارند، با کل چپ آن سال های ایران چنین قضاوتی ندارند. چپ امروز ایران، مطابق با همان تعاریفی که در نوشته ارائه کردید، زیر همان تیغی زندگی می کند که نسل پیشین چپ ایران (صرف نظر از هر گرایش آن) را قیچی و کشتار کرده است. به گمان من نیروهای نسل نوین چپ ایران خیلی خوب می دانند باچه حاکمیتی روبرو هستند و به راحتی می توانند بفهمند که تمام گرایشات چپ انقلابی سال های بعد از انقلاب، با همان دیدگاه لنینیستی شان اصولاً شانسی برای موفقیت نداشتند.
نکات دیگری در نظر داشتم که صرف نظر می کنم.
موفق باشید.
٨۷۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۷       

    از : مرتضی ملک محمدی

عنوان : انتقاد
رهگذر عزیز انتقاد شما را می پذیرم. جا داشت در کنار نقد کژ روی ها ی چپ از شهامت ها و وفا داری های آنها به زحمت کشان و تلاش های آنها برای سعادت مردم ایران یاد شود. عقل سرد انتقادی مانع از بروز این احساس واقعی من شد . اما این داستان خود من است . من خودرا هیچ گاه جدا از آن تاریخ و آن شور و شعور ندانسته ام. این نقدی است به گذشته خود من و نه دیگری . من دارم در آینه با خودم و نسل خودم حرف می زنم. و این حرف حالا نیست ؛ کشف امروز نیست , اکنون نزدیک سه دهه است که چپ مشغول حفاری گذشته و درس آموزی از آن است. جای خوشحالی است که بسیاری از نسل انقلابی پیش از انقلاب به نقد صادقانه خود نشسته است . این رسم همه فرهنگ ها و همه مبارزان کشور های جهان است که به مناسبت های مختلف , یا به علت یافته های جدید , یا تغییر شرایط و ضرورت فهم آن به یررسی تاریخی می پردازند. در صد سالگی انقلاب اکتبر روسیه صدها مقاله و کتاب جدید منتشر شد. هنوز در باره انقلاب فرانسه نوشته می شود. امروز که جنبش کارگری و چپ در شرایط تازه ای قرار گرفته است باز گفت ایده ها و تکرار نکات مورد بحث و مشاجره و تازه کردن نگرش ها جزیی از فعالیت دلسوزانه مبارزان است. دوست دارم شما نیز نوشته های مرا در این متن مورد نقد قرار دهید. در باره سوسیال دموکراسی به من تذکر داده اید . من نگاه منفی نداشته ام . نقدم این بود که ما نباید بخاطر راحت طلبی فکری تقلید کنیم . سوسیال دموکراسی در اروپا دستاوردهای بزرگی داشته است. اگر چپ جهانی هنوز در نزد کارگران اعتبار و آبرویی دارند بخاطر تلاش ها و درستاوردهای سوسیال دموکراسی است. امروز این برنامه با بحران روبروست . کسانی که می خواهد از روی سرمشق سوسیال دموکراسی سیاست ورزی کنند باید همه مسایل آن را درنظر بگیرند.
٨۷۶۶۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣۹۷       

