برای نخستین بار یک تاکتیک از ترامپ را تایید می کنم، اما این تایید نیز فقط مشروط!


بهزاد کریمی


• اما از این تاکتیک اخیر ترامپ مبنی بر تحریم سید علی خامنه ای ولی فقیه و نهادهای مستقیماً مرتبط با او با هدف و به منظور واداشتن جمهوری اسلامی برای آمدن پشت میز مذاکره حمایت می کنم! فشار سیاسی برای مذاکره سیاسی! پشتیبان این تاکتیک هستم چون آن را سیاست ورزانه می دانم با خصلت اجتناب از سرعت گرفتن روندها در سمت نظامیگری. راهکاری که دعوای خطرناک موجود را در کنترل فاز سیاست نگه می دارد و فشار را اساساً معطوف به تصمیم گیرنده اصلی سیاست در ایران می کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۴ تير ۱٣۹٨ -  ۲۵ ژوئن ۲۰۱۹


از همان روزی که ترامپ "پرزیدنت امریکا" شد، هر چه نوشته ام بر ضد او بوده است. علیه هر سیاستی که انتساب به وی دارد. امروز هم دیگربار مهر تایید می کوبم بر همه آن چیزی که به درستی: در برابر خاستگاه طبقاتی نئومحافظه کارانه این پوپولیست امریکایی موضع گیری کردم، از تناقضات ساختاری در رژیمانی سخن گفتم که به عوامفریبی از ایندست اجازه داد تا حتی با رای میلیونی کمتر در جایگاهی چنین حساس بنشیند، پلشتی تک تک رفتارهای این معجون را برشمردم، بر ضد سیاست ها و تصمیمات واپسگرایانه این پدیده نوشتم و علیه هر اقدام وی بر ضد چندین دستاورد مهم بشریت انگشت گذاشتم. باز هم تکرار می کنم که هیچگونه پشتیبانی از رجل سیاسی ای جایز نیست که از توافق نامه "کیوتو پاریس" بیرون بزند، مشغول انجام ماموریت اجرایی منویات کارتل های تسلیحاتی امریکا شود، از زنباره قهاری که به تمامی علیه فمینیسم عمل کند، از جناح هایی در اسرائیل حمایت نماید که در زمره راستگراترین ها و جنگ طلب ترین هایند، با تقویت "برگزیت" در پی متلاشی کردن اتحادیه اروپا باشد و برای تضعیف سازمان ملل متحد بدود، مسئله اش با ناتو نه نفس ماندگاری این پیمان نابکار بلکه فقط کاهش مایه گذاری مالی امریکا در آن باشد البته این نیز مشروط به حفظ سرکردگی "اول امریکا" در غرب و جهان، علیه مهاجرین تیغ بکشد و هرجا پوپولیستی راستگرا به قدرت رسید از شادی در پوست خود نگنجد، و بلاخره هم بجای امتداد دادن دستاورد "برجام" در راستای عقب نشاندن جمهوری اسلامی از موشک پرانی ها و تنش فزایی هایش در منطقه مشی خروج یکطرفه از آن در پیش گیرد. منتقد و معترض همه این سیاست ها باید می بود که من نیز بودم و هستم. من حتی آنجا که همین جناب ترامپ آمد و سپاه پاسداران را در لیست تروریسم قرار داد، علیرغم موضع قاطعی که خود علیه این نهاد واقعاً تروریست و تنش آفرین داشتم و دارم با این تصمیم وی مخالفت کردم. زیرا این تاکتیک را در اساس خود تحریک به تنش های نظامی ارزیابی کردم و می کنم و تقویت کننده مشی و سیاست جنگی. من، مخالف نفس جنگ و آغاز آن هستم و بیشتر از آن طبعاً ناجی قلمداد کردن امر ضدانسانی و ضدایرانی کشتار مردمان در آتش جنگ و ویرانی زیر ساخت های کشور.
اما از این تاکتیک اخیر ترامپ مبنی بر تحریم سید علی خامنه ای ولی فقیه و نهادهای مستقیماً مرتبط با او با هدف و به منظور واداشتن جمهوری اسلامی برای آمدن پشت میز مذاکره حمایت می کنم! برای اولین بار این یکی اقدام از سوی او را درست و بجا می دانم: فشار سیاسی برای مذاکره سیاسی! پشتیبان این تاکتیک هستم چون آن را سیاست ورزانه می دانم با خصلت اجتناب از سرعت گرفتن روندها در سمت نظامیگری. راهکاری که دعوای خطرناک موجود را در کنترل فاز سیاست نگه می دارد و فشار را اساساً معطوف به تصمیم گیرنده اصلی سیاست در ایران می کند. بخاطر آنکه تاکتیکی است دارای استعداد تقویت عقل اروپایی ها در خود به منظور اخذ تصمیم تازه و درست آنها جهت اعمال فشار دیپلماتیک به خامنه ای از سوی کل غرب تا تن به مذاکره دهد. چرا که روسیه و چین را در تنگنای بیرون زدن ناگزیر از بازی های تاکنونی قرار می دهد تا در عمل از جمهوری اسلامی بخواهند پای مذاکره ای برود که قید و شرط بر نمی دارد و همین حالا هم می باید صورت گیرد. بالاخره نیز راهکاری متضمن معنی دار ترین