اپوزیسیون قلابی
براندازی جمهوری اسلامی - ۳


امید مسعودی


• اگر اشتباهات اپوزیسیون در جذب این افراد نبود، محال بود که پای اینها به آمریکا برسد حال چه برسد که بخواهند با بوش عکس یادگاری گرفته و یا رویای مصاحبه با اوباما را در سر بپرورانند! کافیست به عکس های یادگاری آن ها در روزهای نخستین مهاجرتشان توجه کنید تا ببینید که این افراد با چه شخصیت هایی نشست و برخواست داشتند! بی تعارف بگویم که بجز رسانه های زرد لوس انجلسی، دبیرخانه رضا پهلوی نخستین مرکز تبلیغاتی برای این شیادها بوده است! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ بهمن ۱٣۹۷ -  ۶ فوريه ۲۰۱۹


افشای اپوزیسیون قلابی رژیم، از مبارزه با خود جمهوری اسلامی هم دشوارتر است! خوشبختانه ماهیت این رژیم بر اکثریت مردم مشخص شده اما متاسفانه، هویت مزدوران اپوزیسیون قلابی، ناشناخته مانده است! دستگاه امنیتی نظام، چنان هنرمندانه مزدوران آموزش دیده ی خود را به خارج از کشور ارسال کرده که وقتی این پدیده ها را نقد می کنیم، باید پیشتر خود را آماده هر نوع اتهام و دفاعیاتی بکنیم! تهاجمات از دو طرف انجام میشود، ١) بخش سایبری حکومت، که با حمله شخصی به منتقد، عوام را علیه اش تحریک کرده، تا با حمایت غیر مستقیم از مهره رژیم، وی را از نقدها و پاسخگویی به اتهامات تبرئه کند و ٢) اپوزیسیون ساده لوحی که ناخواسته آب به آسیاب رژیم ریخته و گاها با سکوت و گاها، با حمایت از مزدور صادراتی، آب پاکی را به روی دست منتقد می ریزند، تا به صورت غیر مستقیم، اشتباهات پیشین خود را در جذب این نخاله ها پنهان کنند! البته قصد اغراق نداشته و نمیخاهم بگویم که ما با نوابغی طرف هستیم که دارای ضریب هوشی بسیار بالایی بوده و با ذهن های پیچیده شان، همیشه ما را به بازی می گیرند! نه، هرگز. از قضا ما با افراد ارزان قیمتی طرفیم که با جنجال آفرینی وارد صحنه شده و پس از مشهور شدن، دستورات اربابانشان را با اجرا کرده و گاها هم طوری ناشیانه عمل می کنند که هر آدمی که اندک بهره هوشی داشته باشد، خط مشی وزارت اطلاعات رژیم را در اجرای نمایش شان بخوبی تشیخص می دهد! اما چه کنیم که از یک سو اسیر جهل عوام شده ایم و از سوی دیگر اپوزیسیون مان آنقدر ساده لوح ست، که سریعا این تفاله ها را جذب کرده و آنها را به ما غالب می کند! مشکل اصلی آنجاست که این مزدوران صادراتی از طرف اپوزیسیون، به دولت آمریکا معرفی شده و آمریکایی ها هم که فکر می کنند، نوبرش را پیدا کردند، سریعا آنها را به رسانه ها وارد کرده و اول در نقش میهمان و بعدا در نقش میزبان، برنامه تلویزیونی، ایستگاه رادیویی، و وبسایت های خبری را در اختیارشان قرار می دهند! وقتی کار به این مرحله میرسد، دیگر آن ها در نقش لیدر عمل کرده و برای اپوزیسیون، خط و مشی تعیین می کنند! برخی از چهره های ضعیف النفس اپوزیسیون هم که از ضعف های شخصیتی برخودار هستند، برای شرکت در یک مصاحبه و دیده شدن، دنباله رو این افراد راه افتاده و اعتبار جریانات سیاسی و مبارزان واقعی را خدشه دار می کنند!


