روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۹ فروردين ۱٣٨۶ -  ۱٨ آوريل ۲۰۰۷


جریان دوم خرداد می خواهد از تندرویها مبرا باشد
گسستگی تور نامریی غرب
رعایت قواعد بازی یک اصل حرفه ایست، رقابت کنید، تهدید نکنید
واکنش دوگانه در مورد خبر برخورد با بدحجابی
بررسی غنی سازی از یک زاویه تازه: آیا اورانیوم کافی داریم
راه رسیدن به اتحاد ملی

روزنامه اطلاعات باعنوان: گسستگی تور نامریی غرب به قلم دکتر علی شمخانی نوشته است: یکم: تا پیش از وقایع نیم دهه اخیر همواره غربی ها، کشورهای جهان سوم و به خصوص کشورهای خارج از مدار خویش را به بالا بودن هزینه های امنیتی، امنیتی کردن (در مأموریت) نیروهای مسلح، کنترل پلیسی مردم از مبادی ورودی تا عمق کشور و… متهم می کردند.
ـ حوادث رخ داده در جهان غرب که معلول بازیگری و به نوعی بازتولید و ثمردهی برنامه های خود آنها است، آنها را وادار کرد به اتخاذ اقداماتی در درون خویش که تا پیش از این به عنوان اتهام علیه دیگر کشورها به استخدام اهداف سیاسی شان درمی آمد. دوربین کشی خیابانی، کنترل محسوس و فیزیکی، شنودهای گسترده و به کارگیری ابزار آشکار و پنهان الکترونیکی در کنترل هر نوع جابجایی وضعی است که بعضاً در درون مجامع قانون گذاری و یا در مصاف های رقابتی، شمه هایی از آن آشکار می شود.
ـ اقدامات کنترلی در درون جهان سوم بعضاً معلول دخالت و تحریک غربی ها است. ایران نمونه بارزی از این امر است. از خاطرات روزهای اول انقلاب تا تحرک گروه سرسپرده منافقین، نمونه هایی فراوان هم در روش زیست و هم در ادبیات امنیتی کشور وجود دارد که پیش و پس یک زندگی طبیعی و یک زندگی تحریک شده امنیتی را مشخص می سازد. این موضوع همچون موضوع دومی، یعنی کنترل محسوس فیزیکی جاری امروز در غرب معلول اقدامات و برنامه های کشورهای غربی است که در حقیقت در کشورهای غربی زمانی که تهدید دست پخت غرب در خود غرب فعال شد، تور نامریی کنترل، گسسته و چاره ای غیر از بکارگیری روش های سخت و جاری امروز در غرب فراروی تصمیم گیرندگان غرب، باقی نگذاشت.
دوم:
ـ دومین گسستگی تور نامریی غرب نیز نه در شرف ظهور، بلکه در مراحل جنینی خویش است. امروز غرب در برخورد با پدیده های مختلف یکپارچه نیست. در هر قطاع غربی نیز یکپارچگی مشاهده نمی شود و تور نامریی پیوستگی به دلیل فقدان میدان تست و آزمایش جدی تاکنون جلوه گری می کرده است و در شرایط غیرمأنوس این تور نیز در حال گسستگی است.
ـ یعنی آن وحدت عمل کلی (مجموعه غرب) و وحدت عملی انفرادی (درون کشوری) با تور نامریی عدم برخورد با شرایط سخت و اداره آسان وضعیت ها بروز و ظهور داشت. اما امروز همان طوری که در مسائل امنیت داخلی آن کشورها تغییرات جدی ناشی از شرایط حاکم شده است، در موضوعات مختلف جهانی نیز الیاف این تور مصنوعی در حال از هم گسستگی است.
ـ جدال موسسات پژوهشی در نوع پیشنهادات برای خروج از بحران ها، جدال بر سر بودجه نیروهای مسلح آمریکا در عراق، حضور پلوسی در دمشق و ریچاردسون در کره شمالی، نوع برخورد با قضیه ملوان ها (در تحلیل گاردین)، هشدار نظامیان و سیاستمداران آمریکایی و فقدان قدرت انتخاب یک فرمانده نظامی برای اداره عراق و افغانستان و طرح بیکر ـ همیلتون، حکایت از این واشدگی چسب آسان ویکسان نگری به پدیده های فرامرزی است.
ـ این موضوع دومی نیز وجود قبلی اش ناشی از فضای مجازی ترسیم شده توسط دولتمردان خارج از جغرافیای غرب است و نوع نگاه آنان به غرب آن انسجام کاذب را تحکیم بخشیده بود. این معادله، امروز به برکت انقلاب اسلامی و ۲۷ سال پایداری مقاومت به هم خورده است، و واقعیات خود را بر صحنه های مجازی، هم در موضوعات امنیت داخلی و هم در موضوعات روابط بین المللی تحمیل کرده است.