    از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : خطاب به جناب احسان صالحی
اگرچه در کنار دو سه نوشته قبلی جناب ملک محمدی از ایشان بخاطر شهامتش که چپ سُنّتی را به باد انتقاد گرفته و بنوعی به چپ مدرن یا نو روی آورده تمجید و ستایش کردم ولی اینبار ایشان را در نگاهش به گذشته کارنامه خون داده چپ ایرانی مورد نکوهش قرار میدهم که چرا برای اینهمه خونهای چپهای نازنین و شریفی که در دوران مبارزه شان در دو دیکتاتوری شاه و خمینی ریخته شدند ابتدا حرمت و ارزشی قائل نمیشود و ابتدا نام نیکی از آنها یاد نمیکند بجای اینکه آنها را همیشه شریک جرم بداند؟ با نظرات جناب آرمان شیرازی که نظرات درستی ارائه کرده کاملا موافقم. با نظر شما جناب احسان صالحی هم در یکسری زمینه ها موافقم حتی شده علیرغم همه انتقاداتی که به حزب توده میشود وارد کرد باز نبایستی یکسری جانفشانی اعضای این حزب را در مبارزه شان کاملا نادیده گرفت! وقتیکه نوشته جناب ملک محمدی را میخوانی بنوعی میگوید که همه این هزاران عزیزان چپی که برای اعتقادشان به مرام و مسلکشان به جوخه های اعدام در دو رژیم ددمنش خونخوار شاهی و ملائی سپرده شدند لابد فریبخورده بودند و اگر جناب ملک محمدی هنوز در حیات است لابد نشان از زیرکی و باهوشی اش است که فریب دکترین حزب توده را نخورده در حالیکه خود جناب ایشان از جواب دادن به یکسری سوالات دیگران طفره میرود یا بی اعتنا میگذرد. در حالیکه با نگاهی به گذشته چپ یکسری چپهای روشنفکر هم بودند که ماهیت پلید و جنایتکار ج.ا. را خوب شناخته بودند و حتی دست به اسلحه شدند و از جانشان گذشتند. خود جناب محمدی حاضر است از چه چیزیش بگذرد یا گذشت؟ توصیه میکنم به ایشان در آینده کمی در بررسی کارنامه چپ ایران منصفانه تر برخورد کند و همه را همدست و مسبب قدرتگیری ج.ا. نداند. انتقاد ایشان به سوسیال دموکراسی را هم نمیشود فهمید در حالیکه اروپای امروزی همه برنامه های رفاه و عدالت آوری واقعا موجود در سطح گسترده و همگی فراگیرش را تنها مدیون سوسیال دموکراسی است یا غیر از این است جناب ملک محمدی؟ یا اشتباه دیگری که ایشان در انتقادش به درجازدن چپهای سنتی میکند ( البته در برخی زمینه ها برحق!) اینست که ایشان در نظر نمیگیرد که این چپهای گذشته یا حال در بطن کدام جامعه مذهب زده با عقب ماندگی فکری دارند فعالیت میکنند تا جامعه را با شعور روشنفکری چپی کمی به بالا بکشند. شما ببینید اروپا با همه آزادیها برای فعالیت احزاب چپی این وضعیت دردناک سوسیال دموکراسی در فرانسه یا آلمان است در کنار مذهب نسبتا تولرانت مسیحی که در سیاست اجازه دخالت ندارد. حالا باید مقایسه کرد در جامعه ایرانی که اکثر مردمش بیسواد یا کم سواد مسلمان هستند جای نفوذ تفکرات و برنامه های چپی در بین چنین مردمان اسلام زده که با مذهب عقب مانده ذهنی نگه داشته شدند چقدر دشوار و گاهی حتی غیر ممکن است. حیف آن هزاران انسانهای شریف چپی با هر نام حزبی مختلف که برای چنین مردم مسلمان و یک جامعه عقب مانده اسلامی ایرانی از جانشان گذشتند و نامشان همیشه زنده باد. جناب ملک محمدی وقتیکه خاک یک گلدان خراب باشد حتی بهترین بذر و تخم یک گل ثمر نمیدهد. این فقط چپهای توده ای یا فدائی و غیره به تنهائی مقصر نبودند و نیستند که جامعه ایرانی از دیکتاتوری شاهی به استبداد ملائی رسید بلکه از یکطرف دستان نیروی خارجی در کار بوده و از طرف دیگر شعور جامعه اکثریت ایرانی مسلمان قد نداد و نمیدهد تا شناختی روی اندیشه های ناب چپی پیدا بکنند که همیشه طرفدار عدالت اجتماعی و آزادی و برابری و برادری و صلح و دوستی و صدها ارزشهای والای انسانی بودند و هنوز هم هستند. چهل سال اکثر این مردم اسلام زده کم سواد و فقیر و بدبخت دنبال حکومت اسلامی بودند و کارنامه ننگینش را میبینند در حالیکه بودن چپهای در اقلیت که حتی در اوایل انقلاب به این مردم متوهم میگفتند و گفتند که حکومت اسلامی نوعی دیگر از دیکتاتوری مذهبی است که دودش به چشم خودشان خواهد رفت ولی کو گوش شنوا؟ جناب ملک محمدی تا زمانیکه غده سرطانی بنام اسلام سیاسی یا حتی غیر سیاسی در ایران است کار چپها چندین برابر دشوارتر است تا بتوانند در چنین جامعه عقب مانده پایگاه و نفوذ پیدا بکنند. گویا شما نقش مقابل چپها که اسلامزدگی ایران و اکثریت ایرانی باشد را همیشه نادیده میگیرید در حالیکه در هیچ مقطعی از تاریخ نکبت بار این کشور نفرین شده اسلامی حتی ساعتی جائی برای آزادی بیان و فعالیت احزاب نبوده و نیست تا چپ با حداقل پیش شرایط فراهم شده صدایش را بگوش مردم برساند. جناب ملک محمدی انگار میخواهد در کویر شنا کردن یاد بگیرد؟ مشکل چپها در وهله اول مانع اصلی سد راهشان این اسلام لعنتی است که ابزار شاه و شیخ بوده و هست!
٨۷۶۶۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣۹۷       

    از : کیا

عنوان : سوسیالیسم علمی در عمل شکست نخورده است، هنوز جای آزمایش دارد!
آنچه تا بحال به نام سوسیالیسم علمی آزمایشی شده است برداشت های متفاوت در برهه های نامناسب تاریخی از نظریه علمی مارکس است که در زمان حاکمیت مطلق سرمایه داری با ضعف هایی تلاش شده است.
سوسیالیسم از دل سرمایه داری زمانی که سرمایه داری دیگر راه حلی نتواند برای بحران هایش بیابد بیرون میزند ،در نتیجه هنوز شانس خوبی برای به واقعیت پیوستن دارد و کمونیست انتها و هدف سوسیالیسم است ،وقتی کمیت زمان به سمت بینهایت رو بیاورد.
٨۷۶۵۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣۹۷       

