کنفرانس شرم الشیخ فرصتی برای واقعگرایان ایران و ایالات متحده!
جدال سخت تندروها و میانه روها در هر دو سو!
تهمورث کیانی
•
اکنون معلوم شده است که پراگماتیست ها و میانه روها در دولت بوش, در سایه تغییرات در کنگره - و همینطور کابینه - و شکست استراتژی نو محافظه کاران در عراق, بر تلاش خود برای گشودن پنجره ای برای گفتگو با ایران افزوده اند... این رویکرد تازه وزارت خارجه ایالات متحده برای ایران می تواند حائز اهمیت فراوانی باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۶ -
٣ می ۲۰۰۷
به نظر می رسد گروههای واقع گرا و میانه رو در دولت های جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده, بر تلاش های خود برای گشودن راهی برای گفتگو و مذاکره افزوده اند. از یک سو, کمی بیش از دو هفته پیش, آقای سلمان صفوی, از پژوهشگران ایرانی مقیم لندن و برادر فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی, در مصاحبه ای با صادق صبا از بی بی سی در پاسخ یک پرسش درباره بحران اتمی موجود بین ایران و جامعه بین الملل گفته است "ایران اگر یک پیشنهاد جامع دریافت کند که در آن دو طرف نقد عمل بکنند, ان موقع حاضر است که راجع به هر مسئله ای گفتگو بکند... نباید تنها از ایران خواست همیشه عقب نشینی بکند و حقوق خودش را نادیده بگیرد... مثلأ تحریم های سازمان ملل لغو شود و آمریکا این تحریم بیست و چند ساله اش را علیه ایران لغو کند. ما اعتماد نداریم به آنها. دو طرف باید گام های ملموسی را همزمان بردارند تا نشان دهند که حقیقتأ قصد حل و فصل مسئله را دارند". از دیگر سو, دکتر کندولیزا رایس, وزیر خارجه ایالات متحده, در یک گفتگو با روزنامه فایننشال تایمز با اصرار از ایران خواست تا در کنفرانس هفته آینده قاهره درباره عراق, شرکت کند. از شواهد پیداست که ایالات متحده, اکنون, بعد از چند ماه مقابله سخت تر با پیشروی ایران در عراق و کل منطقه و افزایش نیروهای خود در خلیج فارس, آماده گفتگو و تبادل نظر جدی با ایران است. دکتر رایس در گفتگوی مزبور حتی گفت اگر آقای منوچهر متکی, وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران, در کنفرانس قاهره شرکت نکند فرصت خوبی از دست می رود. همچنین او این مطلب را که سیاست خارجی دولت بوش برای تغییر رژیم در ایران می کوشد تکذیب کرد. به گزارش رابین رایت از روزنامه نگاران واشینگتن پست و نزدیک به وزیر خارجه, بحث و جدلی سخت بین دکتر رایس و دیک چنی در شورای امنتیت ملی ایالات متحده بر سر آزادی پنج ایرانی بازداشت شده در اربیل صورت گرفته است. در حالیکه رایس و گروه وزارت خارجه برای آزادی آنها پافشاری می کرده اند نظر آنها با مخالفت سرسختانه دیک چنی مواجه شده است. بنا به این گزارش, شورا سرانجام به سبب طرفداری گیتس از چنی با نظر او موافقت کرده است. به همین سبب در روزهای اخیر مواضع وزیر امور خارجه از سوی افراد و گروههای تندرو نومحافظه کار به شدت بی سابقه ای مورد انتقاد قرار گرفته است. مایکل لیدن, از نو محافظه کاران تندرو - که می توان او را نسخه آمریکایی حسین شریعتمداری ایران دانست - رایس را به عقب نشینی آشکار از مواضع پیشین خود درباره خاورمیانه متهم کرده است. گروههای نو محافظه کار با هرگونه گفتگو با ایران درباره هر چیزی مخالفت کرده و تقاضای رایس از ایران برای شرکت در کنفرانس را به باد سرزنش گرفته اند. نومحافظه کاران – که همه در گرداگرد معاون رئیس جمهوری, آقای دیک چنی, جمع شده اند – با واقع گرایان و میانه روها - به رهبری دکتر رایس , وزیر خارجه – به دو راهبرد متفاوت در مواجهه با ایران باور دارند. اما, اکنون معلوم شده است که پراگماتیست ها و میانه روها در دولت بوش, در سایه تغییرات در کنگره - و همینطور کابینه - و شکست استراتژی نو محافظه کاران در عراق, بر تلاش خود برای گشودن پنجره ای برای گفتگو با ایران افزوده اند. در واقع به تعبیر برخی از تحلیل گران, این گروه با قدم هایی آهسته بدنبال اجرای توصیه های کمیته بیکر – هامیلتون در باره خاورمیانه و بحران عراق هستند.این رویکرد تازه وزارت خارجه ایالات متحده برای ایران می تواند حائز اهمیت فراوانی باشد.