شاید با سطور بعدی به سختی یا به گنگی بتوانم مقصودم را به مخاطب منتقل کنم، لذا پیشاپیش از عجز خویش پوزش می طلبم.
سوم:
از مطالب فوق چند نکته را می توان به بار نشاند:
۱ ـ شرایط داخلی کشورهای غربی درمصاف با مشکلات خودساخته امنیتی همان رفتاری را از خود بروز می دهد که تا به حال دیگران را نسبت به آن رفتارها برحذر و به نوعی متهم می ساختند و آن شرایط ناشی از عدم وجود مسأله در محیط داخلی به دلیل انتقال مسائل به محیطهای بیرونی به منظور آسودگی خویش بوده است.
۲ ـ شرایط روابط بین المللی نیز تاکنون با همان مبانی به نوعی از خود رفتار واحد (جمعی و فردی) بروز می داده و این نیز ناشی از دو پدیده تصویرسازی مجازی در درون غرب و رفتار دولتمردان خارج از جغرافیای غربی مبتنی بر آن تصویرسازی کاذب است که اقتدار و وحدت عمل غرب را تداعی می کرد. این موضوع نیز دچار خدشه ای اساسی شده. هم دولتمردان دیگری پیدا شده اند که نگاه دیگری به غرب دارند و هم آن تصویر مجازی غرب دیگر در هیچ پرده نمایشی قابل ارائه نیست و تناقضات و اختلافات، مجازی و غیرواقعی بودن آن را بر وحدت همگان حتی غربی ها آشکار کرده است.
ـ از این دو نکته می توان نتیجه گرفت که به شکل طبیعی، هم محیط داخلی غرب و هم روابط بین المللی آن نه مبتنی بر معادلات تمدنی ـ توسعه ای، بلکه به دلیل عدم برخورد با واقعیات، تا به حال نمایش کاذب از خود ارائه داده است. واقعیات غرب همین است که امروز بروز کرده، نه چیزی که دیروز در اذهان از خود به جای گذاشته است.
ـ اما نکته مهم تر، همان طوری که در غرب آن فضا کاذب بود، در ماوراء غرب نیز نگاه دولتمردان به غرب و عدم وحدت رویه در نوع نگاه به غرب واقعی، بالاخص در جهان اسلام، کاذب و تزریق شده توسط غرب است.
ـ امروز قسمت کوچکی از نظر وسعت حاکمیتی در جهان اسلام، متوجه این مفاهیم شده و منجر به بروز آن واقعیات شده است. به میزانی که این جغرافیا بزرگتر شود، پدیده های مجازی و غیرواقعی جاری در غرب در همه ارکان آن ظهور خواهد کرد و به همین دلیل تلاش برای حفظ آن وضعیت در غرب و جلوگیری از هم نوا شدن در جهان غیر غرب، یک دستورکار غربی فعال است، اما نه طبیعی بلکه تزریقی و غیرمتجانس با محیط و واقعیات جاری و حوادث موجود در منطقه خاورمیانه.
ـ اما در جهان اسلام نیز مستقل از واقعیات محیطی که عامل اصلی گسستگی تور نامریی کنترل است، ٣ نوع خاستگاه وجود دارد:
خاستگاه اصیل که بروز همه واقعیات امروز ناشی از آن بنیاد است. آن بنیاد در نقطه آغاز خویش (انقلاب اسلامی ایران) تا امروز با مقاومت قدرت سازی کرد. مفاهیم خود را توسعه داد، جغرافیای نفوذش گسترش پیدا کرده، مخاطبین خویش را ۲۰ـ۱۵% جمعیت جهان اسلام به همه جهان اسلام توسعه داده و از قدس تا قندهار اندیشه خود را پراکنده است. دارایی این خاستگاه، یک روزه یا در یک دوره حاصل نشده، بلکه در یک امتداد تاریخی حاصل شده است.
خاستگاه دوم، خاستگاه غیربومی: خاستگاهی که یا به دلیل شرایط داخلی و یا تحت تاثیر فضای کاذب غرب ساخته، نه تنها در بروز واقعیات فعلی نقش فعال مثبت نداشته، بلکه به نوعی بعضاً کارکرد غیربومی او در امتداد غرب بوده، امروز بعضی از این ناکامی ها را برای غرب به ارمغان آورده است و همچون غرب در تکاپوست که هم وحدت درونی خویش و هم پیوستگی اعتدال گونه منطقه ای را به نمایش بگذارد، ولی این نیز یک پرده بازی است.
