چرا خامنه ای دست و پای خود را از برجام بیرون می کشد؟
و چرا روحانی برای اختیارات بیشتر به خامنه ای تهاجم می کند؟


احمد مجد


• روحانی با یادآوری سازمان و ساختار اداری و جنگی رژیم در آن سالها بیهوده تلاش می کند، خامنه ای را بر سر چیزی که خود ولی فقیه هم میداند «شرایط جنگی» یک پرت و پلای تبلیغی بیشتر نیست، به اصطلاح رهبر نظام را در نمایش مسخره یی که بیشتر مصرف خارجی (اروپایی) دارد به گوشه رینگ ببرد. کاری که به طور مضاعف آب در هاون کوبیدن است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۶ خرداد ۱٣۹٨ -  ۲۷ می ۲۰۱۹


خامنه ای به عنوان رهبر نظام جمهوری اسلامی در یک سخنرانی با حضور عده یی از عوامل رژیمی که آنها را به عنوان دانشجو برای سرکوب در دانشگاههای مختلف گمارده است؛ تلاش کرد با کلی گویی هایی در باره برجام وانمود کند که در محتوای آن دخالتی نداشته و مخالف تصویب آن با این محتوا بوده است.
این در حالی است که پیش از این و به ویژه در آستانه تصویب برجام، برای جلوگیری از این که روحانی و باند او منافع سیاسی و تبلیغاتی را به جیب بزنند، ابتدا از زبان یکی از قره نوکرانش(علی لاریجانی، رئیس مجلس رژیم) و سپس خودش بارها تصریح کرد که برجام از آغاز ربطی به روحانی نداشته و در سال آخر حکومت احمدی نژاد از طریق و با پا در میانی سلطان قابوس پادشاه عمان (یکی از محترمین منطقه- به قول خامنه ای) آغاز شده و خود ولی فقیه مبتکر و مبدع و پذیرای آن بوده است.
تهاجمهای ولی فقیه، روحانی و همدستانش را وادار کرد که به این حقیقت اذعان کنند و هر چه بیش تر از بی ثمری برجام برای نجات رژیم می گذاشت آنها بیش تر نقش خامنه ای را پر رنگ میکردند و به ویژه روحانی می گفت که همه جزییات زیر نظر خامنه ای بوده و با نظر او تصویب و موافقت شده و چه شبهای بسیار که تاصبح با خامنه ای بر سر این جزییات بحث کرده اند و چه بسیار جزییات که ظریف تلفنی کسب تکلیف می کرده است!!
اما اینک چرا خامنه ای بار دیگر روحانی و ظریف را مقصر می نامد؟
جواب بسیار ساده است:
برجام به طور کامل شکست خورده و دیگر امیدی به احیای آن نیست. رژیم هم شانسی برای بقا نمی یابد. اما ولی فقیه آن را بر زبان نمی آورد و به خصوص این از جاهایی است که تفاوت خمینی و خامنه ای بارز می شود.
خامنه ای نمی تواند (زیرا در موقعیت سیاسی و اجتماعی و مذهبی و ... خمینی نیست) تا به صراحت بگوید که اکنون دیگر آبروی خود را با خدا معامله می کند و جام زهر را به عنوان جرعه حیات رژیم لاجرعه سر می کشد.
معامله آبروی خمینی با خدای خودش، اگر می توانست به بسیاری یا بخشی از نیروهایش در درون رژیم انگیزه نوینی برای حمایت و دلسوزی برای رأس نظام پلید بخرد، یا بسیاری نیروهای سرخورده و حاشیه نشینان رژیم و نیز سیاستمداران منطقه یی را به امکان تغییر در رژیم امیدوار کند؛ اینک در صورت اذعان خامنه ای به حقیقت نقش خودش نه تنها ته مانده اتوریته زورکی خامنه ای بر بقیه نیروهای اجتماعی و سیاسی درون رژیم فرو می پاشد، بلکه هم درحاشیه رژیم و هم در بین سیاستمداران و ناظران خارجی جز به فتور تمامیت رژیم و شتاب گرفتن مسیر سقوط آن تعبیر نمی شود.
