چرا زنان فقیرتر از مردان هستند؟
نقش اشتغال، ارث و مهریه

سیمین کاظمی


• نابرابری جنسیتی موجب می شود که زنان نسبت به مردان سهم کمتری ازمنابع و دارایی های جامعه داشته باشند. در چنین جامعه ای، آنچه می تواند به کاهش فقر زنان کمک کند، تلاش برای برابری جنسیتی است، که بر اساس آن تقسیم ارث به صورت برابر انجام شود، زنان حق اشتغال و دستمزد برابر با مردان داشته باشند، نقش های جنسیتی حذف شوند و کارخانگی به عنوان وظیفه ای فارغ از جنسیت و ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۷ فروردين ۱٣۹٨ -  ۲۷ مارس ۲۰۱۹



 
عموماً علت فقر زنان، رایگان بودن خدمات خانگی و فقدان کار مزدی معرفی می شود. بر اساس تقسیم کار جنسیتی، زنان خانه دار به دنیا می آیند، و وظایف خانگی برای آنها تعریف می شود و چون کار خانگی، کارِمزدی نیست، بنابراین زن از این راه درآمدی ندارد. در واقع او کارگری است که می تواند انتظار داشته باشد که مرد به مثابه کارفرما غذا، مسکن و لباس و برخی دیگر از نیازهای او را تامین کند. پس خانه داری یکی از علل فقر زنان است.

زنان اگر بتوانند خودشان را از نقش های جنسیتی خانگی برهانند و شغلی اختیار کنند، باز هم، احتمالاً فقیر تر از مردان شاغل هستند، چون مشاغلی که به زنان داده می شود، اغلب مشاغل با منزلت پایین تر، دستمزد کمتر، پاره وقت و متزلزل هستند و در صورت تعدیل نیرو زنان در صف اول اخراج هستند. زنان امکان پیشرفت شغلی کمتری دارند و انتخاب های شان محدودتر از مردان است. پس زنان شاغل هم احتمالاً فقیرتر از مردان هستند.

اما به یک علت فقر زنان کمتر اشاره می شود که سهم الارث نابرابر زنان و مردان است. در واقع قانون ارث نابرابر شامل ارث از پدر و مادر، علت تاریخی و ماقبل سرمایه داریِ فقر زنان است که از طریق آن ثروت های بدون زحمت، به طور نابرابر بین مردان و زنان تقسیم می شود و زنان به طور مرتب فقیرتر می شوند. گاهی در برخی مناطق به دلایل فرهنگی، آشنایی کمتر زنان به قوانین و مقررات حقوقی، و سواستفاده های قانونی و عاطفی افراد ذکور خانواده، ممکن است زنان از دریافت همان سهم نصف و نیمه از ارث هم محروم شوند. بنابراین قانون ارث نابرابر یکی از دلایل اصلی فقیرتر بودن زنان نسبت به مردان است.

برخی مهریه را منبعی مالی برای زنان می دانند، که می تواند فقر زنان را در زمینه هایی مثل ارث و اشتغال جبران کند، اما وقتی این ادعا مطرح می شود، واقعیت های همراه آن اغلب نادیده گرفته می شود. اول اینکه همه زنان ممکن است ازدواج نکنند یا مهریه قابل توجهی نصیب شان نشود، بنابراین مهریه نمی تواند منبع ثروت همه زنان باشد. ثانیاً مهریه از آغاز به عنوان یک منبع ثروت زنان به حساب نمی آمده، بلکه یک سرمایه بالقوه بود که کارکرد عمده اش، تحکیم ازدواج دایم و پایبندی مرد به زندگی خانوادگی به شمار می آمده، و البته که هر چه این وزنه سنگین تر می شده، امکان پایبندی هم افزایش می یافته. علاوه براین در شرایطی که همه راههای کسب منزلت اجتماعی زن بسته بوده، مهریه سنگین یک شاخص منزلت زنان به شمار می رفته. ثالثاً مهریه به عنوان یک ثروت، در شرایطی برای زنان اهمیت پیدا می کند، که زن به صورت اجتماعی از اشتغال و داشتن درآمد محروم شده و انتظار می رود که تمام وقت به خدمت شوهر درآید. در چنین زمینه ای، طلاق به معنی از دست رفتن پشتیبان مالی زن است، بنابراین مهریه باید بخشی از مخارج زندگی او در بعد از طلاق را تامین کند.

در زمانه ای که طلاق کمتر بود، و حکم "بسوز و بساز" کارایی داشت، مهریه یک ثروت بالقوه بود، با کارکردهای مشخص، امادرحال حاضر، با افزایش میزان طلاق و مطالبه مهریه ازسوی زنان است که مهریه ازحالت تعارف و یک امر صوری خارج و به عنوان ثروت واقعی زنانی مطرح شده است؛ و در شرایطی که راههای دیگر مالکیت و برخورداری از منابع مالی برای زنان مسدود یا نیمه مسدود شده، به ناگاه نقش جبرانی مهریه اهمیت دوچندان پیدا کرده است. اکنون باخروج مهریه ازصورت یک ثروت بالقوه وامکان تبدیل آن به ثروت واقعی(با طرح مطالبه از طرف زن)، مهریه به عنوان یک خطر اقتصادی و حقوقی برای مردان تلقی شده و نگرانی قابل توجهی را برانگیخته به طوری که مداخله دستگاه قضایی و قانونگذاری و اجرایی برای محدود کردن آن آغاز شده که همچنان ادامه دارد. در واقع با چنین روندی مهریه هم نمی تواند، منبع ثروت و کاهنده فقرِنسبیِ زنان باشد.

حال پرسش این است که برای کاهش فقر زنان چه می توان کرد؟
روشن است که ارث و مهریه هر دو ثروت های بادآورده ی بدون زحمت هستند که مشروعیت شان را از جامعه ی مبتنی بر نابرابری طبقاتی می گیرند، اما واقعیت این است که در چنین جامعه ای، نابرابری جنسیتی موجب می شود که زنان نسبت به مردان سهم کمتری از منابع و دارایی های جامعه داشته باشند. در چنین جامعه ای، آنچه می تواند به کاهش فقر زنان کمک کند، تلاش برای برابری جنسیتی است، که بر اساس آن تقسیم ارث به صورت برابر انجام شود، زنان حق اشتغال و دستمزد برابر با مردان داشته باشند، نقش های جنسیتی حذف شوند و کارخانگی به عنوان وظیفه ای فارغ از جنسیت و به طور مساوی بر عهده مرد و زن باشد، به طوری که مانع اشتغال و مشارکت اقتصادی زنان نشود. در چنین شرایطی است که مهریه کارکرد جبرانی برای رفع محرومیت اقتصادی-اجتماعی زنان نخواهد داشت و ضرورت محو شدن آن روشن خواهد شد.

منبع: تلگرام نویسنده