خاستگاه سوم: ترکیبی مصنوعی از دوخاستگاه فوق است. گاهی شعار اصیل می دهد، آن قدرت تولید شده را هزینه می کند، اما گاهی نه تنها کمکی به پاره شدن و نمایان شدن گسستگی نمی کند که به دلیل آماتوری، چسب پیوستگی تور نامریی کنترل را به طور مقطعی برای حریف هم فراهم می کند و از سویی دیگر، آن خاستگاه غیربومی نیز عواملی در درون خود دارد که با شتاب، دم خروس را عیان می سازد. اولین بکارگیرنده مفهوم هلال شیعی از این دست افراد به حساب می آید. هر دوی بازیگران این خاستگاه معمولاً یک در میان، گل به خودی می زنند.
چهارم:
در جمع بندی باید گفت:
۱ ـ تور نامریی کنترل غرب در حال گسستگی است.
۲ ـ نقطه آغازین آشکارسازی این درهم تنیدگی کاذب، انقلاب اسلامی است.
٣ ـ واقعیات و حوادث جاری در منطقه ما در بروز امروزین این سکانس، نقش سن نمایش را دارد.
۴ ـ شرط تداوم این امر، استفاده صحیح و هوشمندانه از قدرت غیرتجدیدشونده است.
۵ ـ عدم هوشمندی بکارگیری قدرت غیرتجدیدشونده بدون رعایت معادلات قدرت (بکارگیری قدرت برای افزون سازی آن) فراهم سازی چسب پیوستگی جبهه مقابل را به ارمغان می آورد.
۶ ـ زمان فراوانی را دراختیار نداریم. قدرت سازی انقلاب از این نوع، با همه دستاوردهای عظیم آن، بعضی از شاخص های اقتصادی رشد و توسعه را به شکل طبیعی در مقایسه با حریف و رقیب دچار عقب ماندگی کرده است. نقطه بهینه این پایداری در این است که به سرعت از قدرت های تولیدشده در جهت شتاب بخشی به شاخص های توسعه ای، آن هم نوع پایدار آن در یک محیط رقابتی استفاده شود. عدم وزن دهی به معادله تعامل محیط داخلی و خارجی می تواند در مقطعی، معادله معکوس را حاکم سازد.
۷ ـ نکته دیگر این که جبهه رقیب برای جلوگیری از بیشتر آشکار شدن این گسستگی، تماماً در چارچوب منطق عمل نمی کندو گاهی برای انتقال توجه از یک معرکه، باز کردن موضوعی دیگر هم، روشی تجربه شده است که نباید با اقدامات خویش به شکل ناخواسته فرصت این انتقال را در اختیار آن قرار داد.

از مردم فاصله نگیرید
روزنامه رسالت نوشته ای از دکتر احمد توکلی نماینده اصولگرا و رئیس مرکز پژوهشهای مجلس با عنوان: از مردم فاصله نگیرید را سرمقاله خود کرده که در پی نقل می شود:
۱ـ جریان دوم خرداد در طول هشت سال اقتدارش، در قبال ارزش های انقلاب اسلامی رفتاری از خود بروز داده بود که به وضوح با مشی پیشین انقلابیون مسلمان و در راس آنان، امام امت ـ رضوان خدا بر او باد ـ ناسازگار بود. به نام مبارزه با خشونت طلبی، به فرهنگ جهاد و شهادت طعنه زده می شد، تحت لوای دفاع از آزادی، احکام شریعت به نقد کشیده می شد، به بهانه جهانی شدن، استقلال طلبی تخطئه می شد؛ با دستاویز کردن سیاست تنش زدایی استکبارستیزی و دفاع از مظلومان و مستضعفان جهان نفی می گردید، در پشت سپر دفاع از رحمت اسلامی قهر قانونی و تبری روحی ـ رفتاری از ضد انقلاب کینه ورز منفی جلوه داده می شدـ به عذر ضرورت تقویت رشد اقتصادی، از سرمایه داران وابسته و فاسد دفاع و سیاست های حمایت از مستضعفان تخطئه می شد و…به طوری که کار به جایی رسید که در برخی رسانه های این طیف طعنه و اهانت به معصومان علیهم السلام و درج کاریکاتور از امام خمینی نیز پیدا شد.
۲ـ آثار منفی این روند فرهنگی و ارزشی از جهات مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی داخلی و سیاسی خارجی، به ویژه رنجشی که در مردم مسلمان برمی انگیخت، تدریجا چهره نامطلوبی از این جریان در افکار عمومی پدید آورد که زمینه های حذف آنان از قدرت را فراهم ساخت. در اینجا قصدم بررسی همه جانبه سیاست های فرهنگی آن دوران نیست وگرنه باید از جنبه های مثبتی، مانند تعدیل برخی تندروی های به ظاهر انقلابی نیز یاد می شد. ولی در مجموع این جریان چنان رفتار کرد که مروج اسلامی معرفی شد که امام امت آن را اسلام آمریکایی می نامید. شاید یکی از دلایل پیروزی آقای دکتر احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری نهم ادبیات انقلابی و اسلامی روشن وی بود که درست در نقطه مقابل جهت گیری های فرهنگی جریان دوم خرداد قرار داشت.
