از : علی رها
عنوان : روایت تاریخی - شعور تاریخی
«لحظهی تأسیس آزادی اگرچه فشرده و گذرا، چنان درخشان و یگانه است که ازیادرفتنی نخواهد بود. جوهر انقلاب بهمن همین تلاش برای فرارفتن از نردبان تاریخ و دستیابی به گوهر آزادی بود.»
به به، چه توصیف تکان دهنده ای. انسان را وادار می کند که به مفهوم انقلاب و نیز نقطه اوج آن باز گردد. آیا آن نقطه اوج از حافظه جمعی حذف خواهد شد؟ آیا در مرحله بعدی بر آن زمینه ی تاریخی بنا خواهیم کرد یا صرفا بر اساس داده های ظاهرا بی واسطه امروز و اکنون؟ پاسخ دادن به این سوال آسان نیست. اما همانطور که آقای صداقت تصریح می کند سرنوشت یک انقلاب از پیش مقدّر نیست.
شاید آنچه در اینجا «میانجی گری» می کند وضوح بخشیدن به ارتباطی است که اندیشه آزادی را با تارهایی نامرئی به بدنه اجتماع متصل می سازد. زمانی ژوزف شومپیتر در وصف کتاب «سرمایه» گفته بود که «کارل مارکس روایت (Narrative) تاریخی را به شعور تاریخی تبدیل کرده است.» شایسته است که قدری به ژرفای آن کلام بیاندیشیم!
فروکاستن روایت های تاریخی به داده های خالص تجربی، به «عینیتی» ناب، توهمی بیش نیست. بدون شک آنکه «روایت» می سازد، با وساطت ذهن خودش، از انبوه بی شمار داده های موجود کلیتی را ساختمان کرده است. آنچه جای تامل دارد این است که کدام تفکری می تواند از ترکیب عناصری متعدد و متضاد، وحدتی در یک کلیت انضمامی تولید کند؟
به قول مارکس، ظاهرا چنین به نظر می رسد که چنین کلیتی یک نتیجه، یعنی ماحصل یک فرآیند فکری است، ولی در حقیقت هم در مشاهده واقعیت و هم در تفکر یک نقطه شروع است.
٨٨۷۴۲ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۷
|