از دیگر سو, دولت جمهوری اسلامی ایران, نیز , پس از چند روز تردید و مخالفت با شرکت در کنفرانس بررسی بحران عراق در شرم الشیخ, موافقت خود را با شرکت در این نشست ابراز داشت. به نظر می رسد تردید ایران در روزهای نخستین و مخالفت برخی از مقامات با شرکت در این کنفرانس از یک سو بازتاب نگرانی های ایران از دستور کار کنفرانس, و از سوی دیگر بیانگر برخی اختلاف نظرها در میان کانون ها و جناح های سیاسی در دولت جمهوری اسلامی باشد. اکنون معلوم شده است در ماجرای گروگان گیری ملوانان بریتانیایی در آبهای مرزی ایران نیز این کشمکش وجود داشته است و به رغم اعلام ناگهانی آزادی آنها از سوی رئیس جمهور تندروها, مذاکرات پنهانی آقای لاریجانی و بده بستان های نهانی به نفع ایران, به آن ماجرا خاتمه داده است. اکنون نیز اگر چه قرار است آقای متکی, وزیر خارجه, از سوی ایران در کنفرانس شرکت کند, اما, همه چشم ها به اقدامات آقای علی لاریجانی نهفته است که پس از حل و فصل ماجرای ملوانان بریتانیایی و گفتگو با سولانا در ترکیه, با سفر ناگهانی به عراق, مقدمات شرکت ایران در کنفرانس را فراهم کرد. تلاش دیپلماتیک آقای لاریجانی برای آنست که مطمئن گردد کنفرانس شرم الشیخ به نشستی برای محاکمه ایران تبدیل نخواهد شد.
بنابراین به نظر می رسد در ایران, نیز, پراگماتیست ها و میانه روها – که از جمله در شورای امنیت ملی در گردادگرد لاریجانی جمع شده اند – بر تلاش خود برای گشودن پنجره ای برای گفتگو با ایالات متحده و استفاده از کانال هایی خارج از جریان رسمی برای ارسال پیام و تبادل نظر کردن, افزوده اند. بنا به گزارش رسانه ها در ایالات متحده, اینگونه پیام ها از طریق میانجی هایی نظیر اعضای اتحادیه اروپا و سفارت سوئیس در هفته های اخیر از ترافیک بالایی بر خوردار بوده است. این گروه سرانجام موفق شد با غلبه بر تردید ها و به رغم مخالفت برخی از جناح ها ی حکومتی, با شرکت در کنفرانس شرم الشیخ موافقت کند.