٣ـ جریان دوم خرداد، در بازسازی خویش تلاش دارد نشان دهد از آن تندروی ها و انحرافات مبراست. یک جلوه ساختاری آن پناه گرفتن پشت سر سه روحانی سرشناس یعنی آقایان هاشمی رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی است. در این میان جناب آقای کروبی که در همان دوران نیز گاه گاهی علیه انحرافات فرهنگی و ارزشی دوم خردادی ها می خروشید، با صراحت بیش تری موضع گرفته است و با چهره ای حاکی از طرد تندروها به تاسیس حزب اعتماد ملی و انتشار ارکان رسمی آن دست زد. همان اوایل کار در سال گذشته، در ملاقاتی تصادفی در اجلاس مجالس آسیایی، به آقای کروبی عرض کردم در حزب شما کسانی حضور دارند که جسارت روحی تندروی را ندارند ولی از همان قماش هستند و دیر یا زود از کوزه همان برون تراود که در اوست. از جمله از فردی یاد کردم که امروز دفتر سیاسی حزب اعتماد ملی را اداره می کند. آقای کروبی از لطف و همراهی آن فرد نسبت به خود یاد کرد و بر نظارت خویش تاکید فرمود.
۴ـ گذشت روزگار دارد به سمتی می رود که به مصداق کل یعمل علی شاکلته که کلام الهی است، جریان های ضدارزشی در برخی رسانه های موسوم به اصلاح طلب از جمله روزنامه اعتماد ملی، جولان را آغاز کرده اند. شاید پیروزی اندک ولی مهم این جریان در انتخابات شوراهای سوم و فشار دشمنان خارجی ملت ایران این امید واهی را در وادادگان و منحرفان زنده کرده باشد که می توانند به مشی شکست خورده پیشین باز گردند؟
از سر خیرخواهی نسبت به اسلام، ایران و مردم و در دفاع از فعالیت و بالندگی سالم احزاب و رسانه ها در سایه مصالح ملی به جناب آقای کروبی و حزب محترم اعتماد ملی عرض می کنم، دفاع از بقای منفورترین دولت عالم و کینه ورزترین آن ها نسبت به ملت ایران یعنی اسرائیل چه نسبتی با مصالح ملی، خط امام و ارزش های اسلامی دارد که در حزب و ارگان آن اتفاق می افتد؟ در جریان دستگیری نظامیان و ملوانان انگلیسی به جرم ورود غیرمجاز به آب های سرزمینی ایران و آزادی آنان از سر ابتکار، گر چه نقاط قابل نقد، مانند مراسم بدرقه آنان، وجود دارد ولی در مجموع جلوه ای از دیپلماسی امنیتی و خارجی مثبت به نمایش گذاشته شد و با زیان بارز دشمنان ملت سرانجام یافت. حالا جا دارد روزنامه اعتماد ملی مرثیه سرایی کند که این حادثه به کاهش سفر چشم آبی ها منجر شده است؟ آیا اگر امام زنده بود به این برخورد از سر وادادگی، صفت آمریکایی نمی داد و بر آن نمی خروشید؟
من تردیدی ندارم که اگر به جای احمدی نژاد، سیدمحمد خاتمی نشسته بود، ، همین مراسم بدرقه نادرست دستگیر شدگان انگلیسی، به عنوان زیباترین جلوه عشق و محبت بشردوستانه، روزهای متمادی در رسانه های دوم خردادی آراسته و تبلیغ می شد. عقل و انصاف و سابقه دیرین آقای کروبی و بسیاری از دوستان دوم خردادی اقتضا می کند که مرزهای مصالح ملی و ارزش های انقلاب اسلامی پاس داشته شود تا کشتی ای که همگی در آن نشسته ایم هر روز به ساحل نجات نزدیک تر شود.

نگرانی رو به تزاید اصولگرایان
روزنامه اعتمادملی درسرمقاله خود: رقابت کنید، تهدید نکنید نوشته است:
مرقومه احمد توکلی درباره شرایط حاکم بر حزب اعتماد ملی و روزنامه آن، بیش از آنکه یک نقد دلسوزانه و یا توصیه ای حرفه ای باشد، ناشی از نگرانی رو به تزاید ایشان و دوستان اصولگرایشان است، زیرا با هیچ برهانی نمی توان پذیرفت که دلسوزی نسبت به نظام و سابقه انقلابی ایشان و همفکرانشان از سوابق و علایق به نظام اسلامی مهدی کروبی، هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی بیشتر باشد.