    از : باقر قلیائی

عنوان : تئوری مارکس (سوسیالیسم) در آزمایش عملی شکست خورد.
مارکس براساس بررسی نظام های اجتماعی قبلی و نظام سرمایه داری تازه پا در اروپا به طرح نظام اجتماعی چدیدی رسید که نام آنرا در مرحله‍ی اول آن سوسیالیسم و در مرحله‍ی دوم آن کمونیسم نامید. شیفتگان این تئوری بلافاصله پسوند " علمی " را نیز به دنبال آن چسباندند. غافل از آنکه هر استنتاج تئوریک تا در عمل صحت انطباق خود را با واقعیت خارجی نشان ندهد, تنها تصوری ذهنی است و هنوز نمیتواند خود را علمی بداند. در این ۱۷۰ سال پس از نگارش " مانیفست حزب کمونیست", این تئوری در چندین کشور قدرت سیاسی را کسب کرد و فرصت آزمایش پیدا نمود. این آزمایش در تمام موارد با شکست کامل مواجه شد. وظیفه‍ی هر "چپ " قبل از هرچیز آنست که تکلیف خود را با این تئوری در عمل شکست خورده روشن کند. نمی توان با اختراع واژه‍ی " سوسیالیسم واقعاً موجود" و انداختن گناهِ شکست ها به گردن آن, تصور کرد که پاسخ به این معضل داده شده است. اگر " سوسیالیسم واقعاً موجود" در این چندین کشور متفاوت شکست خورده و متلاشی شده است, معنی آن این است که تئوری مارکس دارای اشکالات اساسی می باشد که نمیتواند با واقعیت خارجی تطبیق یابد. با این مقدمه من ترجیح میدهم سوال آقای ملک محمدی " چپ امروز به چه معناست؟" را به " امروز چپ به چه معنا است؟ " تغییر دهم.
٨۷۶۵٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣۹۷       

    از : احسان صالحی

عنوان : دمکراسی؟
دفعه قبل از شما در باره سیاست اقتصادی مورد نظر شما، سوسیال دمکرات ها پرسیدم که پاسخ تان نشان داد که هیچ سیاست اقتصادی خاصی مد نظر ندارید تا بتوانید در برابر نابرابری ها و بی عدالتی های موجود در ایران و حتی کشورهای اروپایی (مثلا فرانسه) قد علم کند. در پاسخ تان، مانند تمامی مقالات اخیرتان، هیچ کتاب و منبعی ذکر نکرده اید تا بتوان پاسخ و نوشته های شما را حتی به سر سوزنی علمی و آکادمیک دانست. برای افترا زدن به این یا آن سازمان یا حزب البته نیازی به منبع نیست و حق با شماست. علت دشمنی بیش از حد شما و تمام رسانه های ریز و درشت غرب از جمله بی بی سی با حزب توده ایران هیچ چیز نمی تواند باشد جز مبارزه بی امان آن با امپریالیسم و دیکتاتوری شاه و خمینی و خامنه ای برای برپایی عدالت اجتماعی. برخلاف نظر شما حزب توده ایران هر خطا و اشتباه خود را پس از کودتای ۳۲ و انقلاب ۵۷ مکتوب کرده است و لازم است مطالعه اش کنید.

حال از شما می پرسم منظور واقعی و تعریف شما سوسیال دمکرات ها از "دمکراسی" چیست؟ آیا دمکراسی ای که شما در پی آن هستید همان است که در اروپا و آمریکا و دیگر جاهای دنیاست؟ اگر آری، آیا این دمکراسی های غربی چیزی جز آزادی های فردی است؟ اگر نه، دمکراسی مدنظر شما به چه معناست؟
آخرین خواهش من از شما این است که مقالات خود را حتما با منبع ذکر کنید که تا خواننده لااقل به خود شما اعتماد کند؟
با سپاس
٨۷۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۷       

