دو ویرگول


اکبر ایل بیگی


• می گویم، زلف تو باران است، و من هر شب
در آبشار تو چشم می بندم، و من هر خواب
در آغوش تو، چون ماهی، در آب می رقصم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٣ فروردين ۱٣۹٨ -  ۱۲ آوريل ۲۰۱۹


 ویرگول


می گویم، زلف تو باران است، و من هر شب
در آبشار تو چشم می بندم، و من هر خواب
در آغوش تو، چون ماهی، در آب می رقصم
دیگر چه فرق، فصل خزان باشد، بهار باشد

می گوید، ما سیل شدیم، پل از ما فرو ریخت
ما در ما غرق شد، جهان، کاسه ای پر از درد
از ما شد، سیل از باران نبود، در ما، با ما بود

***


ویرگول


سایه های خدا، چون زلزله آمدند، پیش چشم مادر
پدر را با خود بردند، سپس، پیش چشم سه دختران
مادر را با خود بردند، آنگاه سه دختران را میان خود
به عدالت تقسیم کردند، و آنگاه، خداوندگار یگانه را
با خود بردند، تا ضجه ی دختران، به گوش او نرسد

‌سایه های خدا، پدر، مادر، به عدالت، با خود بردند

***

اکبر ایل بیگی

هلند