جنایتِ دولتْمردِ لاکچری و همدستیِ فمینیسمِ بازاری- نمایشی در تخفیفِ فاجعه
پژمان رحیمی
•
قتل «میترا استاد» همسر دوم محمد علی نجفی اگر بخواهد تنها به «همسرکشی» و «زنکشی» و زمینههای قانونیِ تسهیلِ آن محدود بشود، نه تنها چشم را بر عملکرد جنایتکارانهی نظام حاکم و عواملش میبندد بلکه اتفاقاً یکی از مهمترین پیامدهای سلطهی این نظام زنستیز را پنهان میکند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٨ خرداد ۱٣۹٨ -
۲۹ می ۲۰۱۹
هنوز زود است که دربارهی همسرکشی محمدعلی نجفی خیلی دقیق سخن گفت اما گرایش مسلط لیبرالی و تقلیلگرای همبسته با آن که اخیراً به «فمینیسم» آویزان شدهاند، طبق روال همیشگی جوری استدلال میکنند که از عمق فاجعه تنها سطحی برای سُرسُرهبازیِ حقوقی ساده و کلیشههای چانهْزنی با نظام حقوقی اسلامی رژیم حاکم باقی میماند و در نتیجه راه حل هم بر خلاف سر و صدای نمایشی زیادی که این گرایش به راه میاندازند، چیزی در نهایت جز توصیه به تصویب چند تا قانون بیشتر و کمتر آن هم توسط «حاکم بهتر»(اگر نه یک «دیکتاتور مصلح») نیست. همین گرایش است که در برخوردش با ماجرای «همسرکشی» محمد علی نجفی، بر «زنکشی» و «خشونت علیه زنان» انگشت گذاشته است و کل ماجرا را در همین فرمولبندی کلیشهای -که سالها پیش توسط فمینیستهای رادیکال نقد شد- خلاصه میکنند و طبق معمول اوج انتقادشان به نقزدن پیرامون رفتار نجفی در فیلمهای منتشر شده خلاصه میشود. نجفی زنش را کشته است، توصیف «زنکشی» و «همسرکشی»، در این مورد سادهترین تحلیلی است که میتوان ارائه کرد، یعنی بیان همان چیزی که مشاهده میشود. خودْهمانْگویی و تکرار آن چه دقیقاً به دیده میآید، همان اعتیاد پوزیتیوستی رایجی است که همان گرایش لیبرالی مذکور، قصد دارد با جیغ و دست وهورا و نمایشی کردنش، آن را به عنوان «فمینیسم» به خورد ما بدهد. این رویه در واقع شگرد نمایش اغراقآمیز رفرم و گزینههای محدود به آن در چهارچوب همان مناسبات یا وضعیت مستقر است، به هدف تضعیف و خاموشی وسوسهی رادیکالِ دست بردن به ریشهها.۱ در برخورد با این جنایت هم صدا و سیما و هم خود قاتل و هم سخنگویان فمینیسم بازاری-نمایشی رسانههای دستراستی با هم بر سر تقلیل مساله به «ستم جنسیتی» متحد شدهاند اگرچه صداو سیما و قاتل برای نرمالیزه کردن آن به کلیشههای آشنا در قتل زنان توسط مردان آویزان هستند و فمینسیتهای بازاری-نمایشی هم بر همین مبنا با نقل قول از مادر و فرزند مقتول برای آبکیپردازی «فمینیستی» خود خوراک جمع می کنند. این گرایش فکر می کند با انتشار گزارشهای بینالمللی دربارهی «همسرکشی» و آه و ناله راه انداختن برای یک زن مظلوم مقتول، اکنون رادیکالترین گارد را گرفته است! در صورتی که محافظهکارترین و ضدزنترین موضع در واکنش به قتل «میترا استاد»، همین اصرار بر بسنده کردن به تحلیل این جنایت در چهارچوب مشخص و شناختهشدهی زنستیزی معمول -که با «همسرکشی» و «زنکشی» معرفی می شوند- است. آری، قتل «میترا استاد» هم به واسطهی زن بودن او می تواند جنسیتی ارزیابی شود اما دقیقا نکته بر سر چگونگی و تفاوتها و حساسیتهای تحلیل جنسیتی از موضع یک فمینیسم لیبرال و بازاری-نمایشی است در مقابل یک رویکرد رادیکال که تحلیل قتل «میترا استاد» را به واکاوی گستردهتر «الگوهای موفقیت» لیبرالی و همچنین تحلیل همنشینی این الگوها با ضدزنترین ایدئولوژیپردازیهای ارتجاعی مذهبی اما سرمایهپسند پیوند می زند.