    از : مرتضی ملک محمدی

عنوان : محافظه کاری
خانم مرادی عزیز ,حسن نظر شما دلگرم کننده است و بسیار خوشحالم. اما از فضای فکری رایج میان چپ ها خوشحال نیستم. نشانه های خلاقیت , پویایی فکری و ذهنیت انتقادی و جستجو گر ی کمتر دیده می شود. هر فکر نو فورا به دیوار محافظه کاری اصابت می کند و واکنش ها بیش از آنکه مترصد یافتن عناصر نو بشود و برای ارتقا آن بکوشد , درکمین شکار ضعف ها میرود. عشق به اصول و سنت مانع دیدن واقعیت شده است. اگر از دوران نخست شکل گیری جنبش فدایی که نسل نو جو و انتقادی و شجاعی در همه زمینه ها بود بگذریم چپ ایران به شدت محافظه کار و مکتبی بوده است. حزب توده که سمبل تقلید و دنباله روی بود , بعد از انقلاب نیز چپ , همه سازمانهای چپ به همان درد گرفتار شد. نگرش انتقادی و استقلال فکری گرایشی ضعیف و حاشیه بوده است. اکنون هم برغم زیر و رو شدن جهان و فروپاشده شدن بسیاری از باورهای مارکسیستی و لنینیستی , چپ ایران ترس خورده و دست به عصا حرکت می کند. بخش بزرگی از چپ کمونیست و رادیکال که تجدید نظر کردند , بخاطر همین محافظه کاری به سو سیال دموکراسی روی آوردند. در حالیکه این مکتب هم تاریخ استفاده اش تمام شده است. نه به این معنا که چیزی برای آموختن ندارد , حتا سوسیالیسم اردوگاه هم چیز های برای الهام گرفتن دارد. مساله این است که چرا ما بدون نقد سوسیال دموکراسی آن را می پذیریم؟ بنابراین من فکر میکنم مشگل عمده چپ روحیه و تربیت محافظه کارانه است . ایدئولوژیک و مکتبی بودن آن هم از همین منبع مایه می گیرد. مکتبی بودن آرام بخش است. ایدئولوژی جهان را ساده می کند و برای همه چیز از پیش جواب دارد. جستجو و کنکاش ندارد. همه چیز سر سفره آن آماده است . این خصوصیت درمیان چپ آمریکایی لاتین دیده نمی شود. در همان دورانی که فدایی در ایران شکل گرفت ولی نتوانست این خصوصیت را در خود تداوم دهد در آمریکایی لاتین تبدیل به یک فرهنگ نیرومند شد . آنها رابطه دیگری با مارکسیسم و اردوگاه بر قرار کردند. آمریکای لاتین و اروپا نشان می دهد می شود جور دیگری هم "مارکسیست" بود . یا اصلا نبود . حالا ما در آستانه یک دوران تازه قرار داریم. نسل جدیدی در ایران شکل گرفته است. هر ایده ای , نیروی محرک تاریخی خودش را دارد. باید دید نسل جدید با اندیشه تاریخی چپ چه می کند.
٨۷۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۷       