از چند ماه پیش که ایالات متحده دست به افزایش نیروی نظامی در خلیج فارس زد و گمانه زنی در باره وقوع یک حمله نظامی تمام عیار از سوی آن کشور به ایران افزایش یافت, رابرت گیتس, وزیر دفاع ایالات متحده, به وضوح گفت که این کشور قصد حمله به ایران ندارد. اما افزود که ضعف عملیاتی ایالات متحده در عراق این گمان را در بین برخی از جناح های سیاسی ایران افزایش داده است که آمریکا در حال باختن جنگ است و نیاری به مذاکره و گفتگو برای حل مناقشات بین دو کشور نیست. او تأکید کرد که تحرک جدید نیروهای آن کشور در خلیج فارس در راستای ارسال این علامت به ایران و همه کشورهاست که ایالات متحده همچنان قوی و گزینه نظامی نیز مطرح است. وزیر دفاع ایالات متحده, همچنین, در گفتگوهایش به صراحت گفت تا زمانیکه ایرانیان احساس می کنند در موضع برتر می باشند به گفتگوی جدی برای حل و فصل اختلافات روی نمی ارند. این نکته حقیقت دارد حتی اگر آنرا رابرت گیس وزیردفاع ایالات متحده گفته باشد. دربیست و هشت سال گذشته هر زمان یکی از دو طرف - دولت های جمهوری اسلامی و ایالات متحده – با واقع گرایی به مذاکره و گفتگو گرایش پیدا کرده اند, طرف دیگر با تفسیر غلط این گرایش به ضعف, و متأثر از نیروهای تندرو و افراطی در هر دو کشور از گشودن باب مذاکره و گفتگوی جدی و علنی ممانعت کرده اند. پس از حوادث یازدهم سپتامیر و در آغاز حمله نظامی ایالات متحده به عراق, دولت سید محمد خاتمی, رئیس جمهوری سابق اسلامی ایران, در نامه ای به دولت ایالات متحده از آغاز گفتگو و مذاکره استقبال کرد. در آن زمان دولت پرزیدنت بوش, سرمست از پیروزی برق آسا در عراق این نامه را تحت تأثیر برخی گروههای فشار و تندرو های نو محافظه کار علامتی از ترس ایران دانست و بدان پاسخی نداد. پس از آن نیز که ایالات متحده با گسترش عملیات تروریستی و جنگ های فرقه ای و مقابله جویی گسترده برخی گروههای مسلح در عراق زمینگیر شد, برخی گروه های تندرو در ایران این موضوع را به ضعف اساسی ایالات متحده تفسیر کردند و راه را بر هرگونه مذاکره محتمل و استفاده از فرصت های سیاسی بدست آمده برای جمهوری اسلامی ایران بستند. این عده از یاد بردند که قدرت نظامی و اقتصادی ایالات متحده در چنان حدی است که همواره در همه شرایط می تواند با عملیات نظامی , کشورهای کوچک را به ویرانه ای تبدیل سازد.
از سوی دیگر, اما, برخی از تحلیل گران سیاسی و روزنامه نگاران بر این باورند در حالیکه جناح میانه رو در دولت بوش از افزایش نیروهای نظامی ایالات متحده در خلیج فارس, فشار به ایران برای روی آوردن به مذاکره و نرمش در عراق را مد نظر دارد, جناح نو محافظه کار و گروه دیک چنی, معاون رئیس جمهور, منتظر آن است که با شکست همه تلاش های رایس و میانه روها برای حل و فصل برخی اختلافات با ایران از این نیروها برای آغاز حمله به ایران سود جویند. بنا به باور این گروه, تندروها در دولت بوش منتظر هستند تا تراکم و افزایش بی سابقه نیروهای نظامی ایالات متحده در خلیج فارس موجب حادثه ای اتفاقی و برخوردی نظامی بین نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و آن کشور گردد تا جرقه لازم برای یک جنگ تمام عیار فراهم گردد. دسته دیک چنی, که به خصوص از سوی دختر او - لیز چنی, از مقامات ارشد پیشین بخش خاورمیانه ای وزارت امور خارجه ایالات متحده - نمایندگی می شود, اخیرأ بر فعالیت خود برای ممانعت از هرگونه گفتگوی محتمل با ایران از سوی دولت بوش افزوده اند. بنا به گفته های جرج تنت, رئیس پیشین سازمان سیا, در کتاب اخیر خود, به تشویق همین گروه بود که وزارت دفاع ایالات متحده در زمان دونالد رامسفیلد - به رغم مخالفت رایس – گفتگوهایی را با برخی از گروه ها و افراد اپوزیسیون خارج از کشور به منظور آغاز فرایند "چلبی سازی " آغاز کرده بود. این گروه از تحلیل گران معتقدند گروه دیک چنی در صدد آن است که با به شکست کشاندن فرایند گفتگو و مذاکره مستقیم و محتمل بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده, بتواند با دور زدن دوباره سازمان ملل و کشورهای اروپایی, و با استفاده از بهانه هایی که محتملأ برخی جناح های تندرو و جنگ طلب در ایران در اختیار آنها می گذارند, جنگی دیگر, و این بار با ایران, را آغاز کند. گفته میشود ارسال چندین ناو هواپیمابر و افزایش شدید و بی سابقه نیروهای دریایی ایالات متحده در خلیج فارس بدین سبب است که با توجه به مخالفت اغلب کشورهای حاشیه خلیج فارس با دادن تسهیلات به ارتش آمریکا, این کشور - در صورت جنگ - نیازی به تسهیلات و پایگاه های زمینی این کشورها پیدا نکند. شکست اخیر برخی از دموکرات ها برای گنجاندن پیوستی به لایجه بودجه جنگ که دولت آن کشور را ملزم به کسب اجازه از کنگره برای آغاز جنگ با ایران می کرد, به تلاش همین گروه تندرو جنگ طلب در اتحاد با راستگرایان لابی اسرائیل نسبت داده می شود.
از دیگر سو, تحولات عراق در ماههای اخیر به نظر نمی رسد به نقع ایران بوده باشد. از هنگامیکه ایالات متحده از کشورهای عربی, به ویژه همسایگان عراق, خواست تا در راستای فشار بیشتر دولت عراق بر گروههای شبه نظامی شیعه و تلاش برای محدود کردن نفوذ ایران, فرایند عادی سازی روابط خود با دولت عراق و کمک به آن را آغاز کنند, دگرگونی ها یه سود ایران نبوده است. این فرایند حتی به دگرگونی هایی در صف آرایی های گروههای مسلح و تروریستی سنی در عراق منجر شده است. گزارشات مختلف حاکی از درگیری بین برخی از گروههای مسلح جهادی در عراق است. به گزارش خبرگزاری ها و روزنامه های معتبر غربی برخی گروههای مسلح سنی نظیر "ارتش اسلامی عراق", "انصار السنه", و "دولت اسلامی عراق" اعلام داشته اند "که خطر ایران برای عراق از خطر آمریکا برای عراق بیشتر است". هفته پیش نیز الشمری رهبر یکی از این گروهها در مصاحبه ای با تلویزیون الجزیره بر استراتژی نوین گروههای مزبور تأکید کرد. بی شک این دگرگونی بدون حمایت کشورهایی نظیر عربستان - که دیر زمانی است از گروههای سنی جهادی در عراق حمایت مالی گسترده می کند - عملی نبوده است. از دیگر سو بنا به مقاله تفصیلی که آقای بروس ریدل, از اعضای ارشد موسسه بروکینز در واشینگتن و از تحلیل گران با سابقه سازمان سیا, در مجله "امور خارجی", شماره آوریل ۲۰۰۷ نوشته است, القاعده از هر گونه جنگی بین ایران و ایالات متحده استقبال می کند. بنا به گفته او, القاعده چنین جنگی را از یک سو موجب ویرانی ایران و شیعیان و از دیگر سو موجب افزایش موج خشونت و نفرت از ایالات متحده در میان مسلمانان ارزیابی میکند. این نویسنده هشدار میدهد که حتی ممکن است القاعده با دست زدن به ترورها و حملاتی جنجال برانگیز آن را عملیاتی از سوی دولت ایران یا گروههای متحد ایران صحنه آرایی کند تا فرصت آغاز جنگ با ایران را برای تندروهای داخل ایالات متحده فراهم سازد. این گروهها خود را آماده میسازند تا با ادامه درگیری ایران با ایالات متحده, دوری ایران از فرایند کمک به بازسازی و ثبات درعراق, - و در نتیجه - افزایش اختلاف جمهوری اسلامی با دولت کنونی عراق, تندروی برخی از گروههای شیعی و دوری کردن آنها از فرایند سیاسی و حکومتی در عراق, و سرانجام همراه با کاهش نفوذ ایران در عراق, با برخورداری از پشتیبانی برخی از کشورهای عربی نظیر عربستان سعودی, راه را بر ورود احتمالی خود به یک دولت ا ئتلافی در عراق هموار سازند. بنا براین, به نظر بسیاری از تحلیل گران سیاسی, دولت جمهوری اسلامی و ایالات متحده, برخلاف تنش های فی مابین, منافع مشترک بسیاری در آرام سازی عراق و کمک به تثبیت دولت فعلی دارند.