قتل «میترا استاد» همسر دوم محمد علی نجفی اگر بخواهد تنها به «همسرکشی» و «زنکشی» و زمینههای قانونیِ تسهیلِ آن محدود بشود، نه تنها چشم را بر عملکرد جنایتکارانهی نظام حاکم و عواملش میبندد بلکه اتفاقاً یکی از مهمترین پیامدهای سلطهی این نظام زنستیز را پنهان میکند. این دقیقاً پاشنهی آشیل رویکرد تقلیلگرایی بود که شرحاش داده شد. این رویکرد اگر بخواهد از این خط قرمز گذر کند، شاخهای که خودش بر آن نشسته را میبُرد. این رویکرد بام تا شام از «موفیقتهای فردی» زنانی سخن میگوید که با «ارادهی شخصی» خود «موفق» شدهاند! اما وقتی مروری بر کارنامهی این زنانی که از سوی این گرایش کاسبانِ فمینیسم معرفی و در رسانههایشان تبلیغ میشوند نگاهی بیندازیم، اساساً باید در محتوای واقعی «ارادهی شخصی» و «موفقیت»شان تأمل کرد. از بیزنسهایی که در ارتباط با سرمایههای مشخص و معینی شکل گرفتهاند تا زنان دارای موقعیتهایی استثنایی تا زنانی که هر جا بودهاند در وابستگی به قدرت سیاسی مسلط تریبون و مقامی جستهاند، در بلندگوهای تبلیغاتی این گرایش به عنوان «زنان موفق» معرفی میشوند. در واقع الگویی برای موفقیت معرفی میشود که اساساً درکی فردگرا و نخبهگرا و اتفاقی و استثنایی (حتا ژنخوبگرا) و ایزوله و اتمیزه از یک جامعه دارد که مبنای حرکت و مرجع خود را نظام حقوقی حی و حاضر میداند و تلاشهایش برای دست و پنجه نرم کردن با آن را به شکلی اغراقآمیز خیلی پر سر وصدا و رادیکالْنما نشان میدهد. به همین دلیل است که باید اتفاقاً بر هویت واقعی «میترا استاد» تاکید داشت و جایگاهش در این رابطه و جنایت مشخص شود. «میترا استاد» از جمله زنانی است که طبق همین الگوی موفقیت، به دنبال رابطه با مقامات حکومتی بوده است و در این رابطهها منافع شخصی خودش را پیگیری میکرده و حتا به همسر دوم بودن هم رضایت داده است. او طبق اعتراف نزدیکان نجفی، در تلاش برای رابطه با تعدادی دیگر از شخصیتهای حکومتی نزدیک به نجفی هم بوده است و همچنین برای تهدید نجفی میخواسته با یک رسانهی نزدیک به سپاه پاسداران هم مصاحبه کند. آری چنین زنی به نوعی قربانی است ولی توصیف دقیق هویت و جایگاهش، برای فراروی از تقلیلگرایی لیبرالیستی فمینیسم نمایشیِ کنونی ضروری است. «میترا استاد» تنها یک نمونه از این زنان است که این سالها اطلاعاتی از آنها منتشر شده است. سرنوشت او اتفاقاً بهانهی خوبی برای چالشانگیزی علیه «الگوپردازیهای موفقیت» مسلط است. باید بر این موقعیت و نقش «میترا استاد» تاکید کرد تا انبار بزرگ مهمات حماقتپراکنی فمینیسم بازاری-نمایشیِ حاکم را منفجر کرد تا راه گذر به تحلیل رادیکال «زنکشی» و «همسرکشی» و زنستیزیِ «سرمایهداری مردسالار» گشوده شود و حتماً در این راه هر قربانیای در دایرهی توجه قرار دارد، نه اینکه الگوی شیادی فمینیسم بازاری و لاکچری رایج، از قتل «میترا استاد» گریه و زاری بکند ولی قتل روزانه و سیستماتیک هزاران زن محروم و فقیر و کارگر و کشاورز را -حتا اگر خبری ازش منتشر کند- اما چون در چهارچوب الگوپردازی نخبهگرایاش قرار نمیگیرند، به محاق ببرد و آخر سر به دمب نایاک و پومپئو و ترامپ گره بزند. باید شفاف گفت که «میترا استاد» همچون «مهناز افشار»، «بهاره رهنما»، «الهام چرخنده»، «مرجان شیخ الاسلامی»، «شهرزاد میرقلیخان»۲ و ... در ارتباط تنگاتنگ با نیروهای امنیتی رژیم بوده، او هم کاندیدای شیادیهای انتخاباتی رژیم کنونی و هم دخیل در مناسبات آلودهی مالی بوده است و اکنون نمیتوانند با پوشش «حقوق زنان»، نقش امثال او را در جانْبخشی و پایداری این الگوهای نخبهگرا و فردگرای آلوده پنهان کنند. رمز تلاش گرایش فمینیسم بازاری برای نوحهسرایی برای «همسرکشی» همین است. قاتل یعنی نجفی را معرفی کردن به عنوان یک «مرد خشن» که «مردانگی»اش به او اجازه داده همسرش را به قتل برساند علاوه بر نابسندگی تحلیلیاش، دقیقاً یعنی پنهان کردن همان ساختاری که هم مجوز قتل به امثال نجفی میدهد و هم الگویی برای زنانی همچون «میترا استاد» پیش گذاشته است. این الگو سطح وسیعی را پوشش میدهد، از همسر یک سپاهی و وزیر و وکیل و امنیتی شدن تا لهلهزدن برای دیدار با مقامات حکومتی داخلی و خارجی و آویزان شدن به هر چیزی برای خودنمایی رسانهای و در موقعیت یک پناهنده عضو یک حزب خارجیستیز و نژادپرست شدن (نمونهی دریا صفایی) را شامل میشود. روی دیگر این محافظهکاری هم صدای و سیمای جمهوری اسلامی است که بدش نمیآید اتفاقا این قتل در همین چهارچوب ارزیابی شود.