چرا و چگونه این پروسه انجام می شود؟

حاکمیت از عدم مشروعیت خود کاملا آگاه است، هدف اصلی، خرید زمان برای حکومت و سرگرم کردن افکار عمومی مردم با مسائل حاشیه ای است، جمهوری اسلامی می داند که توان مقابله با اعتراضات سراسری و تظاهرات ملی را ندارد، از این رو با ساختن اپوزیسیون قلابی، می خواهد اعتراضات مردمی را به انحراف کشانده و از اتحاد و همبستگی ملی جلوگیری کند! اپوزیسیون قلابی وظیفه دارد که با ایجاد انحراف در مسیر مبارزات، جامعه معترض را به چند دسته تقسیم کرده و با ایجاد تفرقه در بین مخالفان، اپوزیسیون واقعی و خواسته های برحق مردم را به سطحی ترین خواسته ها تقلیل دهد! از این روست که وقتی حرکت جدی علیه جمهوری اسلامی شکل می گیرد، سر و کله اعضای اپوزیسیون قلابی پیدا شده و با ساختن کمپین های قلابی، حمله هدفمند به شخصیت های مبارز، ایجاد بحث های حاشیه ای در مورد اهداف واقعی، ترساندن جامعه از خطرات تحریم و تهاجم خارجی، و با ایجاد پارازیت در بین مخالفان، مانع اتحاد ملی در برابر ارتجاع حاکم می شوند!

هر حکومتی برای حفظ و بقای خود در عرصه سیاست داخلی و خارجی، تدابیری می اندیشد! جمهوری اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیست، از این رو می توان گفت ساختن اپوزیسیون قلابی در کنار لابی های رژیم، در خارج از کشور، یکی از ترفندهای حکومت اسلامی، برای ایجاد پروپاگاندا در بین مخالفانش هست!


تقسیم بندی مخالفان نظام

دستگاه امنیتی رژیم، مخالفان حکومت را به چند دسته تقسیم بندی کرده که هر کدام به چند لایه متفاوت تقسیم میشون ! مثلا در یک تقسیم بندی فرضی، آنها را به دو؛ سه بخش تقسیم می کند! مثال (مخالف سرسخت و برانداز، منتقد که خودش به چند شاخه تقسیم بندی میشود: منتقد سرسخت و سازش ناپذیر، منتقد میانه رو و سازشکار و …)

مخالفان سرسخت و برانداز: کسانی هستند که با کلیت جمهوری اسلامی مخالف بوده و جزء تحریمی ها به حساب می آیند! نه تنها در انتخابات شرکت نمی کنند، بلکه مردم را به تحریم انتصابات حکومتی دعوت کرده و تمامی فعالیت هایشان در مبارزه و افشای رژیم است، این مخالفان در مواضع خود با قانون اساسی رژیم، اصل ولایت فقیه و نوع حاکمیت دینی مشکل داشته و بر اساس وابستگی حزبی و سازمانی، تیپ های شخصیتی و نوع فعالیت هایشان (تبلیغی، اثر گذار، خیلی فعال، فعال و کم اثر…) به رده های مختلف تقسیم می شوند! برای خنثی کردن فعالیت های این افراد، نقشه های مختلفی طراحی میشود که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد.

منتقدان: این گروه شامل کسانی میشود که با سیاست های جمهوری اسلامی مشکل داشته و حاکمیت را نقد می کنند، این نقد هم انواع مختلفی دارد، بستگی دارد که کدام جناح حکومت را نقد کرده و از کدام زاویه چه نقدهایی را به نظام وارد کنند! این گروه، بیشتر فعالیت هایشان در حوزه رسانه ای بوده و سبک کارشان فرهنگی است و به دسته های مختلفی هم تقسیم بندی میشوند، (منتقد سرسخت، منتقد ملایم و منتقد پر فالور، منتقد کم اثر…)، ممکن است یک زمانی رأی مشروط میدادند، اما اینک با حکومت فاصله گرفته و به تحریمی ها پیوسته اند! با اصل ولایت فقیه مسئله دارند اما ممکن است بخشی از آنها، در شرایط فعلی خواهان تغییرات انقلابی نباشند! و … روش برخورد دستگاه امنیتی با این منتقدان هم به شکل دیگر است که در جمع بندی به آن اشاره خواهم کرد!

از آنجا که ما بر اساس فرضیات، این تقسیم بندی را انجام داده و هیچ اطلاعی از سبک کار این دستگاه مافیایی نداریم، ممکن است بحث کمی گیج کننده شده و نتوانیم که درست منظورمان را به خواننده منتقل کنیم از این رو این کیس ها را در یک مثال بررسی می کنیم.

فرض کنید که افرادی به نام های آقا یا خانم X و Y و Z! جزء تقسیم بندی بالا قرار می گیرند!

