تیغ فقر بر گیسوان زنان


• صاحب سالن آرایشگاه، از حال و هوای کسانی که برای کوتاهی مو می‌آیند، می‌گوید: همه جور مشتری می‌آید، انگیزه‌ها متفاوت است، اما اکثراً انگیزه مادی دارند و نیاز مالی آنان را مجبور می‌کند که به موی خود یا فرزندانشان چوب حراج بزنند. بارها شاهد بودیم مادری به اجبار و با شرمندگی موی سر دختربچه‌اش را با هدف فروش آن کوتاه کرده است، یا چند وقت پیش پیرزنی که موی بلند و مناسبی هم نداشت به سالن مراجعه کرد و خواست موهایش را برای تامین هزینه درمان نوه‌اش کوتاه کنیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٣ تير ۱٣۹٨ -  ۴ ژوئيه ۲۰۱۹



 
روزنامه همدلی درگزارشی نوشت: «ندا» با ورژن ظاهری جدیدش احساس راحتی نداشت و برایش غریبه بود، چرا که هیچ وقت فکر کوتاه کردن مو در سرش نبود و تئوری‌اش این بود که زن است و موی بلندش! اما از زمانی که تومور سرطانی مانند مهمانی ناخوانده در بخشی از کف پای‌اش جا خوش کرده بود، او شروع کرد به فروش داشته‌هایش، تومور بدخیم و سمج سرطانی، طلا، کتاب و هر آنچه را که قابلیت تبدیل به پول نقد داشت، بلعید و حالا رسیده بود به موهایش، تا به دست آرایشگر بسپارد و بخشی از هزینه درمان‌اش را این گونه تامین کند.


فقط ندا نیست که ناتوانی در هزینه درمان وی را وادار به فروش موهایش کرده است. فقر و سفره‌هایی که هر روز بیشتر از روز قبل آب می‌رود، بسیاری را وادار کرده که در این وادی قدم بگذارند و داستان فقر خود را به قصه گیس‌های بریده پیوند دهند تا شاید با تاراج گیسوهایشان اندکی از تاراج آبروی‌شان جلوگیری کنند.


فقر و نیاز شدید مالی «پونه» دختربچه ۹ ساله را نیز به آرایشگاه کشانده بود تا موهای بلوند ۳۰ سانتی‌اش را برای تامین هزینه شرکت در کلاس‌های تابستانی و خرید «تبلت» به حراج بگذارد. موهایش طبیعی، بدون رنگ، بدون موخوره، پرحجم و کاملاً سالم بود، نیازی به انتقال به ویترین فروش نبود، یکی از مشتریان آرایشگاه موهایش را مانند نان داغ از تنور گرفته، بلافاصله بعد از کوتاهی خرید و برد. پونه ماند و موهای پسرانه‌ای که حتی گوش‌هایش را نمی‌پوشاند، لحظه رفتن، چشمانش از اشکی که در آن جوش خورده بود، برق می‌زد با یک خنده‌ای کش آمده موهای چند سانتی‌اش را زیر روسری کج و معوج پنهان کرد و با رویای خرید تبلت یا شرکت در کلاس‌های تابستانی سالن را ترک کرد.


دخترانی که تیغ فقر بر گیسوان‌شان نشسته است و آنان را ناچار می‌کند که برای گذران زندگی از موهای بلندشان دل بکنند، کم نیستند. «هستی» صاحب سالن آرایشگاهی که در زمینه خریدوفروش مو فعالیت دارد و در خیابان منوچهری از قِبَل این موها موسسه فروش موی طبیعی راه انداخته است، در این زمینه به همدلی می‌گوید: «در گذشته مهم‌ترین هدف از کوتاه کردن مو تبعیت و پیروی از «مد» بود، اما اکنون کوتاهی مو با معیشت مردم گره خورده است و نیاز مالی انگیزه فروش بسیاری از فروشنده‌های مو برای فروش موهایشان است. ما مشتری‌های زیادی نه فقط در تهران بلکه حتی از شهرستان داریم که برخی از آنان رنج سفر را به خود هموار می‌کنند و حضوری برای کوتاهی مو به آرایشگاه می‌آیند، اما برخی دیگر موهای کوتاه شده خود را با پست ارسال می‌کنند.


وی ادامه می‌دهد: ماه‌های اخیر تعداد متقاضیان فروش مو خیلی زیادتر ازسال‌های قبل شده است، برخی روزها نزدیک ده مشتری کوتاهی و فروش مو داریم. بیشترشان نیاز مالی و نداری آنان را وادار به این امر کرده است، اما همیشه این گونه نیست، در این میان برخی نیز نه به‌خاطر نیاز مالی، بلکه به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند از فروش موی خود پول خوبی هم به دست بیاورند، بنابراین به فروش موی بلندشان اقدام می‌کنند.


هستی می‌گوید: بیشتر موهای فروخته شده برای اکستنشن مو که نزدیک به یک دهه است رواج پیدا کرده استفاده می‌شود. البته اکستنشن هزینه بالایی دارد و هر کسی از آن استقبال نمی‌کند، مشتریان خرید موهای طبیعی اغلب قشر مرفهی هستند که دغدغه موی زیبا دارند. کسانی که به زعم خود موهای زیبایی ندارند و از قشر مرفه هستند، حاضرند هر مبلغی را برای موی سالم هزینه کنند.