قاتل یعنی محمدعلی نجفی لاکچریترین وزیر این سالیان بوده است، نماد تدبیر و خرد و آرامش اصلاحطلبانه! فارغالتحصیل دانشگاه امآیتی امریکا و از بنیانگذاران حزب کارگزاران سازندگی، عضو هیئت علمی دانشکده ریاضی و علوم کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف و رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بوده است. نجفی از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ در دولتهای باهنر، مهدوی کنی و میرحسین موسوی وزیر فرهنگ و آموزش عالی و از ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۶ در دولتهای موسوی و هاشمی رفسنجانی وزیر آموزش و پرورش بود. در دولت اول خاتمی رئیس سازمان برنامه و بودجه بود. در ۱۳۸۶ به عضویت در سومین دوره شورای شهر تهران انتخاب شد و در ۲۹ مرداد ۱۳۹۲ به دنبال انتصاب به عنوان معاونت رئیسجمهور از این سمت استعفا کرد. او در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) مشاور اقتصادی و برنامهریزی مهدی کروبی از نامزدهای معترض به نتایج انتخابات بود و نمایندگی مهدی کروبی در شورای نگهبان برای پیگیری مسائل مربوط به تقلب در انتخابات را برعهده داشت.
نجفی همیشه تکنوکراتی ایدهآل معرفی میشد که نمایندهای از رفرمیستهای اصیل درون حکومت معرفی میشدند. کاسبان فمینیسم بازاری در واقع خدمت دیگری هم به سیستم جنایتکار و زنستیز حاکم میکنند چون نمیخواهند «محمدعلی نجفی» را از پشت صحنه به جلو بکشاند تا چهرهاش به راستی و به نمایندگی جریان فکری-سیاسی-اقتصادیِ خاصی نمایان شود که خودشان بلندگوی تبلیغی آن هستند. نجفی اصیلترین چهرهی جریانی بود که خشنترین سرکوبها را در سالهای بعد از جنگ به پیش بردند. حالا امروز نجفیِ تحصیلکردهی امریکا هفتتیر کشیده است ولی پدرخواندهی کارگزاران در سرکوب و قتل مخالفان صاحب سبک بود.
نجفی از اصلیترین چهرههای «دولت سازندگی» رفسنجانی و تعدیل و خصوصیسازی و پروژههای تضعیف بنیادی حقوق کارگران بود که «زنانهشدن فقر» تنها یکی از پیامدهای قابل ذکرش بود. نجفی از چهرههای اصلی جریانی بود که «کارآفرین» را جعل کردند و بخش مهمی از تسهیلات و حمایتهای اجتماعی را قطع کردند. انتظار بیهودهای است که از رسانههای فمینیسم بازاری-نمایشی که صبح تا شب مشغول تبلیغ برندهای تعدادی «کارآفرین» مرکزنشین هستند٣، انتظار داشته باشیم اجازه بدهند سطح تحلیل و نقد به اینجا برسد، چون خودشان به طور ارگانیک وابسته به همین رویکردها و منتفع هستند و اغلب چهرههای فعالشان وابستگی عمیقی به اینها دارند. این گرایش منافعش در خلاصه کردن این جنایت به «زنکشی» و «همسرکشی» در همان چهارچوب رویکرد لیبرالی است و مایل نیست اعتراضش را به جایی بکشاند که امنیت و منافع حامیان و بستگان طبقاتیاش به خطر بیفتد و نخبهگرایی و سرمایهسالاری زیر سوال برود. قرار نیست «فمینیسم»شان به مناسباتی که امثال «میترا استاد» را به چنین وضعیتی میکشاند توجه کند و همچنین مایل نیستند بر نقش امثال «میترا استاد» در تثبیت و تحکیم مردسالاری حاکم بپردازند.
----------
۱- برای نمونه به مواضع مسیح علینژاد و فرانک عمیدی توجه کنید. در همین راستا نمونهی «آمدنیوز» هم جالب است که اصرار دارد که نشان بدهد سپاه برای نجفی توطئه کرده است و این جنایت را به کاراگاهبازی و وسیلهای برای تولید سرگرمی خبری تبدیل کرده است.
۲- جالب است تعدادی از همین «زنان موفق» بعد از فرار به خارج کشور به «فعال حقوق بشر» تغییر کاربری دادهاند.
٣- نمونهی درخشاناش بخش «حمایت کنیم» در برنامهی «سمتنو» ویژهی زنان در تلویزیون منوتو است.
|