آقا یا خانم X مخالف سرسخت و سازش ناپذیر و برانداز است، تریبون داشته و فعالیت رسانه ای انجام می دهد! انسان، باهوش و شخصیت عملگرایی دارد و می تواند کار گروهی و سازمانی انجام بدهد، با کلیت رژیم مخالف است و طرح ها و برنامه هایش، آگاهی بخش بوده و پخش آن در جامعه به روشنگری عمومی منجر میشود و با آگاهی رسانی، میتواند به منافع نظام ضربه بزند!
آقا یا خانم Y، منتقد است، مثل آقای X انقلابی نیست و بیشتر به جای براندازی به اصلاحات فکر کرده و همیشه به دنبال راه های مسالمت آمیز و کم هزینه، می باشد! توان لیدر شدن ندارد اما به خاطر میانه روی، فالوورهای زیادی دارد! روش مبارزاتی اش بیشتر در حوزه نقد است اما برای عبور از این بن بست، نمی تواند راه حلی ارائه بدهد!

تجربه نشان داده که نوع برخورد دستگاه امنیتی با این دو کیس متفاوت است! آقا یا خانم X دشمن است و آقا و خانم Y منتقد! بین دشمن برانداز و منتقد اصلاح طلب، تفاوت زیاد است! بی شک حمله به X بیشتر از Y خواهد بود، اما این دلیل بر این نمی شود که همه y ها وابسته به حکومت بوده و دستگاه امنیتی با آنها برخورد نمی کند! البته نوع برخورد، کیس به کیس متفاوت است! هدف دستگاه امنیتی این است که دشمن را حذف و مرعوب، مخالف را ساکت و منزوی، منتقد را به همراهی با حکومت تشویق کند! بی شک مخالفی که در خارج از کشور زندگی کرده و حکومت توان حذف فیزیکی او را ندارد، باید ترور شخصیتی شود! این ترور شخصیتی به روشهای متفاوتی انجام می شود! مثلا:

١) گاها با سانسور کامل مخالف! گاها، می بینید که رسانه های رژیم، برای تخریب اپوزیسیون، فیلم مستند می سازند، در آن فیلم های تبلیغاتی، می خواهند این توهم را در ذهن خواننده ایجاد کنند که ما بر همه جریانات مخالف خود اشراف اطلاعاتی داشته و از زیر و بم فعالیت هایشان باخبریم! در این فیلم های تبلیغاتی، گاها از اشتباهات مخالفان واقعی استفاده کرده و با بزرگنمایی، سوتی های عمدی اپوزیسیون قلابی را هم در فیلم نشان می دهند، اما ممکن است که اصلا هیچ اشاره ای به نام و تصویر آقا یا خانم x نکنند، این سانسور کاملا عمدی است چرا که نمی خواهند x برای بخش هایی از جامعه که هنوز با شخصیت او آشنایی ندارند، شناخته شود! حمله شخصی به x، باعث مطرح شدن او شده و به ضرر مهاجم عمل میکند!

٢) فیک سازی! دومین روش برخورد دستگاه امنیتی در مورد شخص x، بدل سازی شخصیتی است! حکومت برای کم اثر کردن مبارزات آقا یا خانم X، شخصی به نام Z را ساخته و این شخصیت موظف است که گاه در نقش دوست، همراه، همکار و یا منتقد وارد صحنه شده فعالیت های آقا یا خانم X را کم اثر کند!

٣) ایجاد هجمه و جنگ روانی برای از بین بردن انرژی مخالفان! گاهی میبینیم که بر خلاف بخش {١} یعنی به جای سانسور کامل مخالف، حکومت از طریق رسانه ها و عوامل خود به آقا یا خانم x حمله شخصی می کند! ایجاد پروپاگاندا، جعل سند و شایعه سازی و دروغ پردازی… از روشهای شناخته شده حکومتی است! هدف از ایجاد هجمه و جنگ روانی بیشتر برای کاستن از انرژی و پتانسیل آقا یا خانم x می باشد! حکومت می داند که با ایجاد هجمه، بخشی از عوام را بر علیه x تحریک کرده و این افراد در نقش سیاهی لشگر، که از قضا، مخالف حکومت هم هستند، به این شایعات دامن زده و باعث کاهش انرژی و روحیه آقا یا خانم x میشوند! وقتی شخص x می بیند که ظاهرا مخالفان بیشتر از حکومت به او حمله کرده و به صورت هدفمند و دایمی، با آبرو و اعتبار او بازی می کنند، بعد از مدتی خسته شده از دامنه فعالیت هایش کاسته و از ادامه مبارزه دلسرد میشود!

