از : بهمن پارسا
عنوان : تداعی
یک روزی خیلی سالها پیش در جمعی که من شاگردی میکردم و میاموختم گفتم: خوش به حال ِ سهراب که به هنگام گذشت! خُب در انوقت به مذاق ِ جمع خوش نیامد این سخن. باکی نبود و هنوزهم نیست. جانِ ارجمندِ خویی بی بلا باد، که مرا یاد اور ان روز و ان سخن شد! مانده بود اگر سهرابی که قطار ی خالی را دیده بود امروزه به همت حکومت اسلامی و «خدایی که در همان نزدیکی بود» واگن اعلای ولایت را در اختیارش گذاشته بودند. ادمی هم خواه ناخواه خود بین و خود خواه است و مداهنه میتواند که از راه درش
ببرد، به ویژه که خیالاتی هم در سر داشته باشد! چون نماند و نشد، می بینم بیراه نگفته بودم که: خوش به حال سهراب که به هنگام گذشت. دمِ گرم ِ خویی ارجمند، گرمتر باد.
۹۰۱۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹٨
|