    از : امیر ایرانی

عنوان : جمهوری دوم و حضور چپ جدید در آن
اقدام آقای ملک محمدی را می توان ارجمند دید؛
وقتی روند تحولخواهی کشور را بسمت آزادی خواهی و دمکراسی خواهی و عدالت اجتماعی خواهی ببینیم حضور چپی که در بُعد عدالت خواهی تلاش گر باشد بسیار ضروری خواهد بود و نبودش فاجعه بار خواهد شد
اما هر چپی توان بازیِ درست در روند آزادی خواهی و دمکراسی خواهی را نخواهد داشت.
کارکرد های روشنگرانه آقای ملک محمدی در این روند تحولخواهی بسیار مفید و سودمند است.
در کشور یک جمهوری خاصی توسط خمینی تعریف شد که آنرا می توان جمهوری اول نامید که باید از این جمهوری گذر کرد به جمهوری دیگری رفت که آنرا می توان جمهوری دوم نامید. در این جمهوری دوم، آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی پی ریزیش با استحکام بیشتری باید رقم بخورد تا ...
آنانی که از یاد آوری چپ گذشته ناراحت می شوند اگر رو به حال و آینده کشور دارند چاره ای ندارند که در تعاریف پایه ای مبارزات خود تجدید نظر کنند و اولویت بندی مبارزاتی خود را بگونه ای دگر تعریف کنند و...
٨۷۶۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۷       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : باید بر تالمات ناشی از شکست انقلاب بهمن غلبه کرد.
همایون گرامی ، وقتی رهبران جنبش دانشجوئی سال دهه شصت میلادی خصوصا ۱۹۶۸ در اروپا که منجر به سقوط شارل دوگل در فرانسه شد و در تظاهرات علیه شاه ایران در آلمان دانشجوی آلمانی کشته شد.امروز نه فقط بعنوان چپ بلکه با گرایش های دیگر سیاسی و در پست هائی مثل وزیر ، رهبر حزب و یا به مثل نماینده مثلا فرانسه در پارلمان اتحادیه اروپا از آن سالها حرف میزنند. بنظرم خیلی واقع بینانه ، منصفانه ، صمیمانه بحث می کنند . اتفاقا بعضی از حزب کمونیست فرانسه بعنوان عامل «شکست» جنبش دانشجوئی فرانسه یاد می کنند. ولی اغلب آن جنبش دهه ۶۰ که علیه جنگ و برای صلح و برابری بود را تجلیل می کنند و سخت از وضع کنونی کشور های اروپا و جهان بیمناکند.
واقعا نمی دانم که ضربات شکست انقلاب ۵۷ چگونه روان و جسم مبارزان ما را تا این حّد فرسوده که کمتر بارقه ی امید در نوشته ها دیده می شود.
در سالهای بعداز کودتا بچه بودم ، ولی بعداز روی کار آمدن کندی رئیس جمهور دموکرات و باز شدن فضای سیاسی در ایران سال ۳۹؛ اعتصابات معلمان ، دانشجویان ، محصلین به اعتصابات گارگری هم اضافه شد . خلاصه تا حکومت نظامی بعداز غائله ۱۵ خرداد ۴۲ جنبش و جوشی بود که خیلی آموزنده بود دبیرستان میرفتم . حکومت پادشاهی بلافاصله بعداز شروع اصلاحات خود ، فشار را بر مردم ونیروها افزایش داد.با وجود تمام فشارها ، در حالیکه مبارزان چپ و ملی هنوز در مورد مسائل قبل از کودتای ۲۸ مرداد جّر و بحث میکردند که ملال آور و هریک خود را محّق و دیگری را مسئول شکست می دانستند. تمام حرها شفاهی و بی سند و مدرک !! جنبش نوینی نضج گرفت که از سال ۴۶ با اعتصاب شهریه دانشگاه تهران شروع شد و بر خلاف بعضی تحلیل های آن زمان بدون وقفه ادامه یافت. تا به جنبش جنبش فدائیان در سال ۵۰ رسید.تمام شواهد و قرائن نشان داد که علیرغم تمام کشتار ها ، سرکوب ها ؛ وسعت مبارزات تا انقلاب سال ۵۷ بسیار وسیعتر از گذشته بود که فقط دو سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدائی خلق بمنزله بزرگترین سازمان مذهبی و چپ رخ نمائی میکرد با تمام معایب و محاسن مثل تمام کشور های دیگر..
این ها را نوشتم که بگویم : در روزهای پیش از انقلاب که معلوم نبود در پشت پرده چه خبر است و هر روز رویداد جدیدی بر هیجانات و التهابات گذار محتوم می افزود. این نکته را بارها در جمع دوستان می شنیدیم و قبول داشتیم که چه خوشبخت بودیم که سقوط دیکتاتوری شاه را دیدیم . می گفتیم :
در آینده قلم بدستان شاه نمی توانند در باره ی انقلاب ۵۷ دروغ بنویسند و مثل ۲۸ مرداد هر کس بمیل خود داستان سرائی کند.
متاسفانه متاسفانه مثل اینکه «داستان سرائی» نوعی «عادت» سیاسی شده است و به شاه پرستان و بعضی نیروهای سنتّی چپ و ملی تعلق ندارد . تکلیف حکومت مذهبی هم معلومه ! ولی راهیان جنبش فدائی و سایر گروههای چپ که بخصوص بعداز سال ۵۰ در زندانهای شاه ، در سراسر ایران و جهان علیه دیکتاتوری و برای آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی پا بر عرضه ی مبارزه گذاشتند و با هزینه ی سنگین هزاران نفر را به مباززه سیاسی علاقمند کردند چگونه می توانند با قطع تمام ریشه های مبارزاتی از صدر مشروطه تا امروز به پیکار ادامه دهند؟ در سالهای بعداز کودتای ۲۸ مرداد شاعران ، نویسندگان و هنرمندان تاتر و سینما علیرغم سانسور سیستماتیک از تمام میراث فرهنگی و قهرمانان و آزادیخواهان تاریخی ایران مدد می گرفتند تا مردم را به به مبارزه دعوت کند و اثرات شکست کودتای ننگین را خنثی نماید.
امروز بعداز ۴۰ سال از شکست انقلاب بهمن ۵۷ [کمتر ]به بازسازی و ترمیم خرابی های جسمی و روحی مردم و مبارزان بها داده میشود و [ بیشتر ] به تکرار ملال آور اشتباهات و انحرافات پرداخته میشود.
نگارنه در مقامی نیست که بگوید کدام یک بیشتر یا کمتر باشد درست یا نادرست است ولی با صراحت عرض می کند از ۲۸ مرداد تا ۵۷ تلاش خستگی ناپذیر برای غلبه به شکست ناشی از کودتا موج میزد ( جنبش جهانی صلح و استقلال و عدالت خواهی هم بسیار بود)

از بعدازانقلاب ۵۷ نا امروز هیچ نیروئی نتوانسته مبشر غلبه به شکست انقلاب بهمن باشد. حجم تولید و خلاقیت هنرمندان و فرهنگ ورزان داخل و خارج کشور در مقایسه با سالهای ۳۲ تا ۵۷ نیز قابل توجه ست که بنظر نگارنده بمراتب ناچیز تر است ( جنبش جهانی هم قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست)
امیدوارم پیشکسوتان جنبش های قبل از ۲۸ مرداد ، انقلاب بهمن بتوانند راهکارهائی برای پیوند با جنبش جوان مردم ایران پیدا کنند تا از تمام نیروهای بالقوه ی مردم ایران به نحوه شایسته ای برای غلبه بر شکست انقلاب بهمن که تمام نیروهای آن زمان کم و بیش تاثیر گذار بودند بهره گیری شود.
نسل جوان زیر ۳۰ سال در سراسر جهان از میراث فرهنگی و سیاسی دهه ۶۰ و ۷۰ تجلیل می کنند و لازم ست که با نسل گذشته همراه شوند.
٨۷۶٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۷       