٤) ایجاد تفرقه از طریق فضای مجازی: فرض کنید که آقای x۱ و خانم x۲ ، شخصیت های مبارزی هستند! در کنار اپوزیسیون قلابی که هدفش زدن x۱,۲ است، بخش سایبری حکومت در بخش کامنت ها، منشن ها و پیام های شخصی، شبکه های اجتماعی به اکانت های دو شخصیت مبارز حمله کرده و سعی می کنند که با شایعه سازی، بین x ۱ و x ۲ اختلاف بیندازند! وقتی در جلسات اپوزیسیون می بیند که فلان شخصیت بعد از اطلاع از فهرست شرکت کنندگان در کنفرانس، عمدا در جلسه حضور پیدا نمی کند به خاطر این است که قبلا در فضای مجازی، ذهنیتش در مورد برخی از شخصیتها، مخدوش شده است!

در اینجا لازم است که به یک نکته خیلی مهم هم اشاره کنم و آن موضوع پول و حمایت مالی خارجی است! البته این مسئله را باید در ادامه مقاله قبلی، عدم اتحاد مخالفان حکومت مطرح کنیم، اما از آنجا که این موضوع به بحث اختلافات اپوزیسیون مربوط می شود در ادامه مقاله های قبلی، (بخش های ١و ٢) این بحث را مطرح می کنم! عمیقا معتقدم که گرفتن پول از دولت خارجی نه تنها باعث ایجاد اتحاد ملی در بین مخالفان نمی شود، بلکه کاملا به ضرر مبارزه بوده و به نفع حکومت عمل می کند! بی شک مبارزه هزینه هایی دارد، و هزینه های این مبارزه باید به صورت شفاف از جامعه ایرانی در خارج از کشور تامین شود! جامعه ایرانی که ادعای موفقیت در خارج از کشور را داشته و با افتخار، مدعی ست که کشف سیارات و حضور در ناسا، تنها بخش کوچکی از افتخاراتش بوده و آنها موفق ترین جامعه مهاجر را در سطح جهان تشکیل می دهند، پس باید از لحاظ مالی، آنقدر تامین باشند که بتوانند از مبارزات مردم داخل کشور حمایت کرده و هزینه های این مبارزه را بپردازند! پس پول گرفتن از بیگانه برای جامعه ای که در همه زمینه ها این همه ادعا دارد، شرم آور است! اخیرا شاهد اعتراضات کارگران و کامیونداران بودیم که این اعتصابات اگر با حمایت مالی ایرانیان خارج از کشور مواجه می شد، تنها با جمع آوری چند ده هزار دلار می توانست ادامه یافته و به یک اعتراضات ملی تبدیل شود! اما از این ایرانیانی که مدعی کشف سیارات هستند و در همه زمینه ها بخصوص مبارزه سیاسی، روز و شب ، هشتگ می زنند! هیچ بخاری بلند نشد! حتی طرح جمع آوری پول برای حمایت از مبارزات هم مطرح نشد! حال چه برسد که این کاشفان پر ادعای ماه و خورشید، یک دلار کمک مالی کرده باشند!

مبارزه هزینه دارد و این وظیفه دولت های خارجی نیست که هزینه مبارزات ما را بپردازند! بیگانه به فکر منافع خودش است و اگر پولی هم هزینه کند، فی سبیل الله صدقه نمی دهد! پول گرفتن از بیگانه، کاملا به نفع جمهوری اسلامی خواهد بود!