فرایند تغییرات اخیر, ایران را بر سر این دو راهی سرنوشت ساز قرار داده است تا از یک سو, با دیپلماسی هوشمندانه از نفوذ خود درعراق برای حل اختلافات تاریخی خود با ایالات متحده و آغاز عادی سازی مناسبات فی مابین استفاده کرده, و از دیگر سو , با کمک به آرام سازی عراق زمینه را برای خروج نیروهای خارجی از آن کشور و ایجاد عراقی با ثبات و دوست ایران فراهم سازد. یا آنکه راهبرد دیگر - که تندروها خواهان آنند – یعنی مقابله جویی نابرابر با ایالات متحده و بی ثباتی بیشتر در عراق و سرانجام افزایش نفوذ تندروهای ضدایرانی در عراق را برگزیند. به گفته برخی از تحلیل گران, یک ارزیابی هوشمندانه از وضعیت عراق بیانگر آنست که - برخلاف باور برخی از محافل حکومتی در ایران - منافع مشترک ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران بر اختلافات آنها می چربد. خروج نابهنگام و بی مفدمه نیروهای ایالات متحده به نفع منافع استراتژیک ایران نیز نیست. گسترش جنگ داخلی و احتمال سرریز شدن آن به بخش هایی از ایران و تبعات دیگر چنین جنگی به زیان ایران خواهد بود. همچنین, رشد نفوذ گروههای رادیکال شیعی نه تنها به سود ایران نیست, بلکه میتواند موجب ترس از ایران و انزوای بیشتر ِ ایران دربین کشورهای همسایه - که تمامأ دارای اکثریت سنی هستد - گردد.
بنابراین, به باور این گروه از تحلیل گران امور ایران, اکنون در دولت جمهوری اسلامی ایران , نیز, دو دسته مختلف دارای دو راهبرد متفاوت در مواجهه با ایالات متحده هستند؛ یک گروه به ایالات متحده به مثابه رقیبی ایدئولوژیک در برابر ایران می نگرند که باید به هر نحو ممکن تضعیف و نابود گردد. بنابر این, این گروه با قرار دادن خود در جای اتحاد شوروی سابق بدنبال حل و فصل اختلافات ایران و آمریکا بر اساس منافع ملی نیست. به همین سبب برای این گروه برنامه انرژی اتمی ایران اهمیت اقتصادی, سیاسی و استراتژیک خود را از دست می دهد. در حالیکه گروه های میانه رو به اختلافات جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده به دیده اختلافاتی سیاسی – اقتصادی می نگرند. اختلافاتی که از رهگذر مذاکره قابل حل و فصل هستند. آنان در صدد آنند تا از رهگذر مذاکره و گفتگو هم به حقوق ایران برسند و هم راه را بر جنگ و درگیری نظامی بسته و بجای آن راه را برای گشایش اقتصادی و سرمایه گذاری فراهم سازند.