    از : همایون

عنوان : عذر بدتر از گناه؟
آقای ملک محمدی، پاسخ شما این احساس را در من به وجود آورد که دارید عذر بدتر از گناه می تراشید. نوشته اید: «شما باید از نگاه مردم و نه از نگاه خودتان به چپ نظر کنید». این جمله بسیار تعجب آور است. نگاه مردم (؟) به چپ در کشورهای استبدادزده ای مثل ایران بجز دوره های اعتلای سیاسی به طور عمده تحت تاثیر القائات و تبلیغات قدرت های حاکم داخلی و خارجی است و به خودی خود حاوی هیچ ارزشی نیست. البته که باید آن ها را شناخت نه برای آن که خود را با آن ها منطبق کرد بلکه به این قصد که با این القائات ناروا مبارزه کرد. اما موضوع فقط این نیست شما این داوری و تلقی مردم (؟) را تایید کرده اید و نوشته اید که چپ در تحکیم نظام اسلامی نقش داشته است. نقد من بر این گفته ی شما بود. بر فرض که مردم چنین نظری داشته باشند و نتوانند چپ ها را از هم تشخیص بدهند. شما که تاریخ جنبش چپ و عملکردهای متفاوت آن را می شناسید چرا به این داوری های نادرست دامن می زنید. شما چرا نمی گوئید در دوران بعد از انقلاب، تنها گروه هایی که در برابر استبداد اسلامی ایستادند بخشی از همین چپ ها بودند که مردم به گفته ی شما نسبت به آن ها شناخت نادرست دارند؟
شما در پاسخ به آقای فانی یزدی در همین نظرات زیر مقاله ی دیگری از خود تنفر و جدایی مطلق خود از حزب توده را اعلام می کنید و می گویید او اصلا چپ نیست و اینجا که می خواهید نظرات نادرست خود را مستدل کنید، چپ ایران بعد از انقلاب را در حزب توده خلاصه می کنید. شما هر گونه همکاری با حزب توده را به خاطر نقشش در تحکیم حکومت اسلامی رد می کنید و چند روز بعد امضای خود را در کنار امضای کسانی می گذارید که نه تنها حکومت اسلامی را تحکیم کردند بلکه جزو سازندگان آن و نهادهای سرکوبگرش بودند. این همه را چطور باید دید و فهمید؟
٨۷۶٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۷       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : زندگی در پرتو حقیقت پر نوید و زیباست!
آقای ملک محمدی گرامی, از پاسخگویی بهنگام شما و نیز تلاش در روشن سازی مفهوم چپ سپاسگزارم.
گر چه موضوع اصلی و محوری نوشتار شما بررسی انقلاب ۵۷ و نقش چپ نبود اما در میانه ی آن جمله ای گنجانده شده بود که با حقیقت سازگار نیست. آن جمله (که توضیح لازم پیرامونش داده شد) به کژفهمی گسترده ای دامن میزند که زیانمندی بسیار دوربردی دارد. این گونه باورهای نادرست مرز حقیقت و فریب را در هم می ریزند, پیوند میان نیروهای داد را با دشواری روبرو می سازند و مبارزه در راه دمکراسی و عدالت اجتماعی را به کژراه می کشانند و سترون می سازند.
بیگمان شما نیز باور دارید که شناساندن حقیقت از یکسو و رویارویی و ستیز با نادانی از سوی دیگر بخشی از وظایف هر دمکرات ایراندوست است و هیچگاه چشم بر آن نباید بست.
٨۷۶٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۷       

    از : سوسن مرادی

عنوان : خلاقیت
درود بر شما آقای ملک محمدی و سلام بر قلمتان که بسیار خلاق و با طراوت می چمد. چون همیشه دستنوشته های شما را با اشتیاق دنبال می کنم و از آنها می آموزم. لیک به هر بار از خود می پرسم: هم نسلان آقای ملک محمدی تا چه اندازه مطالب او را می خوانند؟ و تا چه اندازه خود را طرف گفتگوی این نوشته ها می بینند؟
اگر به دنده ی اغراق نیفتاده باشم؛ هیچ!
چرا که انعکاسی نمی یابد! تغییری مشهود نیست! در بر پاشنه ی سابق می گردد! البته اگر بگردد.
آقای ملک محمدی باید باور آن نیروئی که شما از آن با نام فدائی یاد می کنید از تاب و توان افتاده است. و اگر می بینید گاه گاهی همچون ماهی از این دنده به آن دنده می غلطد، نشانه ی جدا افتادن از آب است که همان بستر اجتماعی باشد. و شوربختانه نشانه ای از یک پایان.
تلاش شما قابل تقدیر است لیک چالش برانگیز نیست. تأمل و تعمق بر مطالب گذراست. پیشنهاد می کنم به دنبال راهی باشید تا بتوانید مسائل را به گونه ای شنیداری یا دیداری – شنیداری، آنهم نه در شکل منولوگ که در شکل دیالوگ برگزار کنید. این پیشنهاد بیشتر روی سخنش جوانان هم میهنم در داخل کشور است که با توجه به شرایط در حال پیشروی به سمت "انفجار" هستند.
٨۷۶٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۷       

