گفتوگو با تونی نگری درباره جلیقهزردها
شورش مردم علیه شاه؛ حرکتی تماما فرانسوی
ترجمه: فرید درفشی
•
مکرون همواره خود را ورای چپ و راست نشان داده، او در پی آن بوده که خود را در سطحی دیگر به منصه ظهور برساند، حال با جنبشی مواجه شده که راهبردی مشابه برای عرضه خود اتخاذ کرده. به طور خلاصه این شکست پوپولیسم میانهرو است؛ نخستین بحران بزرگ پوپولیسم.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۱ دی ۱٣۹۷ -
۱ ژانويه ۲۰۱۹
تونی نگری از پایتخت فرانسه، جایی که سالهاست در آن زندگی میکند، میکوشد معنای اعتراضاتی را که هفتههاست کشور را به تبوتاب انداخته دریابد. درک اعتراضات جلیقهزردها آسان نیست، حتی برای نگری که شناخت خوبی از جنبش کارگران و دانشجویان دارد. زیرا این اعتراضات نمایانگر پدیدهای جدیدند. نگری میگوید: «این پدیده مانند می ۶۸ نیست که بسیار فراتر از قرن خود بود بلکه چیزی متفاوت است و مهمتر اینکه نه از جانب جریان چپ است و نه راست: این جنبش علیه مکرون است، کسی که تمامی واسطهها را نابود کرده و دیگر امکان هیچ وساطتی برایش باقی نمانده است، حتی هیچ شانسی برای بستن پیمانی به سبک پیمان شارل دوگل». نگری در خوانشش به وقایع مشابه تاریخی عظیم همچون پیمان مشهور دوگل برای «آزادسازی فرانسه از دست نازیها» در ۱۹۴۰ متوسل میشود تا بر جدیت وضعیت تأکید کند. با توجه به این واقعیت که مکرون جایی برای عرضاندام ندارد، نگری چنین ادامه میدهد: «این مسئلهای جدی است، فاجعهای است که باید معماران پوپولیسم میانهرو را با پرسشهایی مواجه کند».
در اولین یادداشتی که درباره جلیقهزردها منتشر کردید، از قیام حرف زدید. آیا این همان وضعیتی است که اکنون با آن مواجهیم؟
کلمه قیام تلویحا بر نوعی موفقیت دلالت دارد اما پدیده کنونی همچنان در حال پیشروی است. بدون شک میتوان گفت که درحالحاضر با شورش مردم علیه شاه یا حاکم روبهرو هستیم و قصد آن پایاندادن به بدبختی مردم است. این حرکتی تماما فرانسوی است. اما اگر حاکم با شما همراه نشود، این امکان وجود دارد که او را پای گیوتین بکشانید: طبیعت این رابطه چنین است.
به چه معنا؟
به این معنا که این یک شورش صرف نیست، بلکه شورشی رادیکال است. شما این نکته را در دعوت به اعتصاب در سراسر کشور مشاهده میکنید، این حرکت منحصر به شهر نیست. در مرکز شهرستانها هم دعوت به اعتصاب میکنند، همه جا صفوف تظاهراتی هست برای اینکه حضور جلیقهزردها را نشان دهد. رفتارشان تقریبا مثل ماشین است،متوقف نمیشوند.
مکرون از افزایش مالیات بنزین دست کشید، موضوعی که جرقه اعتراضات را در نیمه نوامبر زد. اکنون او حتی مالیات را هم حذف کرده است. آیا این راهحل کافی نیست؟
نه. دیگر کافی نیست. اگر او این کار را پس از نخستین شنبه اعتراضات یعنی ۱۷ نوامبر انجام میداد، شاید وضعیت ختم به خیر میشد، شاید... اما اکنون میتوان اطمینان داشت که مسئله دیگر مالیات بنزین نیست. تصور میکنم بر مطالبات معترضان افزوده شده است و مطالبات معطوف به عدالت مالیاتی و حتی عدالت در معانی دیگرش شده: اکنون مسئله هزینه زندگی است. برای همین اقدام مکرون برای فرونشاندن شورش با شکست مواجه شده است.
چرا این شورش اتفاق افتاد و چرا در فرانسه اتفاق افتاد؟
زیرا مکرون در آغاز به قدرت رسیدنش متوجه این نارضایتیها شد و آن را مبنای موفقیت خودش قرار داد. اکنون این موضوع موجب شده شورش علیه او به راه بیفتد: او خود را به مثابه «حاکم» عرضه کرد و پیروز شد، توانست حکمرانی کند. اتفاقی که اکنون افتاده این است که مکرون از قول خود برگشته است. مکرون همواره خود را ورای چپ و راست نشان داده، او در پی آن بوده که خود را در سطحی دیگر به منصه ظهور برساند، حال با جنبشی مواجه شده که راهبردی مشابه برای عرضه خود اتخاذ کرده. به طور خلاصه این شکست پوپولیسم میانهرو است؛ نخستین بحران بزرگ پوپولیسم.
در ابتدا جلیقهزردها را عمدتا جنبشی دستراستی میدانستند. آیا این برداشت درست است؟
راست و چپ محو شدهاند، دیگر وجود ندارند و در میان جلیقهزردها جایی ندارند. جنوب فرانسه پر از سد معبرهای معترضان است. در ابتدا این سد معبرها را به دستراستیها منسوب میکردند؛ اما در کمتر از چند روز طیف وسیعی از گروههای مختلف مردم دور آنها جمع شدند: مستمریبگیران، کارگران و فقیرانی که مسئله نابرابری را طرح کردند. نکته جالب توجه این است که آنها دستکم تاکنون درباره مهاجرت بحثی مطرح نکردهاند و این موضوع در مطالبات آنها نمایان نیست. اعتراض جلیقهزردها به خودی خود به لحاظ فرهنگی بسته و درونمایه اصلی آن متمرکز بر هزینه زندگی است که این اعتراض تقریبا محدود است. بدونشک این خطر وجود دارد که به سوی جریان راست منحرف شود؛ اما فعلا نمیتوان بهراحتی گفت که اعتراضی دستراستی است.
