با صد زبان بگو همه از رنج خاک من


اکبر ایل بیگی


• بر خاک تب نشست چو باران ستاره ها
یاران ما به شب همه عریان شراره ها

مرهم نماند تا بزنم سر به زخم خاک
راهی نماند تا بروم سوی چاره ها ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ اسفند ۱٣۹۷ -  ۲۷ فوريه ۲۰۱۹


 
بر خاک تب نشست چو باران ستاره ها
یاران ما به شب همه عریان شراره ها

مرهم نماند تا بزنم سر به زخم خاک
راهی نماند تا بروم سوی چاره ها

در خانه صد دگر همه نالان ز زخم ها
آن یار پیر خیره به ما در کناره ها

واعظ به کوچه ها همه دستار از بلا
باران سنگ بر سر ما پاره پاره ها

تا داس شب بزد همه تیزی به پای گل
آلاله ها به دار به بالا مناره ها

اینک دگر به درد نویسم پیاله ای
با آن تو اشک نوش چو آن شیر خواره ها

با صد زبان بگو همه از رنج خاک من
از زخم جاده ها همه از سنگ خاره ها

هر واژه در زبان همه بال است در دلم
با من دگر بخوان همه آواز ساره ها

جان خسته ام دگر همه عمرم به راه دور
با گوش جان شنو تو به پایان اشاره ها
***

فوریه ۲۰۱۹

اکبر ایل بیگی