    از : مرتضی ملک محمدی

عنوان : انتقاد
دوستان خوب همایون و ارمان شیرازی. اولا توجه داشته باشید که موضوع اصلی و محوری مقاله بررسی انقلاب ۵۷ و نقش چپ نیست. بحث این نیست که عوامل به قدرت رسیدن روحانیت چه بوده است. و نقش ذهنیت مذهبی مردم یا نقش حمایت های بینالمللی . من این کار رادر جاهای دیگر انجام داده ام و درعین حال سهم و مسولیت گرایشات مختلف چپ را در روند انقلاب بهمن هم از نظر خودم مشخص کرده ام. در این مقاله ارزیابی خودم را از نگاه مردم به نقش و مسئولیت چپ ارائه داده ام . مردم در باره چپ و نقش آنها در انقلاب و نسبت به جمهوری اسلامی چگونه می اندیشند. ؟ سوال این است. ما اگر ندانیم مردم در باره ما چه قضاوتی دارند , چگونه می توانیم با آنها روبرو شویم؟ چگونه می توانیم داوری آنها را اصلاح کنیم؟ شما باید از نگاه مردم و نه از نگاه خودتان به چپ نظر کنید. من فکر میکنم مردم مثل کادرهای حرفه ای حساب همه دسته بندی های چپ را که بیش از ۳۰ گروه می شود جدا چدا داوری نمی کنند. آنها چپ را با مهمترین و با نام ترین گروه قضاوت می کنند. در دهه بیست ما دهها گروه چپ داشتیم ولی این حزب توده است که چپ را نمایندگی میکرد. دهه ۵۰ این فدائیان بودند که چپ را نمایندگی می کردند. و در دهه ۵۰ و ۶۰ باز فدائیان و حزب توده است که شناسنامه چپ نزد مردم را در دست دارند. سیاست این گروه ها هست که داوری مردم را تعیین می کند. فکر نمی کنم لازم باشد برای شما کفته شود که نقش منفی آنها در این دوران چه بوده است؟ آیا برای احیای اعتماد چپ در میان مردم لازم نیست که این گروه ها مسئولیت خود را بپذیرند؟ البته فدائیان اکثریت چنین کاری را کرده اند . ولی کلا چپ در باره تاریخ نزدیک خود و عملکرد خود در جریان انقلاب و بعد از آن ارزیابی ندارد. یا این گفتمان هنوز به صورت یک باور عمومی ویک آگاهی صورت بندی نشده است. برای همین به محض اینکه کوچکترین انتقادی به او می شود , مثل شما اعتراض می کنند که مسئولیت انقلاب و روی کار آمدن اسلام با چپ نیست , با آمریکاست , با گوادلپ است , با بی بی سی است. درحالیکه این جا محل اختلاف نیست . محل اختلاف این است که چپ ایران در همان دوره پیش از انقلاب , به دموکراسی پای بند نبوده , و فکر هدایت گر او فقط انقلاب بوده است. اینکه چپ نسبت به جنبش مذهبی بی اعتنا و حتا خوش بین بوده است. با جریانهای مذهبی مثل مجاهدین همسو بوده است. از روحانیت انقلابی و یا روحانیت مترقی صحبت می کرده است . هیچ گاه هشداری نسبت به ارتجاع مذهبی ندادهاست. آیا این ارزیابی ها و داوری ها از روی کینه ورزی به چپ است ؟ یا واقعیت دارد ؟ آیا طرح این که چپ باید مسوئلیت خود را بپذیرد , خود زنی است؟
٨۷۶٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۷       

    از : همایون

عنوان : برخورد غیرمنصفانه
آقای ملک محمدی برای آن که بتواند انتقادات برخا نابجا و غیرمنصفانه ی خود به «چپ» را «مستدل» کند، روشی ناشایست در پیش گرفته که متاسفانه به طور مرتب در مقالات ایشان تکرار می شود. به عنوان نمونه: «واقعیت این است که نسل های درگیر با جمهوری اسلامی, چپ ایران را در به ثمررسیدن انقلاب اسلامی و تحکیم نظام حاکم مسئول می دانند و این داوری آنها بی ربط و بی پایه نیست» - از متن مقاله.
آقای ملک محمدی در اینجا «چپ» ایران را برابر با حزب توده ی ایران و - بعدتر سازمان اکثریت - فرض کرده و چشم بر بقیه ی آن ها بسته است. به جز حزب توده ی ایران و بعدتر سازمان اکثریت کدام یک از نیروهای چپ در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی (آیا منظور این است که چپ ها باید از انقلاب کناره گیری می کردند و در جبهه ی شاه می ایستادند؟ - و به خصوص تحکیم نظام حاکم مسئول بوده اند. این دسته از چپ ها که در همان سال های نخست انقلاب - به درستی و غلطی مشی آن ها کار ندارم - هر چه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند و علیه نظام حاکم مبارزه کردند. صف جان باختگانشان را نمی بینید؟ آقای ملک محمدی چنان غیرمسئولانه برخورد می کند که حتی مبارزه ی سازمان سابق خود یعنی راه کارگر علیه این حکومت را از بررسی های خود حذف می کند تا به نتیجه ی دلخواهش که کوبیدن «چپ سنتی» است برسد.
٨۷۶٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۷       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : "مار" آنست که در باورشان بنشسته ست...
آقای مرتضی ملک محمدی گرامی, درود بر شما!