یک زمانی دولت بوش اعلام کرده بود که دولت آمریکا قصد دارد که از رسانه های فارسی زبان حمایت مالی کند! سر این پول گرفتن چنان جار و جنجالی به راه افتاده بود که همین چهار تا کانال سلطنت طلب که ظاهرا با هم علیه حکومت فعالیت می کردند ، به دشمن خونی یکدیگر تبدیل شدند! گویا یکی با چمدان خالی جلوی کاخ سفید رفته بود تا پولها را به صورت نقد دریافت کند!!! آن دیگری با... در مورد دلایل طلاق همسر مدیر فلان شبکه حرف می زد و … آنقدر زیر آب یکدیگر را زدند که طراح طرح، از اجرای پروژه پشیمان شد!!! حال شما تصور کنید که دولت خارجی بخواهد که از اپوزیسیون ایرانی حمایت مالی بکند! در آن صورت همین چهار شخصیتی هم که ظاهرا شعار اتحاد سر داده و در یک جلسه بیانیه مشترک صادر می کنند، سر گرفتن پول با هم اختلاف پیدا خواهند کرد! تجربه نشان داده است که در بین این همه ایرانی مدعی، هر جا که بحث پول مطرح شود، به خاطر فقر فرهنگی و ضعف های شخصیتی، اختلافات آغاز خواهد شد! حال اگر قرار باشد، پولی جمع شود! برای جلوگیری از اختلافات و بستن دهان تفرقه افکنان و بدخواهان، بودجه این مبارزه باید به صورت شفاف از جامعه ایرانی خارج از کشور تامین شده و در حسابی ذخیره شده و در اختیار افراد خوش نام قرار گیرد! تمامی هزینه ها باید با شفافیت اعلام شود مثلا اعلام شود که برای حمایت از فلان سایت خبری مبارز، ماهانه این مبلغ پرداخت می شود! و مدیر سایت با انتشار فاکتور پرداخت، شفافیت هزینه ها را تایید بکند و یا در مثالی دیگر، برای تداوم اعتصابات کامیونداران، مبلغی جمع آوری شده و پول از طریق نیروهای مبارز، در اختیار خانواده های اعتصاب کننده قرار بگیرد! بی شک کسانی که از میان خود کامیونداران، که با شجاعت در برابر حکومت ایستاده و اخبار اعتصابات خود و همکارانشان را رسانه ای کرده و آماده هر نوع هزینه پردازی می باشند، آنقدر انسان شریفی هستند که پول را در اختیار خانواده گرسنه همکاران شان قرار داده و به تداوم اعتصابات کمک کنند! مشکل اینجاست که در میان این همه ادعا، اصلا این پول جمع آوری نمی شود تا در اختیار این مبارزان قرار گیرد!

اصولا یکی از وظایف اپوزیسیون قلابی این است که مانع شکل گیری این نهادهای ملی در خارج از کشور شده و خودشان با گرفتن بودجه از دولت های خارجی، کل اپوزیسیون را بدنام کنند! هر گاه بحث پول به میان می آید، فوبیایی در بین افراد خوش نام و مبارز مطرح می شود و این افراد به خاطر حفظ اعتبار و شخصیت شان و برای اینکه دامن خود را آلوده این ننگ نکنند، از مبارزه فاصله گرفته و این باعث می شود که اپوزیسیون قلابی که وقاحت از ویژگی های شخصیتی آنهاست، جای خالی آنها را پر کرده و به عنوان سخنگوی مخالفان، مبارزه را به مضحکه بکشانند!

مطرح کردن شعارهای بزرگ برای ناامید کردن مردم: در دو بخش نخست این مقاله نوشتم که دادن امید کاذب به جامعه از ویژگی های اپوزیسیون قلابی است! از قدیم گفته اند که "سنگ بزرگ علامت نزدن است" اپوزیسیون قلابی هم با این شیوه شعار بلند کردن سنگ بزرگ را سر می دهد، اما عملا با ایجاد تفرقه در بین مخالفان مانع پرتاب آن به سمت حکومت می شود! زدن هشتگ های انحرافی در فضای توییتر که "خیابان ها را با میلیون ها نفر پر خواهیم کرد" این در حالی که کلا ٢٠ نفر هم این توییت را لایک نمی کنند حال چه برسد که به صورت میلیونی خیابان ها را پر بکنند! از وعده هایی است که این اپوزیسیون قلابی برای ایجاد ناامیدی در جامعه مطرح می کند! وقتی بدون هیچ پشتوانه و تدارکاتی، یک شبه، ساعت و روز تظاهرات اعلام می شود! مثلا هشتگ می زنند که فردا ساعت ٦ در خیابان خواهیم بود، این در حالی که هیچ طرحی برای دادن فراخوان از سوی اپوزیسیون در نظر گرفته نشده! در روز موعود و در زمان و مکان وعده داده شده، عملا می بینیم که هیچ اتفاقی نمی افتد، اینجاست که باید بدانید که این خط و مشی حکومتی برای ایجاد امید کاذب به جامعه افسرده است! که اپوزیسیون قلابی ، هشتگ های آن را در فضای مجازی زده و تبلیغ قیام سراسری میکنند! این امید واهی، یک شبه حکومت را سرنگون نمی کند اما در میان مدت، جامعه استبدادزده را نا امیدتر کرده و به نفع حکومت عمل می کند! اگر فردا مبارزان واقعی بخواهند زمان و مکان تظاهرات سراسری را اعلام بکنند، بخاطر نخ نما شدن قضیه، دیگر کسی آنها را جدی نخواهد گرفت! و این عدم موفقیت به خاطر خیانت های امروز اپوزیسیون قلابی خواهد بود!


