•
می کِشندش
چشمها بسته، دست و پا بسته،
بر زمین
روی سیمان و سنگ تا ماشین.
حس، ولی، کرده: زنده می مانَد:
می کِشندش، نمی کُشند امّا.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۲ بهمن ۱٣۹۷ -
۱۱ فوريه ۲۰۱۹
می کِشندش
چشمها بسته، دست و پا بسته،
بر زمین
روی سیمان و سنگ تا ماشین.
حس، ولی، کرده: زنده می مانَد:
می کِشندش، نمی کُشند امّا.
هست تسلیم، پس: نمی جنبد،
بی خیال از هجومِ جمعیت،
خنده و سوت و نعره و غوغا.
چه مگر کرده بینوا؟ تنها
لقمه ای در دهان نهاده و حال
این هیاهو چقدر بیهوده ست...
مگر آن لقمه سهمِ کی بوده ست؟
تکه هائی ز دست و پای زنی
حال، در هضمِ رابع است
سهمِ او بیش ازین نبود، امّا
به همین قدر قانع است
این هیولای نازنین
تمساح.
(سعید یوسف)
|