به این دلیل ساده است که خامنه ای با یک معلق زدن دیگر و یک پشتک وارو بار دیگر حساب خودش را از مجریان برجام و کسانی که آنها را دلسوز و مسلمان و مومن خوانده بود، جدا می کند.
سخنرانی دیروز روحانی در جمع وابستگان و مأموران رژیم در رسانه های کشور، آن هم کمتر از ۴٨ ساعت پس از سخنان خامنه ای در باره برجام، در نوع خود کاملا بی سابقه بود.
روحانی در این سخنان، به تصریح یا تلویح بیش از ۱۰ بار از ولی فقیه و گافهای او در زمینه ساختار سیاسی و اداری کشور نام برد و به ویژه دودوزه بازی ولی فقیه بر سر موافقت کردن با افزایش اختیارات ریاست جمهوری را با استناد به این که خامنه ای به زبان موافقت کرده ولی هرگز این موافقت را مکتوب نکرده، بازیهای کثیف «رهبر فرزانه نظام» را بر ملا کرد.
ترجیع بند «ایشان فرمود» که قبل از بیان هر نقل قول از خامنه ای مصرف می شد، نه تنها گره گشا نبود، بلکه بیشتر سطح و عمق بحران و تضاد و جنگ قدرت را در رأس نظام به نمایش می گذاشت.
اشتباه است اگر از آن چه خامنه ای و روحانی در سخنرانیهایشان در ۴٨ ساعت گذشته بیان کردند، تفسیری اخلاقی به دست دهیم. آنها خود چنان که کارگزاران درجه دوم و سوم این رژیم چنان مرزهایی در دروغگویی و فساد و وارونه گویی در اخلاقیات را گذرانده اند که هر گونه گمان شگفتی در مورد خویش را یکسره از ذهنها زدوه اند.
بنابراین با موضوعی سیاسی مواجهیم.
این موضوع سیاسی، تا جایی که به خامنه ای مربوط می شود به زیر مهمیز کشیدن بیشتر روحانی است. تا در اثنای شکست نهایی برجام و عقب نشینی های احتمالی کاسه و کوسه ها را بر سر روحانی و ظریف بشکند.
تا جایی که از نقشی که روحانی بازی می کند می توان دریافت، گویای ضعف رژیم و شخص ولی فقیه است، که روحانی خود را در کمین فرصتی یا فرصتهایی برای کسب امتیازات از خامنه ای می یابد.
روحانی اختیارات بیشتر را برای و به بهانه «شرایط جنگی» و با شاهد مثال جنگ هشت ساله با عراق در دهه ۶۰ طلب می کند.
حال آن که ولی فقیه که خود قرار است معمار چنان جنگ مفروضی باشد، بارها در همین یکسال و به ویژه ماههای اخیر، تصریح و تأکید کرده که جنگی در راه نیست و اگر جنگی باشد در داخل ایران و روبه مردم ایران و برای سرکوب اعتراضهای آنهاست.
بنابراین درخواست اختیارات بیشتر از سوی روحانی به سادگی آب در هاون کوبیدن است و از آن چیزی بیرون نخواهد آمد. اما روحانی بی سرو صدا هم نمی تواند نشست و تماشاگر دست خالی صحنه نمی تواند بود.
نه خامنه ای می خواهد و مطابق برخی تفاسیر به برکناری روحانی اقدام کند و نه روحانی می تواند به آن چه می خواهد یا رویاهای نوستالژیک زمان جنگ می تواند دست یافت.
بیش و پیش از هر چیز تا جایی که به توازن قوای رأس نظام مربوط می شود، به سادگی می توان به روحانی یادآوری کرد که:
در زمان جنگ هشت ساله رفسنجانی فرد شماره ۲ نظام بعد از خمینی بود و خامنه ای به زحمت میتوانست فرد شماره ٣ شمرده شود و از این جهت فاصله کیفی داشت.
بنابراین روحانی با یادآوری سازمان و ساختار اداری و جنگی رژیم در آن سالها بیهوده تلاش می کند، خامنه ای را بر سر چیزی که خود ولی فقیه هم میداند «شرایط جنگی» یک پرت و پلای تبلیغی بیشتر نیست، به اصطلاح رهبر نظام را در نمایش مسخره یی که بیشتر مصرف خارجی (اروپایی) دارد به گوشه رینگ ببرد.
کاری که به طور مضاعف آب در هاون کوبیدن است.