جنگ و تحریم

ترس و ارعاب از ویژگی های جامعه استبدادزده است، جمهوری اسلامی، چهل سال است که با شعار النصر بالرعب و با ایجاد هراس، به ایران حکومت می کند!

تصور کنید که یک گروهی به ظاهر مخالف، بنام اپوزیسیون قلابی، گاه در نقش صلح طلب، بخصوص در ایام انتخابات و برای جمع آوری رای؛ و گاه در نقش جنگ طلب، برای ترساندن جامعه، به ترس و وحشت مردم اضافه کنند! در آن هنگام، برای مردمی که چهار دهه است که اسیر استبداد دینی شده و تجربه ی کشورهایی چون افغانستان و عراق را در خلال ٢٠ سال اخیر شاهد بودند، امنیت موضوع اصلی شده و برای حفظ جانشان، به ناچار به دامن همان مستبد پناه برده و از مبارزه با رژیم دست میکشند! وظیفه اپوزیسیون قلابی، بزرگنمایی خطر جنگ و تحریم ها به نفع حکومت است چرا که در زیر سایه تحریم و جنگ، حاکمیت؛ بستن فضای داخلی و ضعف های مدیریتی و فسادش را به گردن تحریم و خطر جنگ انداخته و دول خارجی را مسئول بی لیاقتی خود نشان می دهد! بی جهت نیست که ما می بینیم که تبلیغ خبرهای مربوط به جنگ و تحریم، چگونه از طریق اپوزیسیون قلابی مطرح می شود و این تبلیغات چه نقش مهمی را در داخل رسانه های حکومتی در مهم جلوه دادن نقش سپاه ایفا می کند! همین سپاهی که تا دیروز و در زمان انتخابات، به درستی دزد و قاچاقچی معرفی می شد، امروزه به صورت غیرمستقیم نهادی معرفی می شود که بیشترین نقش را در حفظ امنیت و استقلال ایران ایفا میکند! خبرهای مربوط به تحریم و جنگ، از لحاظ روانی، بیشترین تاثیر را از خود تحریمها و جنگی که اتفاق نیفتاده در جامعه به وجود آورده و برای بخشی از جامعه مضطرب و ترسیده، که امنیت مهمترین اصل زندگی شان است، از طریق همین رسانه های حکومتی، جلادان سپاه، در نقش سربازان مدافع استقلال ایران تبلیغ می شوند! تبلیغاتی که اپوزیسون قلابی به صورت غیرمستقیم، به نفع تروریست های سپاه انجام می دهد، خود نشریه یالثارات سپاه برای این گروه تروریستی انجام نداده است!


