گوران: صدای جامعه سالم؛ روزنامه نویس پائینی ها


جمشید طاهری پور


• من از او خواهش کردم در باره ایران برای من بگوید و در آن دو روز دیدار چهار سال پیش، مفصل با هم حرف زدیم. او بسیار امیدوار از ایران و آینده آن برایم گفت و به نظرم خوش بینی او مبالغه آمیز آمد. بیشتر که حرف زدیم او بیشترین تأکیدش روی نیروهای بالنده ی آینده خواهی بود که می گفت در متن جامعه ایران موجودند و فعالیت دارند. گوران معتقد بود در مبارزه سیاسی تکیه اصلی باید روی این‌ها و امکاناتی باشد که می آفرینند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣۰ خرداد ۱٣۹٨ -  ۲۰ ژوئن ۲۰۱۹


در دو دیدار سالهای گذشته که او را دیدم، ریزجثه که بود اما پیر و لاغر شده بود. جسته گریخته از بیماری او شنیده بودم اما در دیدار به روی خود نیآوردم. من او را از قبل می‌شناختم. در زمستان ۴٨ و دو سه بار هم در بهار و تابستان ۴۹، زمانی که پیمانی در روابط عمومی وزارت فرهنگ و هنر کار می‌کردم و برای بولتن اخبار و یک و دو مجله وزارت فرهنگ و هنر بعنوان گزارشگر هنری مطلب می نوشتم، به هنگامی که کوتاه مدت و گذرا به دفتر روابط عمومی می‌آمد و زودی هم می رفت، به تصادف با او آشنا شده بودم. در همین دیدارهای کوتاه و تصادفی که یکبار هم پیش پای خسرو گلسرخی اتفاق افتاد، مهر او در دلم نشست. در این زمان من سخت مشغول فکر و ذکرهای مبارزاتی بودم و در باطن زندگی نیمه مخفی داشتم، نوع برخورد گوران، ادبیاتی که در صحبتش بود و یکی دو نکته و تکیه کلامی از او که ذهنم قاپید، از او یک آشنا و انسانی متفاوت از دیگران در تصورم ساخت. گوران از جنس پائینی ها بود و در آن وزارتخانه پر زرق و برق تحت مدیریت اشرافیت سلطنتی، بی آنکه من از سابقه و تبارش اطلاع داشته باشم، به نظرم رسید رفتار و گفتاری بیگانه با فضاهای آنجا دارد! بعلاوه او انسان محجوب و بی ادعائی بود، فروتنی گوران بی اندازه بود و من حتا آن زمان ندانستم که می نویسد.

در دیدار چهار سال پیش، صحبت که کردیم او مرا بجا آورد و وقتی گفتم که من از مجله او – جامعه سالم – خیلی چیزها آموختم با مهر و عاطفه ای که همیشه با او بود، در آغوشم کشید و بوسید! برق شادمانی نگاهش که در این لحظه در چشم‌هایش سوسو می زد هیچ‌وقت از خاطرم نمی رود.

من از او خواهش کردم در باره ایران برای من بگوید و در آن دو روز دیدار چهار سال پیش، مفصل با هم حرف زدیم. او بسیار امیدوار از ایران و آینده آن برایم گفت و به نظرم خوش بینی او مبالغه آمیز آمد. بیشتر که حرف زدیم او بیشترین تأکیدش روی نیروهای بالنده ی آینده خواهی بود که می گفت در متن جامعه ایران موجودند و فعالیت دارند. گوران معتقد بود در مبارزه سیاسی تکیه اصلی باید روی این‌ها و امکاناتی باشد که می آفرینند. او به من گفت در برون مرز تصویری که غالب رفقا از ایران امروز دارند به طرز مبالغه آمیزی تیره و سیاه است، در حالی که اگر نگاه شان به جای خیره ماندن توی حکومت و حکومتی ها متوجه جامعه و جوشش هائی باشد که در متن جامعه و زیر پوست شهرها جریان دارد، قضایا را طور دیگری خواهند دید. در این دو دیدار و حرف هائی که داشتیم بیش از پیش دانستم که او نه تنها اندیشناکی از خانواده چپ ایران است بلکه با فضیلتی افزون، یک شخصیت برجسته میهن دوست و مردم خواه و در حد بالای آگاهی و مسئولیت؛ یک روزنامه نویس فرهیخته پائینی هاست. دشمنی حکومت اسلامی با گوران هر چند قلم او را با بربریتی از او گرفت و نگذاشتند بنویسد، اما نتوانست و نتوانستند کلام او را خاموش کنند. طنین کلام او در متن جامعه و زیر پوست ایران امروز، در درون و برون مرز؛ دهن به دهن و گوش به گوش نقل محافل شد و حرکت و زندگی بالنده خود را ادامه داد.

با جانی لبریز از اندوه در گذشت گوران، فقدان او را به همسر و فرزندان و خویشان و دوستدارانش تسلیت می‌گویم و در غم و ماتم شان شریک هستم.