موضع در این شرایط تعمیق و گسترش شکاف بین ملت ایران با "رهبر"ی خودکامه و خودمحور که گستاخانه سرنوشت کشوری را بازیچه امیال ولایی خود قرار داده است. این تاکتیک را باید تایید کرد بی آنکه از مخالفت با رویکردهای عمومی ترامپ چه در رابطه با جهان و چه حتی در هر مورد از آنها نسبت به ایران ذره ای کوتاه آمد. این تاکتیک را باید مورد پشتیبانی قرار داد و به فال نیک گرفت اما این را نیز فقط تا زمانی که در حوزه سیاست بماند و معطوف به تحقق شرط مذاکره باشد. تایید بگونه مشروط و دارای تاریخ مصرف و هشیار ماندن نسبت به آن تا مبادا توسط آن موش دوندگانی که در دو سوی ماجرا به کمین نشسته اند و کم هم نیستند، به افزاری برای استراتژیِ جنگ بدل شود.
عده ای ممکن است بگویند که این تاکتیک، سیاستی است متناقض زیرا نمی شود یکی را از نظر سیاسی به "انکار" برخاست ولی همو را به مذاکره فراخواند. اولاً، انکار نیست بلکه قهر سیاسی است که در سیاست چیز چندان غریبی هم نیست! ثانیاً متناقض بودن آن را چرا به سیاست کننده اش واننهیم و به نوع واکنش های طرف سیاست شونده؟ ترامپ تصمیم گرفته است که با فشار ناشی از این تحریم سیاسی که مسلماً گسترش هم خواهد یافت و ابعاد سیاسی وسیع تری به خود خواهد گرفت، تحریم شونده اش را از گفتن اینکه "مذاکره نخواهیم کرد" پشیمان کند. اگر این تاکتیک به نتیجه رسد، آنگاه است که هر دو طرفی که تناقض گفته بودند به رفع تناقض خود برخواهند خاست! بگذار برسند تا ما به جنگ نرسیم! تازه تناقض ترامپ کمتر خواهد بود و از خامنه ای بیشتر، زیرا اولی به دومی می گوید تو اگر گفتگو نکنی من هم با تو حرف نخواهم زد ولی دومی می گوید تو حتی بخواهی حرف بزنی من حرف نمی زنم! حالا این وسط ماها چرا باید دلواپس چنین تناقض هایی باشیم و برای رفع آنها از خود نیرو و انرژی بگذاریم؟
بگذار این تناقض در خود شروع به مذاکره مرتفع شود. مذاکره ای که حتی صرف اغاز شدنش هم به مصلحت ایران و جامعه ایران است و ماها را "آنم آرزوست". آخر تاریخ کی از این دو طرف خواهد پرسید چرا چنین دوگانه حرف زدید؟! امروز سیاست و فردای آن، فقط به عمل نگاه می کند و نتایج عملی روندها. من اینجا از تاثیرات عملکرد نوعی از علایق و عواطف خموش در رابطه با موضوع بقای جمهوری اسلامی که معمولاً هم اینهایند محرک کشف چنین تناقض هایی در می گذرم، و می کوشم فقط بر عقل سیاسی بمانم و در همین چهارچوب هم سخن گفته شود. لذا یادآور می شوم که تناقض از ایندست خیلی هم در دنیای سیاست تازگی و شگفتی ندارد. تعارضات سیاسی کم از دل انواع تناقضات عبور نکرده اند! چطور بارها و بارها شده که در حین جنگ، مذاکره میان طرفین جنگ صورت بگیرد ولی در اینجا، در حین جنگ سیاسی، میز مذاکره نتواند چیده شود؟
از این تاکتیک ترامپ می باید استقبال کرد زیرا معنی اش اینست که: طرف مقابل، بدان من با تو قهر سیاسی ام تا زمانیکه حاضر به گفتگو نشوی و این را هم بیشتر بدان که برای ماندن بر سر چنین قهری و شکاندن موضع قهر تو از هیچ اقدام سیاسی خودداری نخواهم کرد. اگر جناب ترامپ این تاکتیک اخیر را زودتر بکار می گرفت، بطور قطع مردم ایران از اعمال فشارهای اقتصادی لجام گسیخته امریکا تا به این اندازه آسیب نمی دید که دیده است، هراس از بروز جنگ ذهنیت هایی را دچار برخی اغتشاش ها نسبت به "مظلوم نمایی"های جمهوری اسلامی نمی کرد و به ناسیونالیسم کاذب نمی راند که اینجا و آنجا شاهدش هستیم، و جهانیان نیز کمتر با وضعی مبهم روبرو می شدند. این تحریم که بیشتر معنای سیاسی دارد، مسلماً پیامدهای دیپلماتیک بسیاری را بهمراه خواهد داشت که از میان دیگر تاکتیک های کاخ سفیدی ترامپی تاکنونی، تاکتیکی است دارای انطباق ها و اشتراکات با جنبش دمکراتیک مردم ایران برای رفع تنش و تضمین صلح. فرصتی مساعد برای نیروهای سکولار دمکراسی ایران در مبارزه شان علیه نظامی تنش خواه و تنش خو که هستی ولایی اش به "دشمن محوری"، سرکوب در داخل و ماجراجویی در خارج است.

بهزاد کریمی
۴ تیر ماه برابر با ۲۵ ژوئن ۲۰۱۹

* این مقاله برای سایت «اخبار روز» نوشته شده است.