ترا باز نمی شناسند
به سیروس قصیری


دکتر اسعد رشیدی


• بر بالای بلندت
خم می شود
آسمان
در مشایعت ستاره گان ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۷ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ۲۷ آوريل ۲۰۰۷


نه باران
تواند باز شوید
خون را ازخیابانها
نه زمین
انبوه جنازه ها را
در دل
بخاک
تواند سپرد،

ــ میدان غبارآگین و
چکاچاک خنجر و
بوی خون
که در
باد می گذردــ

ترا باز نمی شناسند آنان.

شنل رنگین پائیز
از شانه های عریانش
به خاک افتاده است و
در آستانه سنگین ترین زمستان
به ناگاه
شکفت
برلبان تو
گل سرخ انتظار
که از بی قراری
طوفان را ماننده بود،

ترا باز نمی توانند شناخت
با گونه های ارغوانیت.

نازنین
بر جاده های دوردست
چه می روی
غمگین
و چه می سپاری به من
دسته گلی
که از میان
هزار خار فراهم آورده ای،

ترا باز نمی خواهند شناخت
با نگاه پریشانت.

ــ چه دشنه های زهراگینی
می سوزند
در رگهای تو
چه فواره های
که آرام
در جانت
از تک وتا ب باز می ایستندــ

ترا باز نمی شناسند.

بر بالای بلندت
خم می شود
آسمان
در مشایعت ستاره گان،

آه...
اینک
کیست که باز شناسد
پیکر
غرقه به خونت را؟
هیچکس!
جز من
و جز ستارگان.

۱۲ -٣ -۱۹٨٨