مُرداد و بهمن* - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
  
    از : مرضیه شاه بزاز

عنوان : چه شعری!
انسجام و قدرت ساختاری و بیان و زبان این شعر تکاندهنده است. زبان ساده، مفهوم ژرف را می رساند با بکارگیری بجای هر واژه. روان است و انگار که خود، خود را سروده است. بیان غم باید چنین کرد: مانند خون، اگر به رگان ام گذر کنی، انبارِ درد یابی و بس تو به توی من! و یا تنها آفتاب را قدرتِ شستشوی تاریکی مدامی است که شاعر را در بر گرفته و می گیرد. و البته که این عقده، سیب آدم است در گلو که پایین نمی رود (ایماژی قوی و پیچیده در کنار زبان محاوره ای زهر مار)، هرگز ندیده بودم سیب آدم اینگونه بدور از کلیشه و دو معنایی و بجا بکار گرفته شود یکی همان سیبِ دانش (اینجا آگاهی با احساس و همدردی در آمیخته) ولی بهتر از آن سیب آدم است در گلو ، و تا نفس هست، پایین رفتنی نیست. چه شعری!
با آرزوی سلامتی و شادابی برای خویی عزیز.
٨۷۶٨۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۷