اصولا معلوم نیست که چرا ایشان فرض فرموده اند که جریان دوم خرداد باید پشت سر رهبران دیگری قرار بگیرد؟ مگر از آغاز این ٣ بزرگوار، رهبری بخش هایی از جریان اصلاح طلب کشور را در دست نداشتند و در رهبری معنوی آنها بر مجموعه جریان اصلاح طلب کشور تردیدی وجود دارد؟ بی گمان حساسیت ها، مسوولیت پذیری ها و اولویت های این دوران خطیر، از سوی ٣ شخصیت یاد شده از بسیاری مدعیان میراث تابناک امام خمینی(ره) بیشتر است. چه کسی است که رابطه معنوی و عاطفی مهدی کروبی، هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی نسبت به امام(ره) و آنها پیر و مقتدای خویش را نداند؟ همه فرزندان امام(ره) که حتما جناب توکلی و برخی از همفکرانشان هم از آن جمله هستند، حاضر به ذره ای عدول و بی مهری به آن معمار بزرگ نیستند اما سلایق و راه های وصول به اهداف متعالی نظام جمهوری اسلامی می تواند متفاوت باشد. همان گونه که ایشان و دوستانشان سیاست های دولت های هاشمی و خاتمی و مشی امثال کروبی را مورد خدشه قرار می دهند، جریان خط امام(ره) یا اصلاح طلب نیز انتقادات و سوالات بنیادین و تعیین کننده ای به رفتارهای دولت نهم و جریان حاکم دارد.
از نظر ما هزینه ها و سوءسیاست هایی که منافع ملی کشور را مورد هجمه قرار داده در طول سالیان پس از انقلاب بی سابقه بوده است.
پس در نازل ترین تحلیل، نگاه جریان اصلاح طلب و رهبرانشان منطبق بر دیدگاه های ایشان و همفکرانشان نیست. این اختلاف نیز ریشه در امروز و دیروز ندارد. کافی است به حافظه خود رجوع نمایند.
موضوع دیگر نگرانی مفرطی است که جریان اصولگرا از رویگردانی مردمی نسبت به آنها و اقداماتشان دارند. شجاع باشید و با صداقت اعتراف نمایید که از سرنوشت انتخابات مجلس و متعاقب آن ریاست جمهوری ترسیده اید. مردم در ٣ انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا و مجلس خبرگان رهبری، انتخابات نظام مهندسی و اتاق بازرگانی نشان داده اند که مجددا به اصلاح طلبان اقبال کرده اند. اصلاح طلبان پشت سر رهبران سه گانه خود تجهیز می شوند. شما نیز تشکیلات و عناصر سیاسی خود را سامان دهید. با آزادگی و پذیرش رقابت سالم وارد انتخابات شوید و به هوش و رای مردم نیز احترام بگذارید و نتیجه هرچه بود تمکین نمایید.
ما در گذشته چنین کرده ایم. رای و نظر مردم را بر جان خریدیم. رعایت قواعد بازی یک اصل حرفه ای و جوانمردانه است. رقابت کنید، تهدید ننمایید.

واکنش دوگانه
روزنامه جام جم در سرمقاله خود به یکی از مسائل مورد توجه روز پرداخته و با عنوان: مانور یا برنامه؟ نوشته است:
اعلام خبر مربوط به برخورد با بدحجابی و ناامنی های اخلاقی مثل همیشه واکنش های دوگانه ای را برانگیخت.
برای فهم بهتر موضوع، ابتدا لازم است این موضوع به صراحت بیان شود که شرایط امروز جامعه از حیث برخی پوشش ها درشان جامعه اسلامی ـ ایرانی نیست و چه موافقان برخورد و مهار و چه گروه دوم که حرفهایی متفاوت دارند، بر نکته فوق اتفاق نظر دارند:
۱ـ هر چند موضوعاتی از این جنس (بحث حجاب، پوشش، اخلاق اجتماعی و…) موضوعات چندوجهی هستند اما نباید به همین بهانه از پرداختن به وظایف ذاتی و لازم چشم پوشی و یا ممانعت کرد. شرایط اجتماعی ما به دلیل نوعی رهاشدگی از این جهت روز به روز بدتر می شود.
نه معتقدیم با برخورد مقطعی نیروی انتظامی این موضوع حل می شود و نه بر این باوریم که تحت عنوان شعارهای کلی نظیر این که باید کار فرهنگی کرد، عزم ملی می خواهد و… به گسترش ناامنی های اخلاقی کمک کنیم و مانع تلاش ماموران مسوول شویم.