نوشته اید که "واقعیت این است که نسل های درگیر با جمهوری اسلامی, چپ ایران را در به ثمررسیدن انقلاب اسلامی و تحکیم نظام حاکم مسئول می دانند و این داوری آنها بی ربط و بی پایه نیست." باید توجه داشت که خاستگاه این "واقعیت", اگر "بی ربط و بی پایه" نباشد, در بی خبری از نقش-بازی عوامل زیر است:
۱ - راست اینست که چپ-ستیزی و مذهب-یاوری شاه, چپ را زیر ضربات مرگبار گرفت اما دستار-بر-سران و "لباس شخصی" های مذهبی مانند شریعتی را کاملا آزاد گذاشت. نتیجه آن شد که در سال ۵۷ بیش از صد هزار آخوند, هزاران مسجد, هزاران جوان مذهبی شوریده ی گمراه شده و میلیون ها توده مذهب-فریفته داشتیم که رویهم زرادخانه عظیمی را برای گرفتن قدرت پدید آورده بودند. این در حالی بود که چپها تازه داشتند از زندان رها میشدند یا از تبعید به ایران باز می گشتند و خود را جمع و جور میکردند.
۲ - امپریالیست ها زیر بازوی خمینی را گرفتند و در فرانسه تریبیون رایگان در اختیارش گذاشتند. سپس با فرستادن ژنرال هایزر به ایران, ارتش را "بیطرف" کردند تا قدرت به آسانی به خمینی و همراهانش, که "هچ" احساس و تعهدی به ایران نداشتند, سپرده شود.
۳ - بیشینه مردمان ایران افکار مذهب-آلود داشتند و گوش و ذهنشان هموار گفته های فریبکارانه خمینی و همراهانش بود. واقعیت براستی اینست که این عامل نقشی کلیدی در "به ثمررسیدن انقلاب اسلامی و تحکیم نظام" برآمده از آن داشت.
۴ - جنگ خانمانسوز و ویرانگر ایران-عراق "موهبت آسمانی" بود که در "تحکیم نظام اسلامی" نقشی کارساز داشت!

چگونه میتوان از یک خرد تحلیلگر برخوردار بود و عوامل بالا را نادیده گرفت؟ مگر بیشینه مردمان ایران نبودند که به حکومت اسلامی "آری" گفتند و "عکس امام را در ماه" دیدند؟ مگر همان مردم نبودند که فرزندان (ضد رژیم) خود و مبارزین دیگر را لو میدادند؟
گرچه بخشی از چپ, با ارزیابی نادرست, حکومت را مردمی دانست و سیاست اتحاد و انتقاد در برابر آن پیش گرفت, اما پرسیدنی ست که در برابر این سیل عظیم نادانی, که نیرومند براه افتاده بود, چه سیاست درستی میشد بکار گرفت, ایستاده برجا ماند و نتایج مطلوبی بدست آورد؟
پیداست که باورمندان به این داوری هیچگاه به یک نکته کلیدی نیاندیشیده اند: اگر چپ ایران در وضعی بود که توانست "در به ثمررسیدن انقلاب اسلامی و تحکیم نظام حاکم" نقش بازی کند, چرا خودش قدرت را بدست نگرفت و آن را به دشمنانش سپرد؟!
چگونه میتوان عوامل یاد شده را به "فراموشی" سپرد و کوتاهی و تقصیر را آسان, و پنهان از چشم آن عوامل, در کارنامه چپ گنجانید؟ چه اندازه اطمینان دارید که این داوری سطحی, سرسری و شاید هم خوب-اندیشیده و خوب پخش شده از "جایی" نمی آید که شما و من داعیه ستیز با آن را داریم؟
شما که با دقت ویژگیهای چپ را بر می شمارید چرا باور بی پایه "نسل های درگیر با جمهوری اسلامی" را مو شکافانه بررسی نمیکنید؟
آقای ملک محمدی گرامی, حکومت تبهکار اسلامی دوره ی پایانی اما خونین, دهشتناک و ویرانگر نوزایی (رنسانس) کشور ماست. باورهای عامیانه, تاریکی را از ذهنی به ذهن دیگر می برند و بر این مهم پرده می افکنند. بر ماست که داهیانه ویژگیهای این نوزایی را پیش چشم همگان بگذاریم...
٨۷۶۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۷