این صاحب سالن آرایشگاه، از حال و هوای کسانی که برای کوتاهی مو می‌آیند، می‌گوید: همه جور مشتری می‌آید، انگیزه‌ها متفاوت است، اما اکثراً انگیزه مادی دارند و نیاز مالی آنان را مجبور می‌کند که به موی خود یا فرزندانشان چوب حراج بزنند. بارها شاهد بودیم مادری به اجبار و با شرمندگی موی سر دختربچه‌اش را با هدف فروش آن کوتاه کرده است، یا چند وقت پیش پیرزنی که موی بلند و مناسبی هم نداشت به سالن مراجعه کرد و خواست موهایش را برای تامین هزینه درمان نوه‌اش کوتاه کنیم. برخی حتی موهایشان را برای تامین هزینه‌های روزانه مانند نان و خوراک کوتاه می‌کنند. در کل باید بگویم تعداد کمی از کسانی که با هدف کوتاه کردن مو به سالن می‌آیند با خوشحالی سالن را ترک می‌کنند و اغلب اجبار و فقر آنان را به سمت سالن سوق داده است.


فقط آرایشگاه‌ها نیستند که به محلی برای معامله گیسوان بریده از سر فقر تبدیل شده‌اند، کافی است سری به سایت نیازمندهای اینترنتی مانند شیپور یا دیوار یا برخی از پیچ‌های اینستاگرام بزنید تا با انبوه تبلیغاتی از این دست مواجه شوید.


در این سایت‌ها بسیاری از فروشنده‌های مو با عکس‌هایی از موهایی که گاه بافته شده و به سقفی یا دیواری آویزان است و گاه با کشی ظریف بسته و روی گل‌ها و ترنج‌های قالی گذاشته و با کپشن‌های مانند «فروش موی طبیعی، بدون رنگ، بدون موخوره پرحجم و سالم با بالاترین قیمت به دلیل نیاز مالی شدید» یا «دانشجوی پول لازم، فروش موی دختر ۱۸ ساله کاملاً طبیعی، بلند و مراقبت شده، لطفاً آقایان تماس نگیرند» و … دنبال جذب مشتری هستند.


گویا بعد از آگهی‌های فروش کلیه و پلاسمای خون و… حالا نوبت به فروش اینترنتی موی سر رسیده است. فشار اقتصادی گاهی سبب می‌شود کسی کلیه‌اش را برای فروش بگذارد و گاهی در قالب کوچک‌تر موهایش را! در واقع فروش مو را باید رونمایی از چهره جدید فقر دانست.


در حالی که روز به روز به تعداد زنانی که گیسوان خود را به تیغ قیچی می‌سپارند، زیاد شده است، که اصطلاح «گیس بریده» در گذشته فحش محسوب می‌شد. در گذشته نه چندان دور آخرین حد تنبیه زنان بریدن گیسوانشان بود و وقتی زنی پا را از گلیم فراتر می‌گذاشت یا ناموس خانواده را خدشه‌دار می‌کرد به او گیس بریده می‌گفتند. زیرا گیس‌بریدگی یک نوع مجازات زن یا دختری بوده که قوانین سنتی طایفه و خانواده را زیر پا می‌گذاشت. اگر جانش را بر او می‌بخشیدند، طره گیسوانش را با خنجر کین می‌بریدند به نشانه رسوایی.
اما امروزه نه رسوایی اخلاقی بلکه فقر و نیاز مالی زنان زیادی را به مراکز فروش مو سوق داده و از آنان گیس بریده ساخته است. در سال‌های اخیر میزان خرید و فروش موهای زنانه افزایش یافته و برخی از زنان به دلیل مشکلات مالی یا عوامل دیگر اقدام به فروش موهای خود می کنند. در پس خرید و فروش این موها واقعیت تلخی نهفته است، واقعیت تلخ تبعیض و شکاف عمیق طبقاتی!


شکاف طبقاتی در جامعه ایران هر روز عمیق‌تر می‌شود. از یک سو تنگدستی و نیاز مالی برخی از زنان و دختران را وادار به کوتاهی و فروش مو می‌کند، از سوی دیگر برخی تنها دغدغه‌شان اکستنشن با استفاده از موهایی است که از سر فقر کوتاه شده و فروش رفته است.

فقر در ایران هر روز ابعاد جدیدتری پیدا می‌کند، یک روز گورخوابی، روز دیگر کلیه‌فروشی و فروش اعضای بدن و حالا هم فروختن مو برای گذران یکی دو روز زندگی! فقر در جامعه آنقدر گسترش یافته است که موضوعاتی مانند فروش مو را که پیشتر در داستان‌ها می‌شنیدیم یا می‌خواندیم، اکنون زندگی می‌کنیم. ظواهر عینی جامعه ما نشان می‌دهد مردم از همه تفریحات و دل‌خوشی‌های خود چشم‌پوشی کرده‌اند تا بتوانند یکی دو وعده غذا برای شکم گرسنه خود تهیه کنند.