آیا تفاوتی میان شورش جلیقهزردها در کلانشهرها و در شهرستانها وجود دارد؟
بله، اما اعتراضها همه جا هست؛ حتی اگر جلیقهزردها را ضرورتا در شهر نبینید؛ مثلا دیروز دانشجویان یکی از ساختمانهای سوربن را اشغال کرده بودند. عدهای از دانشآموزان دبیرستانی هستند که در اعتصاباند و راننده کامیونها نیز برای اعتصاب در روز یکشنبه فراخوان دادهاند. همچنین شایعاتی به گوش میرسد مبنی بر اینکه نیروهای امنیتی دیگر ایستادگی نخواهند کرد... .
آیا ممکن است آنها به معترضان ملحق شوند؟
منظورم این نیست؛ اما موارد تخطی از فرمان هم وجود داشته است. میتوان تصور کرد که «ژاندارم»های معمولی در همان شرایطی زندگی میکنند که به وضوح در اعتراضات جلیقهزردها بازتاب یافته است... .
به اعتصاب کامیوندارها اشاره کردید. در ایتالیا این شورش را با اعتراض موسوم به فورکونی* که چند سال پیش کامیونداران ایتالیایی راه انداختند، مقایسه میکنند.
آن اعتراض ربطی به جلیقهزردها ندارد. جنبش فورکونی پدیدهای مختص به سیسیل و تورین بود و هیچ شباهتی بین این دو وجود ندارد. درحقیقت من شباهت بیشتری میبینم بین این اعتراضات با جنبش نو تاو (No Tav) در دره سوسا (در غرب تورین)، از نظر میزان رادیکالبودن آن... .
با توجه به بحران طبقه کارگر سنتی و نیز تبدیل بیثباتی به یک هنجار، آیا این همان چیزی است که احتمالا باید برای آن آماده بود؛ شورشهایی که نمیتوان آنها را متعلق به چپ یا راست دانست. یک خشم عمومی که عصر دیجیتال ما را به جای پیشبردن به عقب سوق میدهد، به مرحله تاریخی پیش از قرن نوزدهم و به مرحلهای که من آن را اعتراضات «بدوی» میخوانم، بسیار دورتر از غموض و پیچیدگی فکری اعتراضات ۶۸؟
باور ندارم که دوران راست و چپ به سر آمده باشد. دوران احزاب راست و چپ به پایان رسیده است. سازوکارهای بازنمایی به بنبست رسیده. نزاع طبقاتی همچنان امری بنیادین است؛ حتی اگر گهگاه خود را به شیوههایی مجعول و غیرواقعی نمایان کند. در فرانسه گاه به نظر میرسد انقلاب ۱۷۸9 تکرار میشود؛ اما این توهمی بیش نیست... .
آیا این پایانی برای مکرون است؟
نمیدانم. باید منتظر ماند و دید چه رخ میدهد. بیگمان همه علیه او هستند. بهعلاوه امروز دیگر می ۶۸ نیست، جنبشی که فراتر از قرن خود بود. این حرکتی متفاوت است و مهمتر اینکه نه از جانب جریان چپ است و نه راست. این اعتراضات علیه مکرون است؛ کسی که همه واسطهها را نابود کرده و دیگر امکان هیچ وساطتی برایش باقی نمانده است. حتی هیچ شانسی برای بستن پیمانی به سبک پیمان شارل دوگل. این مسئلهای جدی است، فاجعهای است که باید معماران پوپولیسم میانهرو را با پرسشهایی مواجه کند.
تصور میکنم این موضوع باید هشداری باشد برای کسانی که در ایتالیا میخواهند الگوی مکرون را دنبال کنند، منظورم رنزی است... . اگر ایتالیا را مدنظر قرار دهیم، میبینیم که در اینجا جلیقهزردها وجود ندارند. آیا هیچ وقت به وجود خواهند آمد؟
ایتالیا هنوز تکلیفش روشن نیست. حزب دموکرات در حال انشعاب است؛ جنبشی که حول رنزی شکل گرفته و از حزب منشعبشده از چشم افتاده است. جدای از این نمیدانم آیا خطر شکلگیری یک جنبش جلیقهزردها وجود دارد یا نه. بستگی دارد به سرنوشت اتحاد نامعمول بین لیگ و جنبش پنج ستاره. من همواره جنبش پنج ستاره را چیزی مشتقشده از رفتار توده (مالتیتود) میدانستهام و این درست است که آنها اکنون باید با نارضایتی در حال افزایش دستوپنجه نرم کنند. دقیقا به دلیل اتحادشان با لیگ؛ اما اینها همه به سرنوشت این دولت بستگی دارد؛ دولتی که در اروپا نیز کاملا منزوی است. این موضوع اساسا پیشبینیناپذیر است... .
پینوشت:
*جنبش «چنگکها» (pitchforks) جنبشی است که صاحبان کسبوکار کشاورزی در سیسیل آغاز کردند و دامنه آن به کامیونداران سراسر کشور رسید. جنبش در طول زمستان ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ اعتراضات و سد معبرهایی شکل داد و نیز اعتصابی سراسری در حوزه باربری شامل پمپبنزینها راه انداخت. این جنبش خود را غیرپارتیزانی معرفی کرد؛ هرچند در واقعیت هم راست افراطی و هم مجرمان سازمانیافته در آن نقش ایفا کردند.
منبع: ورسو
منبع:شرق
|