تحریف تاریخ، آمارسازی و شایعه پراکنی

یکی دیگر از وظایف اپوزیسیون قلابی بازی با تاریخ و جعل واقعیات است! این گروه ظاهرا می خواهد که جمهوری اسلامی را خشن و وحشی نشان بدهد - چیزی که واقعا هست - اما با بازی با اعداد و آمارسازی، به صورت غیرمستقیم به نفع حکومت عمل می کند! یک نمونه آمار سازی در مورد کشتار ٦٧ می باشد! جمهوری اسلامی در دهه ٦٠، به قتل عام زندانیان پرداخت. آمارهای دقیقی از کشتار مخالفان در دسترس نیست، به عنوان نمونه، قتل پدر من در سال ٦٣ در هیچ کجا ثبت نشده است! در سالهای اخیر کمپین های برای کشف حقیقت در مورد ابعاد جنایت های رژیم برپا شده و مخالفان واقعی سعی کردند که به صورت تقریبی به ابعاد جنایت های هولناک دهه ٦٠ و سال ٦٧ دست پیدا کنند! وقتی این تلاشها صورت می گرفت همین اپوزیسیون قلابی، کلا لال شده و معتقد بود که اصلا نباید در مورد دهه ٦٠ حرف زد!! اما بعدا قصد مصادره کل مبارزات ٤٠ سال اخیر را هم به عهده گرفته و سعی کرد که به عنوان دایه ای مهربانتر از مادر، مبارزات خانواده های قربانیان قتل عام ٦٧ را برای کشف حقیقت مصادره کند! بازی با ارقام، بالا بردن آمار قربانیان، تحریف تاریخ، حمله به زندانیان سیاسی که از قتل عام جان سالم به در برده اند و … وظیفه اپوزیسیون قلابی شده است! هدف از دروغ، شایعه سازی، تحریف وقایع و بزرگنمایی در مورد این جنایت، خیانت به شهدای مبارز، به نفع حکومت و به ضرر خانواده های قربانیان است! چرا که فضا طوری مخدوش می شود که کمتر کسی در آینده، ابعاد واقعی این جنایت ها را آنگونه که به وقوع پیوسته است باور خواهد کرد! اغراق در مورد فسادهای حکومتی و زندگی شخصی خامنه ای هم درست مثل همین قضیه است. در فساد و جنایات رژیم شکی نیست اما وقتی ابعاد این فساد و جنایت با داستان سازی و افسانه پردازی همراه می شود، بیشترین سود به جیب حکومت رفته و دستگاه تبلیغاتی حکومت با مظلوم نمایی کل قضیه را تکذیب یا تحریف می کند!