۲ـ مسوولانی که معتقدند تنها کار انتظامی نمی تواند به حل این معضل بینجامد (که ما نیز با آن موافقیم ) باید خود دست به کار شده و کارهای ایجابی و پیشگیرانه خود را پیش ببرند.
ساماندهی حوزه تولید و توزیع پوشاک (بویژه برای خانمها) وظیفه نیروی انتظامی نیست. در شرایط امروز پیدا کردن مانتویی مناسب برای بسیاری از زنان و دخترانی که تصمیم دارند با وزانت و وجاهت بیشتری در جامعه حضور پیدا کنند، سخت شده است.
آیا دولت نباید سرمایه گذاری جدی تری در حوزه تولید و تنوع بخشی و فروش ارزانتر تولیدات داشته باشد تا به بهبود این معضل کمک شود؟ و آیا نباید پرسید طرح ساماندهی مد و لباس به کجا انجامید و پرونده لباس ملی در کجا خاک می خورد؟
٣ـ اما نقدی که می توان بر نیروی انتظامی وارد دانست، تعریف ماموریتی مقطعی است. اگر قرار است تلاش و زحمات ماموران این نیروی مورد اعتماد مردم تنها به یک هفته و چند روز خلاصه شود و پس از آن نیز به فراموشی بگراید همان بهتر که آغاز نشودتلاش مجاهدانه برای ایجاد امنیت اخلاقی با انجام مانوری تشریفاتی سازگار نیست. نیروی انتظامی باید ساز و کار تداوم اجرای تصمیم درست خود را فراهم کند. دولتمردان و سیاسیون و اهل فرهنگ نیز باید در این مسیر همراهی کنند. باید با صراحت گفت براساس عملکرد گذشته، افرادی که با لباسهای زننده و رفتارهای ناپسند اخلاقیات و افکار عمومی را تهدید می کنند دست مسوولان را خوانده اند. چند روزی صبر می کنند تا آبها از آسیاب بیفتد، مانور پایان یابد و بعد دوباره روز از نو و روزی از نو.
تولیدکنندگان متخلف هم الگوهای جدیدتر، کوتاه تر و جلف تری را طراحی و روانه بازار می کنند.
فروشندگانی هم که در دوره مانور ویترین های خود را جمع و جور کرده بودند، دوباره آن را می چینند و جامعه ما باز در نقطه ای بدتر از گذشته قرار می گیرد. فقط می ماند آثار روانی ناشی از اقدامی ابتر و نمایشی.
۴ ـ رسانه ها به عنوان زبان مردم بایدمطالبات خود را از مسوولان فرهنگی و نمایندگان مجلس و… بار دیگر تکرار کنند تا معلوم شود چه کرده اند و چگونه قرار است دغدغه های عمومی در این حوزه را پاسخ دهند.
۵ـ برخورد ماموران با متخلفان باید همراه باادب، متانت و در چارچوب قانون، گسترده و غیرمقطعی باشد. بی تردید در این صورت افراد مساله دار قادر نخواهند بود با تبلیغات و شانتاژ و همراهی رسانه های بیگانه آنان را از عمل به وظایفشان منصرف نمایند.

میزان تولید اورانیوم کافیست؟
روزنامه صدای عدالت در سرمقاله دیروز خود موضوع غنی سازی اورانیوم در ایران را از زاویه تازه ای مورد بررسی قرارداده وچنین نوشته است:
پرونده هسته ای ایران در حال حاضر با سئوالات متعددی روبرو است که می تواند چالش جدی را متوجه اظهارات و سیاستهای موجود نماید. موضوعی که دراین یادداشت مورد بررسی قرارمی گیرد ابهام درمورد وجود اورانیوم به مقدارلازم در کشور ما جهت غنی سازی است. باتوجه به اینکه اساس استدلال این است که با غنی سازی اورانیوم و تولید سوخت هسته ای در تامین انرژی آینده کشور مستقل خواهیم شد، اگر این سوال طرح شود که دستیابی به این فن آوری نه تنها استقلال بهمراه ندارد که برعکس موجب وابستگی شدیدتری نیز خواهد شد و دلیل آن هم عدم وجود ذخائر قابل ملاحظه اورانیوم در کشور ما است و این گزاره هم صحیح باشد آنگاه شاید بازنگری در سیاستهای فعلی امری ضروری باشد.