همچنین, این گروه از تحلیل گران معتقدند با کنار رفتن برخی از اعضای جنگ طلب و تندرو در دولت ایالات متحده – مانند جان بولتون, رامسفلد, وولفوویتز , پرل و غیره - که همواره با هرگونه مذاکره و گفتگویی با دولت جمهوری اسلامی مخالفت می کردند, اکنون زمان مناسبی برای ایران است که به علامت هایی که از سوی آن کشور برای مذاکره می آید خوش آمد گوید. واقعیت این است که دولت بوش در دوسالی که از عمر آن باقی است – و پس از ناکامی های عراق - با اوج گرفتن مخالفت ها با جنگ عراق در ایالات متحده, در صدد آن است با آرام سازی فضای منطقه زمینه را برای کاهش حضور این کشور در عراق فراهم سازد. از دیگر سو , این دولت در صدد است تا به نوعی به راه حلی برای بحران اتمی ایران نیز دست یابد و میراثی از خود در تاریخ این کشور بر جای گذارد. این همه بدین معنی نیست که دولت ایالات متحده در چنان ضعفی است که در برابر هرگونه تندروی و بی توجهی جمهوری اسلامی بی تفاوت بماند. سوی دیگر این یأس و استیصال می تواند تسلیم دربرابر تندروها و نو محافظه کاران برای ورود به یک جنگ تمام عیار با ایران باشد. بنابراین , به باور این عده, پراگماتیست ها و میانه روهای ایرانی نیز این فرصت را به خوبی دریافته اند. شرکت در کنفرانس شرم الشیخ اگر چه گامی کوچک در راه پر فراز و نشیب حل اختلافات بین ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران تواند بود, اما پنجره ای است که اگر باز گردد می تواند با شکستن تابوی گفتگوی مستقیم و علنی بین دو کشور, فرایند گفتگو های بیشتر را بسی آسانتر سازد.
سرانجام ِ جدال بین میانه روها و عمل گرایان در حکومت جمهوری اسلامی, که در صدد هستند از وضعیت موجود به سود حل و فصل اختلافات با ایالات متحده و تنش زایی از روابط خارجی استفاده کنند, با تندروهایی که این اختلاف را درگیری دو رقیب ایدئولوژیک می بینند و قصد گسترش آن را دارند , می تواند رویکرد آینده ایالات متحده را تعیین کند. شرکت در کنفرانس شرم الشیخ در مصر می تواند علامتی از سوی تهران به عراق و ایالات متحده برای همکاری در آرام سازی و ثبات در عراق و منطقه - و از رهگذر آن آغاژ فرایند گفتگوی دو کشور درباره همه اختلافات - تفسیر گردد. سرانجام, چون این رشته از کنفرانس های اخیر، برخلاف پیشینیان, به ابتکار خود دولت عراق تشکیل می گردند, شرکت ایران در این کنفرانس نشانگر اهمیتی است که به استقلال عراق و بازسازی آن می دهد. ایران با شرکت فعال در فرایند گفتگوها و گام های عملی پس از آن برای کمک به ایجاد آرامش در عراق و بازسازی آن کشور, می تواند به جهانیان نشان دهد که حتی دستیابی این کشور به چرخه سوخت هسته ای تهدیدی برای منطقه و جهان نخواهد بود. هم چنین در این صورت است که جمهوری اسلامی می تواند به همسایگان خود, خاصه کشورهای حاشیه خلیج فارس ثابت کند که افزایش قدرت ایران تهدیدی برای آنها نخواهد بود و می تواند به ثبات بیشتر در منطقه بیانجامد. سرانجام شرکت فعال ایران می تواند نقش بازدارنده ای در تنش های فرقه ای داشته باشد و از رهگذر آن از برخی تنگناهای موجود و تنش و فشار های سیاسی در برخی کشورها برای اقلیت های شیعه بکاهد. سرانجام, اما, کنفرانس شرم الشیخ آزمونی برای دیپلماسی منطقه ای و جهانی ایران خواهد بود تا نشان دهد که, بدون التماس به ایالات متحده, تابوی گفتگوی مستقیم با آن کشور را شکسته, و خواهان آنست تا از نفوذ خود درعراق برای ایجاد ثبات در آن کشور و کل منطقه بکوشد. این اقدام ایران, از دیگر سو, به تقویت دولت تضعیف شده آقای نوری المالکی و تضعیف افراطیون می انجامد.
تهمورس کیانی , سیاتل (ایالات متحده), یازدهم اریبهشت ۱٣٨۵
tahmoures_kiani@yahoo.com
|