تاریخچه شکل گیری اپوزیسیون قلابی

نظام اسلامی، از همان سالهای نخستین انقلاب، همواره سعی کرده است که در بین مخالفان خود نفوذ کند، اما از دوران بعد از خاتمی، شکل های نفوذ تغییر کرده است! دوران اصلاحات قلابی، نخستین مراحل شکل گیری اپوزیسیون قلابی محسوب میشود! یکی از آفت های دوران اصلاحات، بر هم زدن مرزبندی های مخالفان در داخل و خارج از کشور بود! حاکمیت دوگانه، اپوزیسیون را تکه و پاره کرد، برخی از شخصیت های مخالف، فریب فضای اصلاحات را خورده و تصور کردند که حضور خاتمی، هزینه مبارزه را کاهش داده و به باز شدن فضا کمک میکند! و برخی دیگر، بنا به دلایل شخصی، رقابت های جناحی و یا ضعف های اخلاقی، از فضای اصلاحات برای تبلیغ جریان خود استفاده کردند، در داخل کشور، ظاهرا مطالبات، سهم خواهی از قدرت و انتقادات شروع شده و جنبش های اعتراضی از نوع دانشجویی، حول این محورها شکل گرفت! در آن زمان، نشریات و روزنامه های اصلاحطلب و دانشگاه ها، از کانون های اعتراضی بودند، جمهوری اسلامی، از همان زمان دریافت که می تواند برای مهار جنبش های اعتراضی، بدل سازی کند! از این رو از بعضی از شخصیت ها در کوتاه مدت، چهره ساخت! هدف حاکمیت این بود که مفاهیم ارزشی و اخلاقی جامعه را تغییر دهد! مفاهیمی چون زندانی سیاسی، مبارز و مبارزه سیاسی، پناهنده سیاسی و … از مفهوم تهی شده و به شکل یک پروژه تجاری و شیادی تغییر شکل دادند! رسانه های داخلی و خارجی هم در برجسته سازی این شخصیت های عروسکی، نقش اصلی را ایفا کردند! یکی از داخل زندان، از طریق گوشی موبایل با تلویزیون های لوس انجلسی تماس گرفته و رنج نامه می سرود، آن دیگری در ادامه اعتصاب غذایش سعی میکرد که رکورد بابی ساندز را شکسته و نام خود را در کتاب گینس ثبت کند! آن دیگری یک شبه، در صدای آمریکا، نویسنده شده و کتاب خاطراتش را که داستان تجاوز برادرش به خودش بود را تبلیغ کرده و با نوحه سرایی و مظلوم نمایی، از مردم ساده لوح اشک میگرفت!… رسانه ها هم در تبلیغ این شخصیت ها سنگ تمام را گذاشته و نه تنها با خودشان بلکه با خانواده هایشان هم مصاحبه کرده و ساختن کیس پناهندگی خانوادگیشان را تضمین می کردند! خلاصه اوضاع قمر در عقربی شده بود که هر کس و ناکسی بدون هیچ سابقه و تجربه سیاسی اگر اراده میکرد، یک شبه می توانست سلبریتی مشهور شده و با جورج بوش عکس یادگاری بگیرد! سر و کله این نخاله ها در خارج از کشور پیدا شد! یکی ادعا کرد که در ١٢ سالگی کتاب نوشته!!! و جمهوری اسلامی برای کتابش مجوز نداده است!!! و آن دیگری گفت که فتوای ترورش صادر شده و جانش در خطر بوده... ، اما نکته جالب اینجاست که اکثریت شان به صورت قانونی از کشور خارج شده و به آمریکا و کانادا تشریف آورده بودند! خلاصه هر کس که بافنده خوبی بود، می توانست از آب گل آلود ماهی بگیرد! و از آنجا که ما یک رسانه درست و حسابی و یک خبرنگار نقاد و نکته سنج نداریم، این افراد با انجام مصاحبه های فرمایشی به تبلیغ خود پرداخته و هیچ کس هم نبود که مشت گره شده این شیادان را باز کند! در دوران احمدی نژاد، موج وسیعی از اپوزیسیون قلابی به خارج از کشور روانه شدند! نفرت جهانی از احمدی نژاد باعث گردیده بود که هر کس که ادعا میکرد، مخالف احمدی نژاد است! سریعا درخواست پناهندگی و اقامتش مورد پذیرش قرار گرفته و به خارج از کشور می آمد! اصلاح طلبان، مزدوران، اسلام پژوهان و اسلام ستیزان در قالب روشنفکران، مورخان و ادیبان و محققان، خوانندگان و… به خارج از کشور اعزام شدند! از دوران جنبش سبز به بعد دیگر این تازه واردان خود طلب کار هم شده و کل اپوزیسیون را با شیادی به نام خود مصادره کردند! البته ناگفته نماند که اپوزیسیون هم استعداد عجیبی در جذب این نخاله ها داشته و دارد! و اگر اشتباهات اپوزیسیون در جذب این افراد نبود، محال بود که پای اینها به آمریکا برسد حال چه برسد که بخواهند با بوش عکس یادگاری گرفته و یا رویای مصاحبه با اوباما را در سر بپرورانند! کافیست به عکس های یادگاری آن ها در روزهای نخستین مهاجرتشان توجه کنید تا ببینید که این افراد با چه شخصیت هایی نشست و برخواست داشتند! بی تعارف بگویم که بجز رسانه های زرد لوس انجلسی، دبیرخانه رضا پهلوی نخستین مرکز تبلیغاتی برای آن ها بوده است! کافیست رضا پهلوی به آلبوم عکسهای ٢٠ سال اخیرش نگاه کند و بعد به این سوال جواب بدهد که کدام کسان وقتی خرشان از پل رد شد، به طرف او سنگ انداختند؟! آن وقت تازه می فهمد که دشمنان واقعی اش چه کسانی بودند!

نکته عجیب و حیرت انگیز اینجاست که این افراد در گرفتار و رفتار، کارهایی انجام می دادند که با مواضع دو هفته قبلشان ١٨٠ درجه تفاوت داشت! موافق و مبلغ حجاب، دو هفته بعد، کشف حجاب کرده و دو ماه بعد کمپین بی حجابی راه می انداخت! و هیچکسی هم از خود نمی پرسید که این تغییرات عمیق فکری که حداقل برای تغییر آن به چند سال زمان نیاز است! چگونه در عرض چند هفته، در شخصیت یک انسان می تواند شکل بگیرد… !؟ کارهای عجیب و غریب، شعارهای سطحی، ساختن کمپین های قلابی، مصادره جنبش های اعتراضی مثلا جنبش دانشجویان و بخصوص زنان، از اقدامات این کاسبان سیاسی محسوب می شود! افرادی که یک دکان دو نبش باز کرده اند تا هم از آمریکا بودجه بگیرند و هم از طریق رسانه ها، با ایجاد انحراف در مبارزه، به عمر ننگین رژیم اسلامی بیفزایند!

حال ما مانده ایم با دنیایی از وقاحت و بی شرمی این شیادها، واقعا با این اراذل سیاسی چه کنیم؟ …


این بخش، ادامه دارد …