بر اساس اطلاعات موجود در سال ۱۹۹۹ بیش از ۹۰ درصد تولید جهانی اورانیوم توسط ده کشور تامین گردیدند که این کشورها عبارتند از: استرالیا، کانادا، قزاقستان، نامیبیا، نیجر، فدراسیون روسیه، آفریقای جنوبی، اوکراین، آمریکا و ازبکستان که هر یک از این ممالک بیش از ۱۰۰۰ تن اورانیوم تولید و روانه بازار کردند. در این میان کانادا با ۲۵درصد تولید در صدور استرالیا ونیجر به ۱۴,٨ درصد و ۹ درصد تولید جهانی در مرتبه دوم و سوم قراردارند. حدود ۵۰ درصد تولید از معادن نزدیک به سطح زمین که کم هزینه می باشند بوده و ٣۲ درصد از معادن واقع در عمق زمین که پرهزینه تر می باشد و مابقی نیاز از طریق سایر منابع که توضیح آن در بند ٣ میاید تامین شده اند. در سالهای بعد تاکید بر استخراج اورانیوم از معادن نزدیک به سطح زمین دارای اهمیت بیشتری گردیده و بخش اعظمی از معادن در عمق بدلیل پرهزینه بودن استخراج تعطیل شده اند.
در سالهای بین ۱۹۹۱ و ۱۹۹۹ معادل ۴۰ درصد نیاز جهانی از طریق منابعی غیرمعادن و بطور مشخص از موجودی سوخت راکتورهای تعطیل شده تامین گردیدند. از سال ۱۹۹۵ یک منبع مهم دیگر تامین اورانیوم به عرصه آمد که امتیاز آن عمدتاً در اختیار آمریکا و روسیه می باشد وآن استفاده از اورانیوم موجود در سلاحها و موشکهای هسته ای بود که در قالب پیمانهای خلع سلاح اتمی از زرادخانه های هسته ای خارج گردیدند و در حال حاضر نیز این منبع عظیم کماکان مورد بهره برداری این دو کشور بزرگ اتمی قراردارند…
بر اساس گزارشهای رسمی ایران به آژانس، ذخائر اورانیوم قطعی ایران بعد از حدود بیست سال اکتشاف و تحقیق ۴۹۱ تن برآورد گردیده است که می توان معادل ٨۷۶ تن منبع احتمالی قابل بهره برداری با هزینه استخراج هر کیلو ٨۰ تا ۱٣۰ دلار را نیز برآن افزود. علاوه بر اینها فرضیات غیرقابل اثباتی درمورد وجود ۴۵۰۰ تن اورانیوم دیگر و یا احتمال پیدا شدن ۵۰۰۰ تن ذخائر جدید وجود دارند که تاکنون تائید نگردیده اند. برابر این آمار، منابع قطعی اورانیوم ایران را باید حدود ۱۴۰۰ تن برآورد کرد و هر سیاستی باید باتوجه به این ارقام طراحی و برنامه ریزی شود. مطلبی که این آمار و ارقام بزبان روشن بیان می کنند این است که ما بهیچوجه دارای منابع قابل اعتنای اورانیوم که بتواند نیاز بلند مدت ما را جهت برق هسته ای تامین کنند نیستیم و تامین برق از نیروگاههای اتمی بدون تامین سوخت از خارج مقدورنیست وحتی اگر غنی سازی را هم به حد کمال انجام دهیم چاره ای بجز وارد کردن اورانیوم(منظور ماده معدنی اورانیوم) از منابع خارجی که بطور عمده درکنترل کشورهای خاصی هستند نداریم و اصولاً بحث خودکفائی کشور در این مورد بنظر نمی رسد که بر مبنای اطلاعات صحیحی طرح شده باشد.
توجه دقیق به این آمارهرچند مختصر می تواند برای مسئولین عزیز پرونده هسته ای جالب باشد و برای مثال می توان درک کرد چرا پیشنهاد مشارکت بین المللی در پروژه غنی سازی ما با سردی مواجه گردید. وقتی که ما نه دارای منابع قابل توجه اورانیوم هستیم و نه مصرف کننده ای عمده چون اصلاً نیروگاه اتمی نداریم، چرا باید مثلاً اورانیوم آفریقای جنوبی را بیاورند در ایران غنی کنند و سپس به آمریکای شمالی و یا اروپا بفرستند؟ اصلاً چنین طرحی توجیه اقتصادی ندارد و طرح فروش سوخت در بازارهای جهانی با ٣۰ درصد زیرقیمت نیز حرفی بیش نیست چه آنکه تنها هزینه حمل ونقل اضافی شاید بیش از ٣۰ درصد قیمت را بالاتر ببرد. از نظر سیاسی هم این واقعیتها دست آویز برخورد جهانی با ایران شده است ومصاحبه اخیر دبیر کل آژانس در این مورد بقدر کافی گویا است. وی ضمن رد این که مشکل با ایران در دستیابی به انرژی هسته ای و یا حتی غنی سازی است گفت که مشکل چیز دیگری است و بعبارت دیگر این سوال را مطرح نمود که چرا وقتی کشوری نه منابع چشمگیری دارد و نه مصرفی دارد روی به غنی سازی اورانیوم آورده است؟ از سوی دیگر سیاست راه اندازی ۲۰ نیروگاه دیگر بر مبنای کدام کارشناسی طرح می گردد و علاوه بر وجود ابهاماتی جدی در این سیاست لازم است معلوم شود که برای تامین سوخت آنها چه فکری شده است؟ این سوالی است که مسئولین محترم کشور حتماً باید به آن توجه ویژه نمایند تا خزانه ملت با هزینه کردن جهت طرحهای فضائی تهی نگردد. امید که در این بررسی ها فقط منافع این ملت شریف در مد نظر باشد تا تفکرات ویژه شخصی که هنوز هم مبانی بسیاری از آنها نامعلومند وگوش دهیم بقول شیخ بزرگ عطار که می فرماید:
ترا یک ذره درخود عیب دیدن
به از صد نور غیب الغیب دیدن

راه رسیدن به اتحاد ملی
روزنامه همبستگی در سرمقاله خود: رفتار مغایر بااتحاد ملی، چرا؟ نوشته است:
نام گذاری بخردانه و سنجیده سال جاری به نام اتحاد ملی و انسجام اسلامی، امیدهای فراوانی را در دل مشتاقان پیشرفت و اعتلای ایران اسلامی برانگیخت که می رفت تا با عمل به این شعارها، فضای مناسب و دلخواه همگان را برای مقابله با تهدیدات و دشمن خویی های دیگران فراهم آورد. امیدهای تقریباً فراموش شده مانند: انسجام گروهها و اقلیتهای درون کشور، فراهم شدن زمینه های آزادی زندانیان سیاسی که قربانی تنگ نظری ها و تکرویهای سیاسی شده اند. آزادی مطبوعات که برترین نمودار آزادی بیان، در یک جامعه پویاست و هزاران امید دیگر که اکنون بیم آن می رود که با برخی رفتارها و حرکتهای دوگانه و مغایر با شعارهای اصلی این سال و… باعث تشدید نارضایتیها خواهند شد.
رفتارهایی از قبیل عدم تحمل گروهها و احزاب سیاسی رقیب، برخی برخوردهای تند بامسائل اجتماعی از قبیل بدحجابی و اجازه ایجاد زندانهای امنیتی به نهادهای غیرمسئول، مصوبات اخیر مجلس شورای اسلامی ولوایح مطرح شده در آن، از قبیل محدودیت اختیارات شوراها وتجمیع انتخابات مجلس وریاست جمهوری نیز از این گونه اند که این فرضیه رابه ذهن القا می کنند که این مسأله به جای آن که گامی در جهت تحقق وحدت ملی باشد، لطمه به آن محسوب می شود.
تنها مسأله ای که انگاردولتیان در خلال آن، آن هم درگیر و دار فشارهای خارجی، دم از وحدت و یکپارچگی تمام اجزا و گروهها و اقلیتهای جامعه می زنند، مسأله پرتنش انرژی هسته ای است که این روزها نام آن بر زبان هر ایرانی جاری است.
ای کاش در این یک مورد هم نشانی از گرایش دولت به اتحاد و همدلی با دیگر تفکرات و جریانات جامعه مشاهده می شد.
کاش حداقل از دلسوزان ومدیران باسابقه نظام و صاحبنظران و متفکران جامعه در این زمینه نظرخواهی می شد و یا به توصیه های دلسوزانه و مدبرانه آنان که از هر فرصتی، ولو ناچیز و اندک برای ابراز آن فروگذاری نکرده اند،گوش فرا می دادند.
گمان می رود که تفکر دولت علاوه بر مسائل خرد و کلانی همچون فرهنگی، اجتماعی اقتصادی و سیاسی، گریبان این مسأله حساس و حیاتی جامعه اسلامی ایران را بگیرد و بعید نیست تداوم این وضع باعث تضعیف منافع ملی شود.
بیاییم با تأسی به رفتارهای تساهل آمیزو توأم با مدارای رسول گرامی اسلام، که سالی را مزین به یاد او گذراندیم، دستهای یکدیگر را با هر گرایش و تفکر بفشاریم و در شرایط حساس کنونی که ملت بزرگ ایران،هشتمین انتخابات سرنوشت ساز مجلس شورای اسلامی را پیش رو دارد، به جای رفتارهای تعصب آمیز و انکار واقعیتها و دردهای اقشار مختلف جامعه به درون مردم برویم و همراه آنان رنجها و دردهایشان را لمس کنیم تا از این طریق دردهای واقعی ملت را دریابیم. این یکی از راه کارهای رسیدن به اتحاد ملی درعمل است. نباید فراموش کرد که اتحاد ملی با شعار و پافشاری بر اسلوبهایی که نتیجه خوبی نداشته است، محقق نمی شود.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی